یکی از ویژگیهای ما انسانها این است که به تواناییها و قابلیتهای حسی و ذهنی خودمان بیشازحد اعتماد داریم و آنچه را که از طریق حواس پنجگانه و یا تفکر و فعالیت ذهنی به آن میرسیم، درست میپنداریم.
برای مثال خطاهای دید انسانها نشانگر وجود نقص در حس بینایی آنهاست یا محدودیت شنوایی انسان که تنها فرکانسهایی در یک محدوده مشخص را میشنوند و توانایی شنیدن بسیاری از فرکانسهای صوتی را که دیگر جانوران توانایی شنیدن آنها را دارا هستند، ندارد.
باوجوداین نقایص که مثالهای دیگری از آن را در احساسهای دیگر هم میتوان بیان کرد، انسان همچنان خود را در همه جنبهها بسیار برتر از سایر موجودات هستی میداند.
علاوه بر این نقایص، انسان خطاهای فکری و شناختی بسیاری هم دارد که به خیلی از آنها واقف نبوده و باوجود آنها بازهم بیشازحد از اندیشه و شناخت خود مطمئن است.
یکی از کتابهایی که به موضوع خطاهای شناختی میپردازد و ۹۹ مورد از این خطاها را با مثالهای مختلف بهخوبی توضیح میدهد، کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی است. قبلاً در نوشتهای به یکی از این خطاها اشاره کردم.
خطای شناختی دیگری که روزانه با آن درگیر هستیم و شاید بسیاری از ما از آن غافلیم، خطای ذهنی در تشخیص مفهوم عبارات با تغییر واژهها و نحوه بیان آنها است.
این خطای شناختی در نوشتن و تولید محتوا هم میتواند بسیار مهم و تأثیرگذار باشد.
مثال جالبی که در مورد این نوع خطا در کتاب هنر شفاف اندیشیدن بیان میشود، مطالعه انجامشده توسط دانیل کانمن و آموس تورسکی در دهه ۱۹۸۰ میلادی است که نتایج آن بسیار جالب و قابلتأمل است.
آنها در این مطالعه به شرکتکنندگان گفتند که زندگی ۶۰۰ نفر درخطر است. «گزینه الف جان ۲۰۰ نفر را نجات میدهد.» «گزینه ب شانس ۳۳ درصدی برای نجات یافتن تمام ۶۰۰ نفر و شانس ۶۶ درصدی برای نجات هیچکس را ارائه میکند.» هر دو گزینه تقریباً مشابه هستند و امکان نجات تعداد ۲۰۰ نفر در هردو وجود دارد. ولی اکثر شرکتکنندگان گزینه الف را انتخاب کردند.
در مرحله بعدی این مطالعه گزینهها به این صورت مطرح شدند: «گزینه الف ۴۰۰ نفر را میکشد» و «گزینه ب ۳۳ درصد شانس نمردن هیچکس و ۶۶ درصد شانس مردن همه ۶۰۰ نفر را ارائه میکند.» این بار فقط بخش کوچکی از پاسخدهندگان گزینه الف و اکثریت گزینه ب را انتخاب کردند.
جالب این بود که با توجه به استفاده از کلمات نجات یا مرگ، نظر شرکتکنندگان بهکلی تغییر یافت.
استفاده از این خطای شناختی و شاید سوءاستفاده از آن در تبلیغات کالاها، اخبار رسانهها، خریدوفروش کالاها، ارتباطات، مذاکرات و بسیاری از موضوعات و زمینههای دیگر بهوفور وجود دارد.
برای مثال بر روی آبمیوههای صنعتی موجود در بازار نوشته شده است: «۲۰ درصد آبمیوه طبیعی» ولی اگر نوشته شود «۸۰ درصد آب و شکر و اسانس» مطمئناً فروش آن به مقدار زیادی کاهش خواهد یافت.
در دنیای سیاست هم بسیار از این تکنیک استفاده میشود. برای مثال بعد از پایان مذاکرات دوجانبه بین کشورها، هرکدام از طرفین یک توافق را با کلمات و عبارات خودشان بیان میکنند و خود را پیروز میدان و طرف مقابل را بازنده معرفی میکنند و بسیاری از اوقات دو طرف هم موفق به قانع کردن بسیاری از مردم کشورشان میشوند.
در رسانهها استفاده از این نوع خطای شناختی بسیار متداول است. یکی از نمونههای آن نحوه بازتاب شلیک به پهپاد در حال پرواز نزدیک مراکز مهم سیاسی در تهران و ریاض بود که در اخبار صداوسیما تفاوتهای بسیاری در روایتها وجود داشت.
نمونههای دیگر استفاده درست از واژگان در ارتباطات و مذاکرات است. این نمونهها شامل سادهترین درخواستها و صحبتهای روزانه تا مذاکرات مهم سیاسی و تجاری میشود که چینش واژهها در آنها بسیار مهم و تأثیرگذار هستند.
یکی دیگر از موارد مهم استفاده از ترکیب درست واژهها و کلمات، کار نویسندگی و تولید محتوا است. این مورد مخصوصاً در بازنویسی متون و نوشتهها باید موردتوجه قرار گرفته و بهترین و مناسبترین ترکیب برای انتقال پیام مدنظر، انتخاب و بهکارگیری شود.
این موضوع اهمیت بسیار زیاد تسلط بر واژهها و مفاهیم را نمایان میسازد و نشاندهنده این موضوع است که کسی که در این زمینه تسلط بیشتری داشته باشد، آثار او تأثیرگذارتر بوده و درزمینه کاری خود موفقتر خواهد بود.
برای این خطای شناختی مثالها و کاربردهای بسیاری زیادی را میتوان برشمرد. مهم این است که این خطای ذهنی را شناخته و تا حد امکان در روابط شخصی و کاری خودتان در نظر داشته باشید. همچنین شناخت و تسلط هر چه بیشتر بر این موضوع باعث خواهد شد با دید وسیعتر و واقعبینانهتری به موضوعات و حوادث بنگرید و بهینهترین تصمیمات را بگیرید.
پینوشت: کتاب هنر شفاف اندیشیدن نوشته رولف دوبلی را عادل فردوسیپور، بهزاد توکلی و علی شهروز به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر چشمه منتشر شده است.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
۱۰ عادت یک تولیدکننده موفق محتوا