چند سالی هست که شروع کردهام به تلاش برای حذفشان از زندگی و مهمتر از آن از ذهنم. همچون اکثریت افراد جامعه قبلاً برای دریافت تأیید از دیگران یا جلوگیری از دیده نشدن و تنبیه شدن، اقدامات مختلفی انجام دادم. ولی در نهایت متوجه شدم که تلاش بر مبنای محرکهای بیرونی مدام باعث ناامیدیام خواهد شد و هر چه بیشتر من را سرخورده خواهد کرد.
در چند سال گذشته سهم و نقش محرکهای درونی در انتخابها و تصمیمات و اقدامات روزمرهام مدام بیشتر و بیشتر شده تا جایی که وقتی اخیراً در یک آزمون شرکت کردم، ارزیاب، جایگاه پایین محرکهای خارجی و تشویقهای بیرونی را در تصمیمات و اقدامات من خیلی کمتر از حد معمول اعلام کرد. نمیدانم این سطح از وابستگی به محرکهای بیرونی خوب است یا بد. اما این را میدانم که باعث شده زندگی برایم آرامش و لذت بیشتری به همراه داشته باشد.
ما از همان کودکی یاد میگیریم آنچه مهم است، محرک بیرونی هست و نظرات دیگران. به مدرسه میرویم تا نمره بیشتری بگیریم، تا شاگرد اول شویم، تا تشویق شویم تا جایگاه اجتماعی بالاتری کسب کنیم. تلاش میکنیم تا رزومه پربارتری برای خودمان بسازیم تا قضاوت بهتری در موردمان انجام شود. همواره به دنبال مدرک هستیم تا به دیگران ثابت کنیم که بیشتر از بقیه بلدیم. دانشگاه میرویم و بهترین رشته از نظر جامعه را انتخاب میکنیم تا جایگاه بهتری در همان جامعه کسب کنیم.
وقتی هم که بزرگتر شدیم و سر کار رفتیم، دوست داریم دفتر کارمان بزرگتر و زیباتر باشد، مقاممان در سازمان بالاتر باشد، تعطیلات را در ویلای بزرگتری سپری کنیم، ماشینمان مدل بالاتری داشته باشد تا در نهایت تأییدهای اجتماعی بیشتر و محکمتری دریافت کنیم.
اما حتی اگر روزی به تمام اینها دست یافتیم، تا وقتی که تأیید دیگران وجود نداشته باشد و آن افرادی که دوست داریم بدانند و ببینند که ما اینها را به دست آوردهایم، ندانند و نبینند، هیچ لذت و حس موفقیتی نصیبمان نخواهد شد.
البته بعید است کسی از یادگیری اثربخشتر، رفاه و راحتی بیشتر در زندگی و همچنین داشتن شغل مورد علاقهاش بدش بیاید. اما اگر همه اینها صرفاً بر پایه ارزشها، علایق و ترجیحات شخصی باشند و نه محرکهای خارجی در این صورت زندگی بهتر و آرامش خاطر و رضایت بیشتری را به همراه خواهند داشت. بدون وابستگی به هیچ عامل خارجی دیگری.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: