هر وقت که حرف از شروع کردن و دست به کار شدن برای انجام کاری جدید به میان میآید، وسوسه دستیابی به نتیجهای عالی و اقدام کردن به بهترین شکل ممکن، ما را از شروع کردن باز میدارد. کمالگرایی سرعت ما را کم میکند، برنامهریزیها بیش از حد ممکن دستوپاگیر میشوند و همه چیز به حرف زدن و امروز و فردا کردن ختم میشود.
نشانه دیگر چنین وضعیتی ترس است، ترس از آماده نبودن، ترس از بیش از حد زیر بار تعهد رفتن و تمایل بیش از حد به به اشتراک گذاشتن یک خروجی بینقص با دیگران. این همان چیزی هست که استیون پرسفیلد از آن به عنوان مقاومت یاد میکند که همان امروز و فردا کردن است.
آنچه پرسفیلد در این خصوص گفته قابل تأمل هست:
بیشتر ما دو زندگی داریم، زندگیای که زندگی میکنیم، و زندگیای که زندگی نکرده در درون ما وجود دارد. بین این دو، مقاومت وجود دارد … آیا تا به حال شده که نیمههای شب، درباره فردی که ممکن بود بشوید، کاری که ممکن بود انجام بدهید، فرد مشهوری که قرار بود بشوید، رویاپردازی کنید؟ آیا نویسندهای هستید که نمینویسد، نقاشی که نقاشی نمیکند، کارآفرینی که هرگز کسب و کاری را راه نمیاندازد؟ پس میدانید مقاومت چیست.
و مطمئناً بسیاری از ما انسانها زندگی دوم نکردهای داریم و همچنان میتوانیم برای رسیدن به آن زندگی نکرده تلاش و حتی اگر شده بخشی از آن را تجربه کنیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
بهترین شغل برای شما یا همان نقطه شیرین زندگی از نگاه جیم کالینز