وقتی که از گروهی از افراد پرسیده شد، چقدر غذا میخورند، پاسخشان مثل بسیاری از ما این بود که به اندازهای که احساس سیری کنند و در کل منکر این موضوع شدند که کمی و زیادی غذا و بزرگی و کوچکی ظرف در میزان غذایی که میخورند، تأثیر دارد.
همان افراد برای صرف غذای نیمروزی پشت میزهای غذاخوری نشستند. در مقابل هرکدام از آنها کاسهای پر از سوپ قرار داده شد که لولههایی از زیر به آنها متصل بود. با برداشتن هر قاشق سوپ، مقداری سوپ به کاسه اضافه میشد، به طوری که هر چقدر که سوپ خورده میشد، همچنان کاسه پر بود و چیزی از آن کم نمیشد و یا خیلی کمتر از میزان خورده شده از آن سوپ کم میشد.
برگزارکنندگان آزمایش در کمال تعجب مشاهده کردند که افراد بدون اینکه احساس سیری کنند و از خوردن سوپ دست بکشند، چندین کاسه سوپ خوردند و همچنان به این کار ادامه میدادند.
در نهایت آزمایشکنندگان از ترس بروز مشکلات سلامتی برای افراد، آنها را از خوردن سوپ بیشتر منع کرده و آزمایش را متوقف ساختند.
این آزمایش عجیب و غریب، نشانگر اهمیت و جایگاه نسبیت در زندگی ماست.
ما در موقعیتهای مختلف تصورمان بر این است که بر اساس منطق تصمیمگیری میکنیم اما در واقع بر اساس نسبیت تصمیم میگیریم.
فصل چهارم از کتاب «پول و منطق ما» از دن اریلی به این موضوع اختصاص یافته است.
یادداشت مرتبط: پول و منطق ما در مورد مسائل مالی
تمایل مردم به خرید کالایی که قیمت آن ۱۰۰ هزار تومان تعیین شده ولی با تخفیف چهل درصدی به قیمت ۶۰ هزار تومان به فروش میرسد، بیشتر از تمایل به خرید همان کالا با قیمت ۶۰ هزار تومان ولی بدون تخفیف است.
چون ما برخلاف آنچه فکر میکنیم، کالاها را بر اساس کیفیت و نیازمان ارزشگذاری نمیکنیم، بلکه ارزشگذاری ما متکی به نسبیت و مقایسههای مختلف است.
در واقع بدون به کار بردن نسبیت ما هیچ وقت قادر نخواهیم بود اجناس و کالاهای مختلف را ارزشگذاری کنیم و از این رو این اصل تأثیر بزرگی بر تصمیمات و اقدامات مختلف ما در زندگی دارد.
البته ذات مقایسه و تعیین ارزش اجناس به صورت نسبی مشکلی به وجود نمیآورد ولی مسئله اینجاست که ما در تعیین ارزش و قیمت اجناس و کالاها باید علاوه بر نسبیت، هزینه فرصت را هم محاسبه کنیم که معمولاً هیچ وقت این موضوع در نظر گرفته نمیشود.
به این معنی که ما وقتی با مشاهده کالا با قیمت ۱۰۰ هزار تومان که با تخفیف به قیمت ۶۰ هزار تومان به فروش میرسد، صرفاً بر اساس نسبیت تصمیم میگیریم و اصلاً توجهی به این موضوع نداریم که با هزینه کردن ۶۰ هزار تومان به روشی دیگر میتوانیم منافع دیگری که شاید برایمان مهمتر و حیاتیتر باشند، به دست آوریم.
برای مثال فردی که با دیدن تخفیفی بسیار بالا برای کالایی گرانقیمت به جای خرید مایحتاج زندگیاش، اقدام به خرید کالای تخفیف خورده میکند، در حال ارتکاب چنین خطایی است.
در تصویر این پست به نظر میرسد دایره مشکی سمت چپ، بزرگتر از دایره مشکی سمت راست است ولی در واقع این همان خطای نسبیتی است که در بسیاری از اوقات ذهن ما مرتکب آن میشود.
در حالی که این دو دایره کاملاً هم اندازه هستند، ما به دلیل مقایسه صرف با دایرههای اطراف، دچار اشتباه دید میشویم.
در اکثر مقایسههای نسبی ما به دلیل محدود کردن گستره دید خودمان که منجر به غفلت ما از نگاه کلیتر به همه گزینهها میشود، بسیاری از اوقات چنین خطایی را مرتکب میشویم.
نسبیت یکی از اصول محاسباتی اساسی مغز ماست. این مکانیزم علاوه بر اینکه نحوه ارزشگذاری کالاهای مختلف همچون غذا و جواهرات را برای ما مشخص میکند، نحوه هزینه کرد مالی ما را هم به صورت کلان تحت تأثیر قرار میدهد و بسیار تعیین کننده است.
در واقع برای تعیین قیمت و ارزش واقعی یک کالا اصولاً ما باید هیچ توجهی به گذشته و آینده نداشته باشیم و بتوانیم ارزش آنها را بر اساس کیفیت، میزان نیاز و مفید بودن و عوامل دیگر تعیین کنیم ولی ما جز قیمت کالا در گذشته و همچنین قیمت کالاهای مشابه به معیار دیگری برای قیمتگذاری توجه نمیکنیم.
اما اگر بخواهیم همین کار را هم نکنیم و برای هر انتخابی بر اساس تمامی معیارها و اصول منطقی تصمیمگیری کنیم، ذهن ما دچار پرکاری و شاید آشفتگی شدیدی خواهد شد و همانطور که قبلاً هم نوشتهام (+)، در این صورت توان اخذ حجم بالایی از تصمیمات روزانه را نخواهیم داشت.
تمامی تصمیماتی که به صورتی سریع و با مقایسه نسبی اخذ میشوند، در واقع با تشخیص و اراده سیستم یک انجام میشوند و سیستم دو مغز ما هیچ دخالتی در آنها ندارد.
یادداشت مرتبط: سیستم یک و سیستم دو و نقش آنها در تصمیم گیری های ما
اگر قرار بر این باشد که سیستم دو در تمامی این تصمیمات دخالت کند و تک تک کالاها و موقعیتهای مختلف را به صورتی منطقی و اصولی ارزشگذاری کند، سرعت تصمیمگیری ما به میزان زیادی کاهش و توان و انرژی صرف شده برای آن هم افزایش خواهد یافت که این کار عملاً زندگی روزمره ما را با اختلال مواجه خواهد ساخت.
اما با وجود آسان شدن کار تصمیم گیری با این روش، بهتر است توجه بیشتری به تصمیماتمان بکنیم و سعیمان بر این باشد که حداقل تصمیمات مهم، تأثیرگذار و کلان زندگیمان را بدون توجه و دقت کافی اتخاذ نکنیم.
نسبیت علاوه بر تعیین قیمت اجناس و کالاهای مختلف، در ابعاد دیگر زندگی ما هم بسیار تعیینکننده و تأثیرگذار است.
برای مثال میزان احساس ارزشمندی ما وابسته به نسبیت و مقایسههایی است که با اطرافیان خودمان انجام میدهیم.
در واقع اطرافیان و همنشینان ما تعیینکننده ارزشهای اصلی و همچنین سطح عملکردی ما هستند. از همین روست که بر اساس نظر جیم ران ما هیچوقت نمیتوانیم از متوسط اطرافیان خودمان بالاتر برویم.
میزان خوشحالی و احساس خوشبختی ما در زندگی هم بیشتر از اینکه بر اساس احساسات شخصی و وضعیت روحی ما باشد، حاصل مقایسات نسبی وضعیت خودمان با دیگران است.
حتی پشیمانیهای ما هم حاصل مقایسه نسبی وضعیت حال حاضر خودمان با وضعیتهای احتمالیمان در حالتهایی است که در صورت انتخاب گزینههای دیگر ممکن بود به آنها دست یابیم.
با توجه به موارد گفتهشده، واضح است که نسبیت نقش بسیار مهمی در زندگی ما ایفا میکند و لازم هست که توجه بیشتری به نسبیتهایی که در زندگی برقرار میکنیم داشته باشیم و با ارتکاب خطا در این زمینه، مسیر کلی زندگیمان را تحت تأثیرات منفی قرار ندهیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت، مطالب زیر را هم مطالعه کنید:
دست کم گرفتن فرصتهای پولی و مالی
توصیههایی از بری شوارتز برای تصمیم گیری بهتر و زندگی آرامتر