یکی از نکاتی که افراد موفق همواره بر آن تأکید میکنند، نترسیدن و اقدام کردن است. نترسیدن از شکست و ناامید نشدن بعد از شکست.
موضوعی که همواره در متون مدیریتی و انگیزشی به آن اشاره میشود، این است که شکست مقدمه پیروزی است و تا شکست نخوریم نمیتوانیم موفقیتها و پیروزیهای بزرگ را تجربه کنیم.
اما مسئله مهم این است که آیا ما ترس خودمان را از اقدام نکردن و عملی نکردن ایدههایمان بهدرستی شناختهایم؟
آیا ترس واقعی ما همان ترس از شکست است؟
شکست به همراه خودش هزینههایی در پی دارد. آن شکستی که ما در ذهن داریم، چه هزینههایی برای ما دارد؟ آیا واقعا شکستی وجود دارد که ما از آن بترسیم؟
وقتی کمی در مورد این موضوع عمیقتر میشویم، مشخص میشود که ترس اصلی ما از شکست نیست، چون شکست در بسیاری از اقدامات و عملی کردن ایدهها اصلاً معنا ندارد.
مسئله و مشکل اصلی ما ترس از انتقاد، پیشداوری و قضاوتهای دیگران است. ما میترسیم کاری جدید، متفاوت و نو شروع کنیم و انجام دهیم و دیگران از کار ما انتقاد کنند و یا آن را مورد تمسخر قرار دهند.
به نظرم این افکار و ترس از این موضوعات باعث میشود که بسیاری از ایدهها، علایق و شوق و ذوقهای ما برای انجام کارهای بزرگ و تاثیرگذار در همان ابتدای کار نابود شوند و به مرحله عمل نرسند.
اما آیا انتقاد و قضاوتهای دیگران اینقدر اهمیت دارد؟ آیا واقعاً اینقدر ارزش دارد که به خاطر آنها از بسیاری از آرزوها و علایق خودمان دست بکشیم؟
موضوع مهمتر و قابل تاملتر اینکه اگر کار ما و اثر ما اینقدر مهم باشد که دیگران در مورد آن انتقاد کنند و آن را مورد قضاوت قرار دهند، میتواند مایه خوشحالی و مسرت باشد.
این انتقادات و داوریها را میتوان ابزاری برای رشد، پیشرفت و عملکرد هر چه بهتر قرار داد.
ولی مشکلی که وجود دارد این است که برخی انتقادات، مغرضانه هستند و هیچ هدف مشخصی جز تخریب ندارند.
ست گادین در این مورد میگوید:
البته، نقد سازنده ابزار معرکهای است. اگر منتقدی بگوید: «ازش خوشم نمیآید» یا «این ناامیدکننده است»، اصلاً کار خوبی نکرده است. در واقع، دقیقاً بالعکس است. قدرتش را برای صدمه زدن به شما استفاده کرده است، بدون آنکه اطلاعاتی داده باشد که دفعه بعد عملکردتان را بهتر کنید. از این بدتر، هیچ اطلاعاتی در اختیار شنوندگان نقد نگذاشته است تا به اختیار خودشان تصمیم سنجیدهای بگیرند. از این گذشته، به خاطر مشخص نکردن مبنای انتقادش بزدل است، زیرا هیچ راهی برای زیر سؤال بردن نظر او نیست.
البته کاملاً بیتفاوت بودن نسبت به این نوع انتقادات و تأثیر نگرفتن از آنها کار آسانی نیست، ولی شاید بتوان به آن عادت کرد و یا آموخت که به آنها بیتوجه بود و نادیده گرفت.
اگر به این موضوع توجه کنیم که بسیاری از کارها و آثار اصلاً دیده نمیشوند و موردتوجه قرار نمیگیرند که صاحبان آنها در حسرت دیده شدن آثارشان توسط دیگران هستند، آن موقع شاید دریافت انتقاد حتی از نوع غیرسازنده را هم امتیاز و دستاوردی قابل توجه به حساب آوریم.
همینکه دیگران کار ما را مورد توجه قرار دهند و آن را ببینند و در موردش نظر بدهند، خود باعث خرسندی و خوشحالی است و مشخص میکند ما از بسیاری از افراد که کارهایشان مورد توجه قرار نگرفتهاند، خوششانستر هستیم.
درنهایت این که با تحمل انتقادات دیگران و مقاومت در برابر این نامهربانیها و ناملایمتیهاست که افراد میتوانند به موفقیتهای بزرگ و جایگاههای عالی دست یابند و در صورت داشتن اراده و پشتکار قوی مطمئنا همین افراد روزی ناگزیر از تحسین و تشویق نتایج تلاشهایمان خواهند شد..
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
انتقادهای سازنده و دوستانه و صادقانه همیشه موجب پیشرفت میشوند اگر گوش شنوایی باشد، اما برخی از مزیت انتقاد سواستفاده میکنند و به جای انتقاد واقعی، حس حسادت و خشم خود را از این طریق خالی میکنند. اینها مواردی است که نباید گوش شنوایی برایشان باشد. ممنون
درست میگی بهرادجان
انتقادی که از سر دلسوزی باشه و در جهت بهبود روند کارهایی که انجام میدهیم تاثیرگذار باشه، ارزشمند هست و باید شنید ولی در نهایت بعد از شنیدن هر انتقاد و پیشنهادی این تنها و تنها خود ما هستیم که باید تصمیم نهایی را بگیریم.
برای این کار باید اتکای اصلی به افکار، ارزشها و معیارهای خودمون باشه.
موفق باشی.