وندی وود، استاد و رئیس دانشکده روانشناسی و کسب و کار دانشگاه کالیفرنیای جنوبی هست که برای واشنگتنپست و لسآنجلس تایمز هم مینویسد. او در کتاب عادتهای خوب، عادتهای بد، تلاش کرده با نگاهی علمی و مستند، جایگاه عادت در زندگی انسانها و همچنین روش درست شکل دادن به عادتها و عوامل مؤثر بر آن را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به نتایج تحقیقات و آزمایشات صورت گرفته، راهکارهایی کاربردی و اثربخش ارائه کند.
البته شاید مطالعه کتاب وندی وود به اندازه کتابهای بازاری مرتبط با عادت، برای مخاطب جذابیت نداشته باشد اما ویژگی متمایزکننده آن رویکرد علمی و مستدل نویسنده به موضوع ساخت عادتهای سالم و اجتناب از عادتهای بد در زندگی است.
وندی وود در توضیح دلیل تألیف این کتاب، پیشینه سی ساله خود در انجام مطالعات و تحقیقات مرتبط با عادت در محیط آکادمیک و نگارش بیش از صد مقاله در نشریات مختلف در این خصوص را مطرح میکند؛ همچنین عدم وجود کتابی مرتبط با عادتسازی را که به شکلی علمی و بر اساس آخرین یافتههای دانشگاهی نوشته شده باشد، دلیل دیگر نوشتن این کتاب میداند.
کتاب شامل ۱۵ فصل و سه بخش اصلی است که در بخش اول نویسنده به توضیح خصیصههای انسانی مرتبط با عادت و نقش عادت در زندگی ما انسانها پرداخته؛ در بخش دوم به سراغ سه اصل ساخت عادتها رفته و در نهایت در بخش سوم هم به موارد ویژه و فرصتهای موجود در اثر عادتها پرداخته است.
نویسنده در فصلهای مختلف مدام به مطالعات و تحقیقات متعدد انجام شده در خصوص عادتها ارجاع میدهد و از این طریق به خوبی نکات و موضوعات مرتبط با ساخت عادت را تشریح میکند. البته به نظرم بخشهایی از کتاب به دلیل طولانی شدن برخی توضیحات و بسطهای بیمورد، بیش از حد طولانی و خستهکننده هستند که شاید میشد با کم کردن از حجم کتاب، مطالعه آن را برای خواننده جذابتر ساخت.
بخشهایی از کتاب عادتهای خوب، عادتهای بد
علم نشان میدهد که صرفنظر از تبلیغات نایک و خرد عرفی، ما کلیتی یگانه و یکپارچه نیستیم. به زبان روانشناسی، مغز ما از سازوکارهای متعدد جداگانه اما مرتبط با هم تشکیل شده که رفتار را هدایت میکنند. از قرار معلوم بعضی از این سازوکارها برای مدیریت تغییر مناسبند. اینها ویژگیهایی هستند که میشناسیمشان – توانایی تصمیمگیری و نیروی ارادهمان. این ویژگیها برایمان آشنایند؛ چون خودآگاهانه تجربهشان میکنیم.
* * *
ذهن آگاه ما ارتباط اندکی با تمام انواع کارهایی دارد که میکنیم – مخصوصاً عادتهایمان. در عوض دستگاهی عظیم، نیمهپنهان و ناآگاه مشغول کار است، دستگاهی که میتوانیم با علامتها و اشارههایی از ذهن آگاهمان هدایتش کنیم، اما در نهایت مستقلاً کار میکند، بدون اینکه کنترل اجرایی چندان دخالتی در آن داشته باشد. این بخشهای ما بسیار متفاوت از خود آگاهی هستند که میشناسیم و میتوان آنها را به روشهایی کاملاً متفاوت به کار گرفت.
* * *
عادتها آنقدر بیسروصدا کار میکنند که به ندرت در موردشان فکر میکنیم. کلمه عادت به حدی خودبسنده است که عقلاً میتوان آن را نوعی خود ثانوی دانست – جنبهای از شما که در سایه ذهن اندیشهگر که این قدر خوب میشناسیدش، زندگی میکند. درک اینکه چگونه کار میکند، به منابع کامل روانشناختی و عصبشناختی نیاز دارد.
* * *
به جای اینکه وقتی برای سالمتر بودن یا ثروتمندتر بودن یا خردمندتر بودن اراده میکنید و شکست میخورید، خودتان را سرزنش کنید – آشپزخانهتان را از نو نظم دهید. یک ظرف میوه بگیرید. کاری کنید به چشم بیاید. از راه کمی طولانیتر به محل کارتان بروید تا از کافیشاپ که فراپاچینوهای نیملیتری دارد، اجتناب کنید. از همکارتان که کیکهای براونی سر کار میآورد، دوری کنید. اول خودتان را ببخشید و بعد شروع کنید به آسانتر کردن زندگیتان با توجه به بافتی که در آن زندگی میکنید. هیچکس از شکل دادن عادت ناتوان نیست؛ چالش، نکته اصلی نیست. ایجاد عادت در چنگال نیروهای بازدارنده افتخاری ندارد. اصطکاک را حذف کنید، نیروهای محرک را ایجاد کنید و بگذارید که عادتهای خوب وارد زندگیتان شوند.
* * *
ذهنی عادتی، ذهنی بیآزار و بدون فکر است. ذهنی است که تکالیف را در جاهای مناسبشان دستهبندی میکند. تکالیف خود را تفویض میکند. در محل تقاطع مینشیند و وظایف را تعیین میکند. درگیر این نیست که بفهمد کی به خواب میروید، آن طوری که شاید زمانی که بچه بودید، تلاش کرده بودید بفهمید؛ بلکه تنها به نشانههای خواب در بافتهای محیط پاسخ میدهد و شما هم مثل همیشه خوابتان میبرد.
* * *
پینوشت: من کتاب عادتهای خوب، عادتهای بد اثر وندی وود را با ترجمه خانم بهاره پژومند مطالعه کردم که توسط انتشارات شمشاد به چاپ رسیده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | معجزه عادت نوشته گرچن روبین