فاصله میان آنچه انجام می‌دهیم و آنچه قادر به انجام دادنش هستیم

جان سی مکسول در جایی از کتاب No Limits گفته:

بعد از سال‌ها تفکر به گمانم حالا می‌دانم چه چیزی فاصله میان آنچه انجام می‌دهیم و آنچه قادر به انجام دادنش هستیم را پر می‌کند. پاسخ انضباط است. منظورم از انضباط پایبندی به انجام دادن کاری که باید انجام بدهیم به شیوه‌ای پیگیر است. در این معنی، انضباط چیزی است که تفاوت را ایجاد می‌کند.

این روزها بازار نشر پر شده است از کتاب‌های عالی در خصوص توسعه فردی و موفقیت. فضای وب و شبکه‌های اجتماعی سرشار از محتواهای بکر و تازه و کاربردی با موضوعات مرتبط با موفقیت و زندگی بهتر هستند.

اگر اهل مطالعه و کتاب هم نباشیم، در همین فضای دیجیتال می‌توان نکات و موضوعات بسیاری آموخت که عملی کردنشان باعث تحولاتی مثبت در زندگی و کسب و کارمان خواهد شد؛ اما چرا همچنان در این سوی پل رشد و توسعه متوقف مانده‌ایم؟ چرا تغییر محسوسی در زندگی‌مان تجربه نمی‌کنیم ولی وقتی بزرگی شروع به توصیه در خصوص رشد و بهبود می‌کند، می‌توانیم تک تک جملاتش را کامل کنیم و توصیه‌هایش را موبه‌مو برای دیگران توضیح دهیم؟

پس ما چه کم از افراد بزرگ و موفق داریم؟

پاسخ همان گفته جان سی مکسول است. مشکل ما در مرحله اقدام و عمل و در به‌کارگیری انضباط فردی است. ما اهل عمل نیستیم. حتی وقتی دست‌به‌کار می‌شویم، انضباط و پشتکار نداریم. حلقه گم‌شده زنجیره دستیابی به قله‌های موفقیت ما همان دست‌به‌کار شدن است. همین امروز باید تصمیم بگیریم و آستین‌ها را بالا بزنیم. البته که کاری هست سخت و دشوار ولی غلبه بر همین دشواری‌هاست که به وجود آورنده تمایز میان افراد موفق و شکست‌خورده‌هاست.

تفاوت کسی که سال‌هاست در آرزوی تبدیل شدن به یک مدیر کسب و کار است و کسی که هم اکنون کسب و کار خودش را دارد، همین اقدام کردن و داشتن نظم و انضباط است.

تفاوت میان کسی که آرزوی تبدیل شدن به یک قهرمان جهانی را دارد و کسی که سال‌هاست به یک قهرمان تبدیل شده، همین اقدام کردن‌ها و نظم داشتن‌هاست.

فاصله میان کسی که آرزوی نویسنده شدن دارد و کسی که کتاب‌هایش جزو پرفروش‌های بازار هستند، اقدام و پشتکار است.

در این دنیای پر از محتوا و پر از آموزش‌های کاربردی، ما مشکل آگاهی و دانایی نداریم که با کوچک‌ترین تلاشی می‌توان به آن دست یافت. مشکل ما در این شرایط، دست‌به‌کار شدن و داشتن پشتکار است و بس.

پس اگر واقعاً می‌خواهید به فردی موفق تبدیل شوید باید همین امروز اقدام کنید. آموختن صِرف کافی‌ست. در مسیر حرکت به سمت هدف می‌توان بسیار بیشتر، بهتر، اثربخش‌تر و هدفمندتر آموخت.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

مشکلاتی که جز با مطالعه نمی‌توانستم بر آنها غلبه کنم

داستان آرزوی عجیب یک برهمن

۶ گام برای دستیابی به موفقیتهای بزرگ در زندگی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

4 دیدگاه

  1. چقدر مفهوم مهمی.
    راستی سلام. من هم از مخاطبان محمدرضا و متمم هستم و از طریق صفحه وبلاگ محمدرضا به اینجا رسیدم. چقدر حس خوبی داره که اینقدر خوب و کلیدی می نویسید.
    چند روزیه که به لطف محمدرضا و کتابی که به یکی از دوستان متممی هدیه کرده بودند، با مفهوم Grit یعنی ثابت قدمی آشنا شدم. فکر میکنم هرچند این دو نویسنده (جان مکسول و ) از کلمات مشابهی استفاده نکرده اند اما مفهوم مشترکی رو سعی دارند انتقال بدن.
    توی این کتاب برای ثابت قدمی چند شرط نوشته شده:
    علاقه interesting
    امید hopefully
    هدف purpose
    و یکی دوتای دیگه که یادم رفت. مجموعا به این معنی هستند که باور داشته باشیم تهش یه چیزی در میاد. (خیلی عامیانه گفتم)
    بگذریم.
    ربط به عنوانی که نوشتید: برای اینکه به ماکزیمم بهره برداری از خودمون برسیم باید پایمردی و ثبات قدم در مسیری که شروع کردیم، داشته باشیم.

    1. دوستانی که از طریق متمم و روزنوشته‌های محمدرضا پیدا کردم، از بهترین دوستان دنیای دیجیتال من هستند و خیلی ازشون یاد گرفته‌ام.
      خوشحالم که به اینجا هم سر می‌زنید و امیدوارم این دوستی‌ها پایدار باشن.
      کتاب Grit هم جزو کتابهایی هست که باید مطالعه کنم ولی هنوز نوبت بهش نرسیده،
      تعریفی که شما کردی، باعث شد تصمیم بگیرم زودتر سراغش برم و شروع کنم به خوندنش.
      ممنونم ازت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *