آیا شما هم تا به حال توقف در زمان را تجربه کردهاید؟ توقفی که با وجود آن گذران عمر و فرسودگی جسم رخ میدهد.
چگونه میتوان در زمان متوقف شد و حرکتی رو به جلو نداشت و همزمان واماندگی را تجربه کرد؟
توقف در زمان چه آثاری بر ما و سرنوشتمان خواهد گذاشت؟
زمان برای همه ما در حال عبور است. بسیاری از افراد توجه زیادی به این گذر ثانیهها ندارند و شاید اهمیتی هم برایشان نداشته باشد.
آنچه باعث توجه و حساسیت برخی از ما نسبت به گذر زمان میشود، لزوم استفاده بهینه از آن و تلاش در جهت کسب بیشترین دستاورد با استفاده بهینه از آن است. در غیر این صورت نه زمان نزد ما ارج و قربی خواهد داشت و نه گذر آن تأثیری بر افکار و احساسات ما خواهد گذاشت.
توقف در زمان یعنی توقف در تغییر.
توقف در زمان یعنی اینکه در حین حرکت در محور زمان هیچ تغییری در وجود ما اتفاق نیفتد. در این صورت آنچه روی میدهد صرفاً حرکت ثانیه شمار و تغییر در دنیای اطراف ماست در حالی که ما متوقف شدهایم.
این توقف و عدم تغییر با توقف یادگیری شروع خواهد شد. توقف تلاش برای یادگیری و دگرگونی درونی.
آنگاه است که افکار ما همچون آبی که در مردابی انباشته شده و جریان ندارد، روز به روز کهنهتر و بدبوتر خواهد شد و در تکتک سلولهایمان رسوخ خواهد کرد و وجودمان را به سمت فساد و تباهی خواهد کشاند.
تغییر جز با یادگیری اتفاق نخواهد افتاد.
افراد زیادی را میبینم که در طول ساعتها، روزها، هفتهها و ماهها هیچ یادگیری اثربخش و مفیدی در زندگیشان جریان ندارد.
یادگیری اثربخش یعنی یادگیری هدفمند، یعنی یادگیری متمرکز، یعنی یادگیری مداوم، منظم، مفید و ثمربخش.
زندگی برای چنین افرادی آنقدر یکنواخت و ناخوشایند است که به هر عذر و بهانهای متوسل میشوند تا دلیلی برای ملال و رنج جاری در لحظهلحظه عمرشان بیابند. در حالی که ریشه این اندوه و ازخودبیگانگی چیزی نیست جز توقف یادگیری و توقف تغییر.
تغییر با خود تازگی و نشاط به همراه میآورد.
فردی که تغییر نکند و یادگیری ثمربخشی نداشته باشد، همواره منتظر اتفاقاتی عجیب و غریب در زندگیاش خواهد بود.
این انتظارها نه از سر هدفمندی بلکه از سر درماندگی و بیانگیزگی هستند.
عمری دویست ساله هم برای این افراد ناکافی خواهد بود. چون آن اتفاق مورد انتظار هیچ وقت روی نخواهد داد و آنان به هدف و مقصودشان هیچ وقت نخواهند رسید.
توقف در زمان ما را با خود به سمت پرتگاه خواهد برد. پرتگاهی عظیم که مسلخ انگیزهها، لذتها، اعتماد به نفس، عزت نفس و نشاط درونی ماست.
این مرگها چنان آهسته و در خفا اتفاق خواهند افتاد که شاید هیچ وقت پی به آن نبریم ولی ناگهان متوجه خواهیم شد که وجودمان از درون تهی شده و چیزی جز روزمرگی برای عرضه نداریم.
و آن روز همان روز کشف مرگ خودمان است. مرگی که از درون اتفاق افتاده و شروعی برای وحشتی عظیم از مرگ بیرونیمان است.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت، مطالب زیر را هم بخوانید:
چگونه خودمان را با دیگران مقایسه کنیم؟