فردیت گمشده و توقف رشد شخصیتی

ما انسان‌ها بنا به جایگاه و شرایطی که در زندگی داریم، نقش‌هایی را بر عهده می‌گیریم. نقش‌هایی که برخی در زندگی ما پررنگ‌تر هستند و آثار ماندگار و بزرگی بر جای می‌گذارند و برخی دیگر تأثیرشان بر شخصیت و رفتار ما آنچنان پایدار نیست.

برخی نقش‌های مهم گاهی چنان در ذهن و فکر ما بزرگ و پررنگ می‌شوند که آثارشان بر ویژگی‌ها و ترجیحات شخصیتی ما غلبه کرده و به جای اینکه فردیت و شخصیتمان بر نقش‌ها غالب باشند، نقش‌ها بر شخصیت تسلط پیدا می‌کنند.

از طرفی رشد شخصیت از طریق ارائه مشخصه‌ها و افکار فردی خودمان در ارتباط با دیگران قابل تحقق است و همین رویکرد هست که زمینه به وجود آمدن تفاوت بین افراد را فراهم می‌کند. این رشد جز از طریق روش‌های منحصربه‌فرد و تلاش‌های متمایز فردی حاصل نخواهد شد.

در واقع هر چه فردیت ما بیشتر در شخصیتمان بروز کند، این رشد افزون‌تر و ملموس‌تر خواهد بود.

اما مشکل اصلی و اساسی زمانی به وجود می‌آید که فردیت و شخصیت منحصر به فرد ما درون نقشی که آن را بر عهده گرفته‌ایم و از آن ما نیست غرق می‌شود و به مرور رنگ می‌بازد.

بسیاری از ما انسان‌ها به محض اینکه نقشی را در زندگی بر عهده می‌گیریم، شروع به تکرار عادات و رفتارهایی می‌کنیم که از نسلی به نسل بعد منتقل شده‌اند. به این ترتیب ما هم تبدیل به حلقه‌ای از حلقه‌های زنجیره انتقال آنها در طول زمان می‌شویم.

این روند باعث تأثیرگذاری هرچه بیشتر گذشته و آداب و رسوم نادرست برجای مانده از آن در زندگی و شکل‌گیری شخصیت ما می‌شود.

این عادات و آداب و رسوم به مرور در وجود ما رخنه می‌کنند و ویژگی‌ها و توانایی‌های منحصر به فرد ما را که ریشه در درون ما دارند، از بین برده و زیست روزانه ما را تبدیل به بازی کردن نقشی شبیه به نقش سایر افراد در جامعه می‌کنند.

این اتفاقات که در زندگی بقیه مردمان جامعه هم در حال رخ دادن هست، همگی باعث تشابه احساسات و زندگی‌ها به همدیگر شده و در نتیجه تازگی و نوآوری به مهره‌ای گمشده و کمیاب در احساسات، رفتارها و تعاملات میان آدمیان تبدیل می‌شود.

در واقع تقلید، تبدیل به عاملی برای سرکوب نوآوری و از بین بردن خوشایندی و شادی در زندگی ما شده و چون این رویه از همان ابتدا در ذهن ما شکل گرفته و ما آن را پذیرفته‌ایم، حتی اگر بعدها تصمیم به تجربه کردن یک زندگی متفاوت از زندگی دیگران بگیریم تا احساسات خوب را بازیابی و زندگی دلپذیرتری را تجربه کنیم، شاید دیگر توان و اراده کافی برای این کار در ما وجود نداشته و انجام آن برایمان بسیار دشوار و نشدنی باشد.

در واقع ما در گذر زمان و در میان بایدها و نبایدهای تحمیل شده فراموش کرده‌ایم که انسان‌هایی مستقل و منحصر به فرد هستیم که باید زندگی مختص به خودمان را بسازیم و از بودن در این دنیا لذت ببریم.

ما فراموش کرده‌ایم که در این دنیا بازیگر نیستیم و باید همان نقش اصلی خود را که از وجود و احساسات نابمان سرچشمه می‌گیرد بازی کنیم.

ما باید تلاش کنیم تا می‌توانیم خودمان باشیم و اگر نقشی بر عهده می‌گیریم، بیشترین تلاش را برای شخصی‌سازی آن نقش بر اساس احساسات، ترجیحات و درونیاتمان انجام دهیم، به نوعی که از این طریق بتوانیم بهترین و لذت‌بخش‌ترین اتفاقات و رویدادها را که در جهت رشد و تعالی خودمان و اطرافیانمان هست، رقم بزنیم.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

انتظارات و تأثیر آن بر روابط ما با دیگران

تجارب ما چقدر قابل اتکا هستند؟

بودجه محدود توجه و تمرکز ما

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. چه موضوع بکری…
    دقیقا موافقم باهات دوست عزیز
    کلامت منو یاد یه مطالعه نه چندان دور راجع به حزب نازی انداخت !
    یه جا میخوندم که بعد از فروپاشی حزب نازی ، میزان خودکشی سربازان سابق نازی به طرز عجیبی بالا رفته بود. نویسنده اما دلیلش رو نه عذاب وجدان!‌،که نبود فردیت در سربازان نازی عنوان کرد .چرا که قبل از فروپاشی ، خبری از خودکشی سربازان نازی نبود که هیچ ، روز به روز هم به تعدادشون اضافه میشد!
    به عبارتی سربازان به قدری توی نقش سرباز نازی حل شده بودند که همه خودشون رو در قالب یک کل به اسم “حزب نازی” بازتعریف کرده بودند و هرگز فردیتی واسه خودشون جدا از این حزب قایل نبودند و پس از فروپاشیِ این کل (حزب نازی)،این سربازان هم یک به یک تصمیم به فروپاشی گرفتند.

    امیدوارم جامعه ما هم یه روز به اهمیت این موضوع پی ببره
    مطلبی که راجع بهش نوشتی دقیق ، حساب شده و درست بود
    لذت بردم

    1. ابوالفضل عزیز،
      به موضوع خیلی خوبی اشاره و داستان قابل تاملی رو روایت کردی.
      گاهی اوقات نکاتی که دوستان اینجا بهش اشاره می‌کنن، به نوعی تکمیل کننده مطلبی میشه که من نوشتم.
      و این نوشته تو هم از اون دست نکات بود.
      ممنونم ازت.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *