به نظر شما مهمترین تفاوت افراد موفق با افراد متوسط در زندگی و کسب و کارشان چیست؟
چرا گروهی کوچک از افراد جامعه به موفقیتهای بزرگ میرسند و گروهی بزرگ به همان موفقیتهای کوچک بسنده میکنند و در کنار سایر افراد متوسط زندگی عادی خود را پی میگیرند؟
آنتونی رابینز در جایی گفته بود:
بسیاری از مشکلاتی که ما در زندگی شخصی خود به آن گرفتار هستیم ناشی از تمرکز کوتاه مدت ماست.
اگر شما افراد بسیار موفق را با افراد متوسط جامعه مقایسه کنید، به سرعت متوجه یک تفاوت بزرگ در میان آنان خواهید شد.
موفقترین انسانها تقریباً همیشه بلندمدت نگر بودهاند در حالیکه افراد متوسط در بسیاری از موقعیتها کوتاه مدت نگر هستند.
هر اندازه که افراد بسیار موفق همواره در جهت اهداف و ارزشهای بلندمدت خود تلاش میکنند، به همان میزان افراد متوسط جامعه در جستجوی لذتهای زودگذر و آنی هستند.
همین ترجیح لذتهای کوتاه مدت و لحظهای چیزی است که تفاوتهایی بزرگ میان دو گروه را به بار میآورد.
همین کوتاه مدت نگری متداول است که باعث کارایی پایین، شرایط ضعیف مالی، شرایط نامناسب جسمانی و در نهایت شکست در دستیابی به بسیاری از اهداف بزرگ و بلندمدت میشود.
لذتجوییهای لحظهای چگونه باعث تخریب موفقیتهای شما میشوند؟
ایراد اصلی لذتجوییهای لحظهای این است که خوشایندی و مطلوبیت آنها تقریباً همیشه کوتاه مدت است. تأثیر این لذتها بلافاصله از بین میرود و ما همچنان تشنه لذت بیشتر میمانیم.
از همین رو دوباره به دنبال لذت زودگذر و لحظهای بعدی میرویم و این چرخه به صورت دائم تکرار میشود و ما گرفتار لذتجویی لحظهای دیگری میشویم.
در نقطه مقابل تأثیرات لذتجوییهای بلندمدت، مدت طولانیتری دوام میآورند. داشتن اهداف بلند مدت باعث میشود که افق دید ما گستردهتر شود و بتوانیم هفتهها و سالهای بعد را در مقابل دیدگان خودمان ببینیم و بر این اساس اقدامات حسابشدهتر و درستتری انجام دهیم.
به عنوان مثال تأثیرات مثبت برنامهریزیهای بلندمدت در زمینه مسائل مالی بسیار بیشتر و طولانیتر از لذت و خوشی ناشی از خریدهای هیجانی دوام خواهد آورد و مؤثر خواهد بود.
به پایان رساندن یک پروژه یا تمام کردن کار نوشتن یک کتاب، لذت و مطلوبیت بسیار بیشتر و ماندگارتری نسبت به تعویق انداختن کارهای مهم و انجام کارهای خوشایند لحظهای خواهد داشت.
با این وجود بسیاری از مردم کوتاه مدت نگر هستند و ترجیح میدهند لذتها و رضایتهای لحظهای حاصل از ترشح دوپامین را انتخاب کنند و هزینه لازم برای دستیابی به اهداف بزرگ را پرداخت نکنند.
این دسته از افراد در واقع با این کار خودشان را از موقعیتهای مطلوب و موفقیتهای بزرگ در آینده محروم میکنند و با نداشتن تمایلی برای به تأخیر انداختن لذایذشان، ضربه بزرگی به خود وارد میسازند.
هر بار که ما به یک لذت و خوشی لحظهای پاسخ مثبت میدهیم، در واقع یک پاسخ نه بزرگ به دستاوردهای ارزشمند بلندمدت میدهیم.
چند نمونه از لذتجویی لحظهای متداول که ما را از رسیدن به یک آینده بهتر بازمیدارند، در ادامه بخوانید:
- به تأخیر انداختن کارها و مشغول شدن با محتوای شبکههای اجتماعی به جای کار بر روی اهداف بلندمدت
- خاموش کردن آلارم گوشی و خواب بیشتر به جای بیدار شدن به موقع و رسیدگی به کارها و انجام ورزش صبحگاهی
- خرید اجناس و کالاهایی بدون هدف و برنامه قبلی و صرفاً بر اساس خوشایند لحظهای به جای پسانداز و سرمایهگذاریهای بلندمدت
- تماشای فیلم و سریال به جای مطالعه کتابهای توسعه فردی و یادگیری بیشتر
- ورزش نکردن و خوردن غذاهای مضر همچون فست فود به جای غذاهای سالم
هر کدام از مثالهای بالا به خوبی نشانگر این موضوع هست که اقدام در جهت لذتجوییهای لحظهای نه تنها در آینده سود و منفعتی نخواهد داشت؛ بلکه برعکس باعث ساخته شدن آیندهای دشوار و پرچالش برای ما خواهد شد.
این نوع اقدامات دقیقاً نشانگر تفاوت اصلی و بزرگ بین دستیابی به موفقیتهای بزرگ و تبدیل شدن به فردی موفق و یا حضور در جمع افراد متوسط جامعه است.
آنهایی که ارزش زیادی برای به تأخیر انداختن لذایذ خودشان دارند و بر این اساس اقدام میکنند، مطمئناً به مرور آیندهای بهتر برای خودشان خواهند ساخت و بعد از مدتی این بهبودهای جزئی و کوچک به موفقیتهایی بزرگ در زندگیشان تبدیل خواهند شد.
از طرفی کسانی که دائماً تحت تأثیر وسوسهها و خوشیهای لحظهای قرار میگیرند ناگهان متوجه خواهند شد که با حساب بانکی خالی و وضعیت جسمانی ناسالم و همچنین سطح آگاهی و توانایی بسیار پایینتر از حد مناسب مواجه هستند و هیچ آرزو و رؤیایی برایشان دست یافتنی نیست.
چرا مردم به جای موفقیتهای بلندمدت، خوشیهای لحظهای را انتخاب میکنند؟
با این حساب چرا بسیاری از افرادی که ظاهراً انگیزه و تمایل زیادی برای دستیابی به اهداف و موفقیتهای بزرگ دارند، همچنان به دنبال دستاوردهای کوتاه مدت هستند و از رسیدن به موفقیتهای بزرگ بازمیمانند؟
دلیل این اتفاق وجود دو تمایل متضاد در درون ماست که همچون دو شخص متفاوت هر کدام از ما را به حرکت کردن به سمتی ناسازگار تشویق و ترغیب میکنند.
یک تمایل درونی در ما علاقهمند به دستاوردهای آینده است و همچون فردی آیندهنگر مدام ما را تشویق به تلاش برای رسیدن به اهداف بلندمدت و لذتهایی ماندگار میکند. این تمایل آیندهنگر اهمیت زیادی برای سختکوشی، سازگاری و انجام کامل کارها قائل هست.
از طرفی، تمایل درونی دیگری هم وجود دارد که شدیداً به لذایذ زودگذر و لحظهای علاقهمند است و ما را ترغیب به رسیدن به سریعترین نتایج میکند.
این دو تمایل همواره با هم در تقابل و جنگ هستند و انگار که لحظه لحظه عمر ما به داوری چالش بین این دو سپری میشود.
تمایل لحظهای علاقهمند به دیدن فیلم، خوردن فست فود، حضور مداوم در شبکههای اجتماعی، خواب زیاد، تفریح بیش از اندازه و در نهایت به تعویق انداختن کارهای مرتبط با اهداف بلندمدت است.
ولی تمایل آیندهنگر مدام به دنبال انجام کارهای اصولی و بنیادی در اولین فرصت، زود بیدار شدن، پیش روی بر اساس برنامهریزی، ورزش کردن، تناسب اندام و در نهایت تلاش برای دستیابی به اهداف بلندمدت است.
چگونه از یک فرد کوتاه مدت نگر به یک فرد آیندهنگر تبدیل شویم؟
روشها و استراتژیهای مختلفی برای تبدیل شدن به یک فرد آینده نگر میتوان در زندگی پیاده کرد که در ادامه چند روشی را که به ذهنم میرسد با شما در میان خواهم گذاشت:
۱. تمایلات لحظهای خود را با تمایلات بلندمدت خود همراستا کنید.
یکی از اقداماتی که میتوانیم برای حل این مشکل انجام دهیم، همراستا کردن تمایلات لحظهای با تمایلات طولانیمدت و آینده نگر است.
برای این کار لازم است اقداماتی انجام دهیم که حس لذتجویی ما با انجام کارهای هدفمند ارضا شود و انگیزه بیشتری برای انجام این جنس کارها داشته باشیم.
بهترین اقدام در این خصوص شاید نوشتن از اهداف بلندمدت، نتایج دستیابی به آنها و تجسم لحظاتی است که آنها را به دست آوردهایم.
در کنار این کار شاید بهتر باشد از ملالها و دشواریها و ناراحتیهای ناشی از شکست در مسیر و ناکام ماندن در رسیدن به این اهداف هم بنویسیم.
در این صورت بخش کوتاه مدت نگر ذهن ما هم تمایل زیادی به رهایی از این رنج و درد با انجام کارهای مناسب پیدا خواهد کرد.
به نظرم نوشتن منظم روزانه در مورد اهداف بزرگ و بلندمدت در ابتدای روز انرژی زیادی در ما برای دنبال کردن و تلاش برای رسیدن به آنها به وجود خواهد آورد.
۲. برنامه ریزی روزانه داشته باشید و بر اساس آن برنامه زندگی کنید.
روش دیگر غلبه بر این مشکل میتواند داشتن برنامه دقیق روزانه باشد. به این صورت که کارهای مورد نظر روزانه بر اساس زمان موردنیاز و ساعت دقیق انجام آنها مشخص باشد و این برنامه در جایی قرار داده و یا نصب شود که در معرض دیدمان باشد.
در این صورت مدام به ما یادآوری خواهد شد که باید کارهای مشخص شده را در زمان تعیین شده به انجام رسانیم و با انجام ندادن هر کاری بر اساس برنامه، ملال، ناراحتی و یاس به سراغمان خواهد آمد.
به ناچار برای به دست آوردن خوشحالی و لذت و همچنین فرار از رنج ناشی از انجام ندادن برنامه، مجبور خواهیم بود اکثر کارهای موجود در برنامه را به درستی و در موعد تعیین شده به انجام رسانیم.
برای مثال وقتی که ترغیب شویم برخلاف آنچه در برنامه نوشته شده است، به سمت تماشای برنامههای تلویزیونی برویم، ناخودآگاه درونی ما به دلیل رنج آور بودن این کار، ما را از انجام آن منع خواهد کرد و تمایل بیشتری نسبت به انجام کارهای مشخص شده در برنامه روزانه پیدا خواهیم کرد.
۳. ملال و رنج حاصل از کارهای مرتبط با اهداف بلندمدت را کاهش دهید.
وقتی ما میخواهیم از میان مطالعه کتاب و تماشای تلویزیون یکی از آنها را انتخاب کنیم، با توجه به دشواری دو ساعت مطالعه، ترجیح میدهیم تا دو ساعت فیلم تماشا کنیم.
به نظرم در صورت آسان کردن مطالعه و کاهش مدت زمان آن از دو ساعت به نیم ساعت، تمایل ما به انجام آن افزایش خواهد یافت و رغبت بیشتری نسبت به آن پیدا خواهیم کرد.
تقسیم کارهای دشوار به بخشهای کوچکتر و پخش کردن آن در میان کارهای دیگر روزانه، باعث خواهد شد که رنج و ملال کمتری به سراغمان بیاید و ما کمتر از انجام دادن آنها فراری باشیم.
۴. برای خودتان جایزه تعیین کنید.
اقدام بعدی در ترغیب هر چه بیشتر خویشتن به انجام کارها بر اساس برنامهریزیهای صورت گرفته و کاهش دشواری این کار، تعیین جایزه و مشوق برای انجام آنهاست.
با این کار لذتجویی کوتاهمدت و آنی ما هم ارضا خواهد شد و از طرفی به اهداف خودمان هم دست خواهیم یافت.
برای مثال بهتر است یک ربع گشت زدن در شبکههای اجتماعی را منوط به یک ساعت مطالعه روزانه کنیم.
یا تماشای تلویزیون را مشروط به انجام نرمش و حرکات ورزشی کنیم.
یا هر وقت که موفق شدیم به صورت منظم وبلاگمان را چند روز پشت سر هم به روز کنیم، خودمان را دعوت به خوردن یک وعده غذای دلخواهمان در رستوران موردعلاقهمان کنیم.
اکنون انجام دهید.
فراموش نکنید که شما همواره در حال تصمیم گرفتن و انتخاب هستید. انتخابهایی که شاید هر کدام به تنهایی تأثیر چندانی بر آینده و سرنوشت شما نداشته باشد ولی در مجموع تأثیر بزرگی بر مقصد نهایی شما و جایی که میخواهید به آنجا برسید خواهد گذاشت.
شما همواره در حال انتخاب بین تمایلات کوتاهمدت نگر و تمایلات بلندمدت نگر خودتان هستید و هر بار که حق را به یکی از این تمایلات میدهید، در حال تعیین و ترسیم مسیر زندگی خودتان هستید و این مسیر از همین تکههای کوچک تشکیل میشود.
بنابراین اگر اهداف بزرگی در سر دارید و دوست دارید به هر قیمتی به آنها دست یابید و جزو افراد بسیار موفق و تأثیرگذار حوزه مورد علاقه خودتان باشید، ناگزیر باید از هم اکنون شروع کنید و هیچ تعللی در این مسیر مجاز نخواهد بود.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این مقاله، یادداشتهای زیر را هم بخوانید:
حسین قربانی عزیز
وقتی این نوشته ات را می خواندم ناخودآگاه تغییر عادتها به ذهنم رسید.
مردم به انجام رفتارهایشان عادت می کنند و فراموش می کنند که روش های بهتری برای انجام دادن وجود دارد.
جایگزین کردن عادتها با رفتارها و عادتهای بهتر یا حذف بعضی رفتارهای ناسالم از مواردی است که به تدریج زندگی انسان را دگرگون می کند.
استوار بمانی
چه اشاره به جایی کردی محمدرضای عزیز،
به نظرم عادتها هم به اندازه افق دید ما میتوانند بر روی موفقیت ما تاثیرگذار باشند.
به همین دلیل هم باید توجه ویژهای به اونها صورت بگیره.
موفق باشی.
سلام
امیدوارم منم بتونم از متوسط بودن رها بشم
ممنون بابت این نوشتن خوبتون
شاد باشین
سلام محمد عزیز،
خیلی خوشحالم که اینجا هستی
اتفاقا به نظرم شما یکی از افراد موفقی هستی که در حال رشد و پیشرفتی
من به این نتیجه رسیدم که مطالعه و نوشتن اگه منظم و مداوم باشن، تو زندگی هر آدمی می تونن یه معجزه به وجود بیارن
مخصوصا اگه نوشتنها به صورت آنلاین منتشر بشن.
یکی از نتایج این معجزه یافتن دوستان عالی و برقراری عمیقترین روابط با اونهاست.
این روزها نوشتههات رو میخونم و لذت میبرم.
موفق باشی.