انتظارات و تأثیر آن بر روابط ما با دیگران

افراد با انگیزه‌های مختلف به همدیگر لطف و خوبی می‌کنند و به مرور روابطی صمیمی بین‌شان شکل می‌گیرد. این خوبی‌ها و لطف‌های متقابل در گذر زمان باعث به وجود آمدن انتظارات متقابل می‌شوند. اما در ادامه‌ی راه همین انتظارات و توقعات خود به عامل و ابزاری برای تخریب روابط و ایجاد کینه‌ها و دشمنی‌ها تبدیل می‌شوند.

اخیراً در حال مطالعه کتاب «بچه‌هایمان به ما چه می‌آموزند؟» نوشته پیرو فروچی روانکاو ایتالیایی هستم که در آن به نکات و موضوعات جالب و آموزنده‌ای اشاره کرده که باعث می‌شود مطالعه این کتاب علاوه بر پدرها و مادرها برای دیگران هم لذتخبش باشد.

او در این کتاب از تجارب زندگی با کودکانش گفته و با اشاره به موقعیت‌های مختلف نکاتی آموزنده را بیان می‌کند.

نویسنده در بخشی از کتاب به موضوع انتظارات ما انسان‌ها از همدیگر اشاره می‌کند:

مطمئنم کسی در دنیا نیست که بار انتظارات کس دیگری را بر دوشش تحمل نکرده باشد. «دلم می‌خواهد این طور باشی» فرمولی است که بر روابط میان آدم‌ها سایه می‌اندازد. گاهی در شروع یک رابطه دوستانه یا عاشقانه در آن لحظات رؤیایی و جادویی که دو نفر به راحتی دارند از هم لذت می‌برند و می‌خواهند همدیگر را راحت بشناسند، خبری از آن نیست. بعدها سر و کله وظایف، قوانین، درخواست‌ها، انتظارات و احساسات اشتباه پیدا می‌شود و طراوت و تازگی آن لحظات ابتدای آشنایی از میان می‌رود. زیستن با وزنه‌ای به نام توقع برای هر کسی خسته‌کننده و طاقت‌فرساست.

خیلی وقت‌ها فضای زندگی دیگران را از آنها می‌گیریم. به آنها می‌گوییم چگونه باید باشند، چه باید بکنند، برایشان نقشه می‌کشیم و طرح می‌ریزیم، شرایط را به آنها تحمیل می‌کنیم، درباره‌شان اظهار نظر می‌کنیم و باج می‌گیریم. چقدر خوب است که بتوانیم در کنار دیگران باشیم …

بر اساس روابط و تجاربی که در زندگی داشته‌ام، تمام تلاشم را به کار می‌بندم تا انتظاراتم را از دیگران به حداقل مقدار ممکن برسانم و تا جایی که ممکن باشد از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باشم.

این رویکرد به مرور باعث ایجاد آرامش زیادی در زندگی‌ام شده و جلوی به وجود آمدن بسیاری از دلخوری‌ها، ناراحتی‌ها و مشکلات ارتباطی با دیگران را گرفته است.

به نظرم نداشتن انتظار از دیگران بیشتر از همه به نفع ما و باعث آرامش خاطر و روان خودمان خواهد بود.

شاید همیشه و در هر ارتباطی نتوان سطح انتظارات و توقعات را تا حد صفر کاهش داد ولی مطمئناً می‌توان آن را مدیریت کرده و به حداقل مقدار ممکن رساند و به این ترتیب از بروز بسیاری از مشکلات جلوگیری کرد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، مطالب زیر را مطالعه کنید:

دنیای ما و دنیای دیگران

تجارب ما چقدر قابل اتکا هستند؟

کمالگرایی یک همکلاسی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

5 دیدگاه

  1. سلام به حسین قربانیِ عزیز.

    «هیچ رنجی در زندگی‌ام بزرگتر از توقع‌داشتن نبود و هیچ خودآزاری‌ای بزرگتر از برآورده‌کردنِ توقعات دیگران. سخت آموختم که رنج را کم کنم و خودآزاری را قطع.»

    این متن رو پونۀ مقیمی توی صفحۀ اینستاگرامشون منتشر کرده بودن. چون به این پست شما مرتبط می‌شه، من دوست داشتم در اینجا هم یادداشتش کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *