مارکوس اورلیوس، امپراتور روم یکی از بزرگان و پیشگامان مکتب رواقیگری هست. از جمله اصول رواقیون تلاش برای دستیابی به خوشبختی به شکلی سالم بوده است. در واقع آنان نمیخواستند ارزش چندانی برای لذات جسمانی قائل شوند یا در آنها دچار افراط شوند. بر همین مبنا مارکوس اورلیوس سه منبع برای لذت و خوشی برمیشمارد که عبارتند از:
۱. اندیشیدن به فضیلت وجود خودمان
رواقیون این منبع لذت را اولین و مهمترین منبع خوشی خود میدانستند که عبارت است از مشاهده و تجربه پیشرفت و رشد خود در مسیر معرفت و فضیلت. که جز از طریق جایگزینی عادتهای ناسالم با فعالیتهای ارزشمند و مفید دیگر حاصل نخواهد شد. در چنین حالتی افراد روز به روز خودشان را بیشتر شبیه کسانی خواهند دید که تحسینشان میکنند.
۲. اندیشیدن به فضیلت در وجود دیگران
آن طور که مارکوس در کتاب تأملات اشاره کرده، زمانی که میخواسته قلب خود را شاد کند، به ویژگیهای خوب نزدیکانش همچون فروتنی، سخاوت، مهربانی و گشادهرویی فکر میکرده. او حتی دفتری مخصوص این کار داشته تا بتواند فضایل و خوبیهای اعضای خانواده و آموزگارانش را در آن فهرست کند.
۳. پذیرش سرنوشت
این منبع خوشی و لذت به شعار آمور فاتی (عشق به سرنوشت) اشاره دارد. مارکوس در این خصوص به خودش میگفته نباید همچون بسیاری از افراد در آرزوی چیزهایی باشد که غایبند بلکه باید به جنبههای خوشایند چیزهایی فکر کند که از قبل در مقابلش وجود داشتند و ببیند که اگر آنها را نداشت چقدر دلتنگشان میشد.
به عبارت دیگر آرزو یعنی تصور داشتن چیزی که ندارید، حضور چیزی که غایب است. از سوی دیگر، قدردانی یعنی تصور غیبت چیزهایی که در حال حاضر دارید: اگر آن را نداشتید چه میشد؟ اگر گاهگاه فقدان را تجسم نکنیم، اگر به خودمان یادآوری نکنیم زندگی بدون چیزها و آدمهای محبوبمان چگونه خواهد بود، آن را بدیهی و مسلم میپنداریم.
در واقع تمام تلاش رواقیون بر این موضوع متمرکز بوده که تجسم کنند با پیروی از احساسات ناسالم چه آیندهای خواهند داشت. سپس همین کار را در رابطه با اقدامات عاقلانه و هماهنگ با دلیل و منطق انجام میدادند و در نهایت بدون وابستگی بیش از حد به چیزهای بیرونی، قدردان آنها بودند.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم اثر دونالد رابرتسون