نگاه بسیاری از افراد به موفقیت به این شکل است که کسی موفق نخواهد شد مگر با داشتن نظم و انضباطی سفتوسخت و افراطی حاکم بر تمامی جنبههای زندگی. اما گری کلر و جی پاپاسان در کتاب آن یک چیز خط بطلانی کشیدهاند بر این پیشزمینه ذهنی. آنان معتقدند این عقیده دروغی بیش نیست و انسانها برای رسیدن به موفقیتهای بزرگ به نظمی بیش از آنچه اکنون بر زندگیشان حکمفرماست، نیازی ندارند.
به عقیده نویسندگان کتاب آن یک چیز، موفقیت بیش از آن که حاصل نظم در تمامی جنبههای زندگی باشد نتیجه نظم هدفمند و مدیریتشده است. آنان معتقدند لازمه کسب دستاوردهای بزرگ این نیست که در سراسر عمرمان شخصی منظم باشیم و هر حرکتمان حسابشده و از روی برنامه قبلی انجام شود و همیشه بر اوضاع اشراف داشته باشیم.
حقیقت این است که موفقیت همچون مسابقه کوتاهی است، مثل دوی صد متر و کافی است آنقدری منظم باشیم که عادت ایدهآل شکل بگیرد و کنترل امور را به دست آوریم. در واقع چیزی که ما به آن نیاز داریم نه نظم بیشتر بلکه عادت به انجام یک کار مشخص است؛ و صرفاً به آن مقدار نظم نیازمندیم که بتوانیم آن عادت را در خودمان شکل دهیم.
نظم منجر به موفقیت یعنی اینکه به خودمان یاد بدهیم به طریق خاصی عمل کنیم و این روند را آنقدر تکرار کنیم که تبدیل به روند عادی زندگیمان شود که در واقع همان شکلگیری عادت منتهی به موفقیت هست.
افراد موفق آنهایی نیستند که همه چیز در زندگیشان بر اساس نظم و برنامه از پیش تعیینشده پیش میرود، بلکه موفقها آنهایی هستند که عادتهای انگشتشماری را در زندگی خود جا انداختهاند و همین عادتها در نهایت به موفقیت آنها منتهی میشود؛ و نباید فراموش کرد که همین عادتها باعث میشوند چنین افرادی در چشم ما به شکلی افراطی منضبط و منظم به نظر برسند.
به خاطر عدم توجه و اشراف به همین موضوع هست که بسیاری از اوقات تلاش افراد برای ایجاد نظم و شکل دادن چارچوبهای سفتوسخت برای کارهای روزمره با هدف رسیدن به موفقیت به شکست منتهی میشود و هیچوقت آن هدف اصلی محقق نمیشود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
ماتریس آیزنهاور | ابزاری برای اولویتبندی فعالیتها
سؤال از دن اریلی | سردرگمی در استفاده از روشهای افزایش بهرهوری
همیشه دلم می خواست وبلاگ نویس باشم .. اما یه حسی بهم میگه دیگه دوره اش سپری شده و ممکنه کسی دنبالم نکنه …. ولی من بی نهایت علاقه مندم … امممم کلکسیون علایق ناکام مانده ؟!
سلام یاسی جان
تا چند ماه پیش مشترک الحس بودیم!
ولی من دیدم کسی هم نوشته های منو دنبال نکنه دلم حتما دنبالشون میکنه!
این شد که با دنبال کردن آدمهایی که بزرگ فکر میکنن (مثل آقای قربانی) رفتم سراغ نوشتن.
پس شروع کن که تو به آرزوهات ی بله گفتن بدهکاری….
فاطمه عزیز،
ممنونم از لطفت و خوشحالم که وبلاگت رو راهاندازی کردی.
امیدوارم هر چه بیشتر بنویسی تا بقیه بیشتر ازت یاد بگیرن.
شروع کن و با قدرت ادامه بده، مطمئنا اتفاقات خیلی خوبی در انتظارت هستن. کافیه با قدرت ادامه بدی.
موفق باشی
ممنونم از شما. استارت وبلاگم رو چند روزی هست زدم و بیشتر تلاشم اینه که از نقطه امن خودم خارج بشم و برم به سمت یادگیری
مرسی از انگیزه ای که هم خودتون و هم نوشته هاتون بهم میدن.
چقدر خوب.
متاسفانه من نتونستم وبلاگتون رو باز کنم.
ولی خوشحالم که شروع کردین و امیدوارم همین طور با قدرت ادامه بدین.
وبلاگ نویسی فارغ از اینکه کسی شما رو دنبال کنه یا نه میتونه به وجودآورنده تحولاتی بزرگ و مثبت زیادی در زندگی و طرز فکر شما باشه. بیشک هیچ وقت دروه وبلاگ نویسی سپری شده و به اتمام نخواهد رسید. همونطوری که پرفروشترین کتابها مربوط به افرادین که وبلاگنویسان قهاری هستند. افرادی همچون ست گادین، مارک منسون، درک سیورز، استفان گایز و …
به همین دلیل در وبلاگ نویسی هیچ تردیدی به خودتون راه ندید و حتی اگه هیچ دنبالکنندهای هم نداشتید، به این کار با قدرت ادامه بدین، مطمئن باشین در صورت تداوم از نتایج این کار شگفتزده خواهید شد.
راستی اگه شروع کردین، آدرس وبلاگتون رو اینجا هم بذارید تا من یکی از دنبالکنندگانتون باشم.
موفق باشی.