شواهد داستان گونه یا Anecdotal Evidences

طبیعت نسل بشری و آموزه‌های کسب شده توسط او در گذر قرن‌ها اقتضا می‌کند که از تجارب و مشاهدات قبلی خود برای گرفتن تصمیمات بعدی استفاده کند. از طرفی فرایند تکامل ثابت کرده که این روش تا حد زیادی قابل‌قبول و منطقی است. برای مثال ما اگر شاهد این باشیم که کسی خوراکی خاصی خورد و بعدازآن بیمار شد، این‌طور تعبیر می‌کنیم که اگر من یا هر کس دیگری هم آن خوراکی به‌خصوص را بخوریم به آن مرض مبتلا خواهیم شد. یا اینکه اگر فردی رفتار یا اقدامی خاص انجام داد و با مشکلی مواجه شد، این‌طور نتیجه می‌گیریم که اگر من یا هر کس دیگری هم آن کار را انجام دهیم، به آن مشکل دچار خواهیم شد. ولی این نوع نتیجه‌گیری‌ها که به آن شواهد داستان گونه یا Anecdotal Evidences گفته می‌شود، همیشه به نتیجه‌گیری‌های درست ختم نمی‌شوند و ممکن است گاهی باعث بروز خطاهای بزرگ و قابل توجه در نتیجه‌گیری‌های ما شوند.

برای مثال ادعاهای زیر را در نظر بگیرید:

  • پدربزرگ من هشتاد سال سیگار کشید و هیچ مشکلی برایش پیش نیامد، پس نمی‌توانم باور کنم که سیگار عامل سرطان باشد.
  • این روزها خبرهای مربوط به تجاوز به کودکان بیشتر شنیده می‌شود. این مسئله نشان می‌دهد که امروزه جامعه برای کودکان نسبت به قبل ناامن‌تر شده است.
  • بعد از زدن واکسن آنفولانزا، سرفه‌ها و آبریزش بینی من شروع شد. به همین خاطر به نظرم واکسن آنفولانزا خودش عامل بیماری است.

همه این‌ها مثال‌هایی از نتیجه‌گیری‌های نادرست به خاطر وجود شواهد داستان گونه هستند. شواهدی که صرفاً بر اساس یک سری مشاهدات و داستان‌های ساخته‌شده توسط ذهنمان به‌دست‌آمده‌اند.

اگر قرار باشد بر اساس چنین حکایاتی نتیجه‌گیری‌های کلی و قطعی داشته باشیم و بر اساس این نتیجه‌گیری‌ها به نتایج علمی بی‌توجه باشیم، مطمئناً به مشکلات عدیده‌ای گرفتار خواهیم شد.

باری، یکی از خطاهای ذهنی که باعث نتیجه‌گیری بر اساس شواهد داستان گونه می‌شود، نادیده گرفتن جوانب مختلف موضوع و توجه نکردن به متغیرهای متعدد دخیل در تجربه به‌دست‌آمده است.

از طرفی ما انسان‌ها تجارب معمولی خودمان را در زندگی عادی فراموش می‌کنیم و هیچ توجهی به آن‌ها نداریم اما اگر بر اثر اقدامی مشکلی پیش بیاید آن تجربه خاص در ذهن ما برجسته‌تر و تأثیرگذارتر خواهد بود و همین تجربه به عاملی برای ساختن داستان‌های بعدی تبدیل خواهد شد.

برای مثال کافی است ما در یک نوبت از نوبت‌های مختلفی که رویدادی را می‌بینیم یا کاری را انجام می‌دهیم، شاهد مشکل یا رخداد عجیب و غریبی باشیم، در این صورت آن یک نوبت خیلی پررنگ‌تر و ماندگارتر از سایر دفعات قبلی در ذهن ما نقش خواهد بست و بعدها راحت‌تر به خاطر خواهیم آورد.

معمولاً کسانی نظرات خودشان را در مورد یک محصول در وب‌سایت فروش ثبت می‌کنند که مشکلی برایشان پیش آمده باشد و رضایت کافی از آن محصول نداشته باشند. احتمال کمی وجود دارد کسی بعد از گرفتن نتیجه مورد انتظار از محصول خریداری‌شده، برای ثبت نظر مثبت خودش به وب‌سایت مراجعه کرده و نظر خودش را ثبت کند.

یا اینکه وقتی ادعا می‌شود اقدامی خطرناک است و احتمال بیماری یا حادثه‌ای در اثر آن اقدام وجود دارد، این به معنای بروز صددرصدی آن مشکل یا بیماری یا حادثه نیست بلکه هشدار داده‌شده به خاطر احتمال بالای بروز بیماری یا مشکل است. به همین دلیل رخ دادن یا رخ ندادن آن حادثه پیش‌بینی‌شده دلیلی بر قطعی بودن آن نیست.

از طرفی ما انسان‌ها به دلیل خطای ذهنیِ غالب، گاهی اوقات هم‌زمانی دو رویداد را دلیل بر علت و معلول بودن آن دو رویداد در نظر می‌گیریم؛ یعنی احتمال دارد ما قبلاً سرما خورده باشیم و علائم سرماخوردگی بعد از تزریق واکسن آنفولانزا ظاهر شده باشند، این اتفاق لزوماً به معنای این نیست که دلیل سرماخوردگی ما تزریق واکسن آنفولانزا بوده است. یا کافی‌ست چند دقیقه بعد از عطسه کردن  فرد مشکل یا اتفاق ناخوشایندی رخ داده باشد، بر این اساس نمی‌توان نتیجه گرفت که آن عطسه عامل به وجود آورنده مشکل بوده است.

به‌هرحال خطای ناشی از شواهد داستان گونه در میان انسان‌ها همیشه رایج بوده و این نوع نتیجه‌گیری‌ها بر اثر تکامل و در طول تاریخ به وجود آمده‌اند؛ اما می‌توان با داشتن آگاهی و دقت نظر بالا بر این خطای ذهنی تا حد زیادی غلبه کرد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

اثر لیندی و ایده‌ها و آثار فناناپذیر

قانون بازده نزولی و نقش آن در رشد و توسعه فردی

اصل پیش پا افتادگی پارکینسون

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *