دن اریلی یکی از محققان و نویسندگان معروف دنیا در زمینه اقتصاد رفتاری است که بسیاری از کتابهای او گاها چند بار و توسط مترجمان مختلف به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
موضوعاتی که دن اریلی مطرح میکند و نحوه پرداختن به آنها با توجه به فراگیر بودن و همچنین سادگی بیان، از جذابیت بالایی برخوردار هستند.
یکی از فعالیتهای دن اریلی که در فضای رسانهای آمریکا و وبلاگش به آن میپردازد، پاسخ به پرسشهای مختلف افراد در خصوص ابهامها، سؤالات و مشکلاتی است که در زندگی روزمره برایشان پیش میآید و اتفاقاً مرتبط با اقتصاد رفتاری هم هستند.
من هم به دلیل جذابیت این پرسش و پاسخها گاها آنها را پیگیری میکنم. دن اریلی حتی کتابی حاوی این پرسش و پاسخها منتشر کرده که سؤالهای جذاب و گاهاً نهچندان جذابی هم در آن وجود دارد.
تصمیم گرفتهام هر از چند وقت یک بار برخی از این سؤال و جوابها را که برایم آموزنده و مفید و یا جالب هستند، در اینجا با شما هم به اشتراک بگذارم.
یکی از سؤالاتی که از دن اریلی پرسیده شده در مورد مشکلات و دشواریهای رژیم غذایی است که در ادامه برایتان نقل میکنم.
سؤال در مورد دشواریهای رژیم غذایی
دن عزیز،
احتمالاً این یک سؤال متداول است، به نظر میرسد هر کسی در مقطعی از زندگی خود تصمیمی مبنی بر گرفتن رژیم غذایی داشته باشد. سؤالی که وجود دارد این است: ما چرا اجازه میدهیم لذت خوردن باعث خراب شدن اهداف و ملاحظات بلندمدت ما شود؟ چرا ما مدام به سلامتی خودمان آسیب میزنیم؟ ما چطور میتوانیم علاقه و میل خودمان را به خوردن و زیاد خوردن مهار کنیم؟
پاسخ
همانطور که اشاره کردی، داشتن رژیم غذایی برخلاف طبیعت ذاتی ماست. این موضوع با توجه به ایدهآلهای جذاب ما در آینده برای ما حائز اهمیت است. اینکه ما چه کاری انجام خواهیم داد و چه کاری انجام نخواهیم داد و چه تصمیماتی خواهیم گرفت و چه تصمیماتی نخواهیم گرفت؛ اما وقتی نوبت به تصمیمات روزمره ما میرسد، معمولاً ملاحظات کوتاهمدت ما بر امیدها و آرزوهای بلندمدتمان چیره میشوند و آنها را کنار میزنند.
وقتی ما گرسنه نیستیم و کسی از ما میپرسد که ماه بعد چند بار دسر خواهیم خورد، احتمالاً پاسخ ما حداکثر یک یا دو بار خواهد بود؛ اما وقتی ما در رستوران هستیم و پیشخدمت منوی دسر را در مقابل دیدگانمان قرار میدهد (یا حتی بدتر، سینی دسر را کنار میزمان میآورد) و ما دسرهای موردعلاقه خودمان را میبینیم، نظرمان در مورد خوردن دسر به کلی تغییر میکند. با دیدن کیک شکلاتی در مقابل خودمان، کل اولویتهای زندگیمان به یک باره تغییر میکنند.
در اقتصاد رفتاری به این سوگیری «سوگیری تمرکز بر اکنون» گفته میشود.
در عمل گرفتن رژیم غذایی و پایبندی به آن کار دشوار است حتی دشوارتر از ترک سیگار. چرا؟ چون با سیگار کشیدن یا نکشیدن ما جزو سیگاریها یا غیرسیگاریها محسوب میشویم؛ اما با گرفتن رژیم غذایی، ما نمیتوانیم خودمان را بهراحتی در گروه غذاخورندگان یا غذانخورندگان قرار دهیم. ما مجبوریم غذا بخوریم بنابراین سؤال اصلی این است: ما چه چیزی میخوریم و خوردن چه چیزی را متوقف میکنیم؟ و چون هیچ قانونی برای جداسازی و مشخص کردن این اقدام بهصورت واضح وجود ندارد، رعایت سرسختانه رژیم غذایی به کاری بسیار دشوار تبدیل میشود.
برای حل این مشکل چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ راحتترین روش این است که این چالش را بسط و توسعه دهیم و تلاشمان بر این باشد که هیچ غذایی که باعث شکستن رژیم غذاییمان میشود، در دسترسمان نباشد. اگر ما هیچ کیکی در خانه نداشته باشیم، احتمالاً کیک بسیار کمتری خواهیم خورد. اگر ما کیک را با هویج تازه جایگزین کنیم، به دلیل در دسترس بودن هویج، همان را خواهیم خورد. شاید هم بتوانیم به خودمان بقبولانیم که دسر غیرقابلقبول است. یا شاید فقط روزهای جمعه دسر بخوریم. قانون نسبتاً ساده و مفید بعدی این است که نوشابه و اسنک را بهصورت باکسی و جعبهای نخریم. این شکل اعمال قوانین سرسختانه میتواند بسیار مفید واقع شود. با پذیرش این قوانین ما در هر زمانی میتوانیم از پایبندی خودمان به برنامههای بلندمدت مطمئن شویم و از این طریق رفتارهای مطلوب خودمان را تقویت کنیم.
پینوشت: تصویر ابتدایی این پست، تصویر اصلی همین پرسش و پاسخ در منبع اصلی است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
چگونه درد و رنج حاصل از هزینه کردن را مدیریت کنیم؟