یکی از مخاطبان وبلاگ پرسیده بود اگر به جای وبلاگ در اینستاگرام مینوشتی، مخاطبان بیشتری نداشتی و افزایش تعداد مخاطبانت راحتتر نبود؟
من قبلاً در مطلبی با عنوان «وبلاگ نویسی یا نوشتن در شبکههای اجتماعی؟» از تفاوتهای نوشتن در این دو فضا گفتهام و توضیحاتی دادهام. در همانجا اشاره کردهام که در دسترس موتورهای جستجو بودن محتوای وبلاگ، مالکیت کامل داشتن بر فضای وبلاگ، آرشیو بهتر و منظمتر مطالب، قابلیت آنالیز بهتر و گرفتن بازخوردهای مفیدتر، تمرکز بیشتر و دریافت کامنتهای عمیقتر و حسابشدهتر از جمله مزایای نوشتن در وبلاگ نسبت به نوشتن در شبکههای اجتماعی است.
اما این روزها به نظر میرسد نوشتن در اینستاگرام نسبت به وبلاگ نویسی طرفداران بیشتری داشته باشد. به خصوص اینکه جذب مخاطب در اینستاگرام راحتتر هم هست.
اما به نظر من مخاطبان وبلاگ زمین تا آسمان با مخاطبان اینستاگرام تفاوت دارند. البته قصد من در اینجا تقسیم مخاطبان به دو فرقه اینستاگرامی و وبلاگی نیست. بلکه کیفیت مطالعات یک فرد در وبلاگ با کیفیت مطالعه همان فرد در اینستاگرام حتی اگر دقیقاً همان مطلب با همان عنوان باشد، کاملا متفاوت است.
اینستاگرام همچون نمایشگاهی است که در آن هر کالایی از هر تولیدکنندهای به نمایش درآمده، از تصاویر غذاهای ما بر سر میزهایمان تا تصاویری از مناظر طبیعی در آن سوی دنیا، از کلیپ سخنرانیهای مذهبی تا کلیپهای کنسرت فلان خواننده معروف در کشوری دیگر، از طنز کوچه و بازاری تا نوشتههای نویسندگان جدید و قدیم. خلاصه هر چیزی که به ذهنمان برسد در اینستاگرم وجود دارد و اتفاقاً اعضای این شبکه اجتماعی هم صفحات از انواع مختلف و طیفهای گوناگون را دنبال میکنند.
در چنین شرایطی افراد تنها با اشاره مختصر انگشت از دنیای طنز به دنیای سوگواری میروند و از میان تصاویر فلان اینفلوئنسر در رختخوابش به وسط تصاویر رئیسجمهور آمریکا در فلان اجلاس مهم جهانی پرت میشوند.
در این میان ممکن است یکی از نوشتههای من هم به چشمشان بیاید و نگاهی از روی شتاب به آن بیندازند و شاید لایکی هم بکنند و به سرعت عبور کنند تا فرصت کافی برای تماشای سایر تصاویر و فیلمها و سرکشی به سایر محتواها را هم داشته باشند.
در چنین شرایطی حتی اگر فرد تصمیم هم بگیرد که متن من را با حضور ذهن و تمرکز کامل بخواند، باز هم به سطحیترین شکل ممکن مطالعه خواهد کرد. چون محتوای جذاب بعدی کمی پایینتر انتظار او را میکشد که هزینه رسیدن به آن صرفاً یک اشاره انگشت است.
بله، در اینستاگرام جذب و افزایش تعداد مخاطب بسیار آسانتر از وبلاگ است؛ اما هیچ مخاطبی صرفاً برای مطالعه مطلبی که من نوشتهام به اینستاگرام مراجعه نمیکند و حتی اگر با این منظور هم مراجعه کند، قبل از اینکه مطلب من را متوجه شود و هضم کند، محتوایی دیگر به زور در گلویش چپانده میشود و هرگز طعم هیچ محتوایی را با تمام وجود درک و احساس نمیکند. او هر از چند گاهی که حوصلهاش سر میرود و یا از روی اعتیادی که به این شبکه دارد، آن را با اشاره انگشتی باز میکند و شاید نوشته من هم در آن میان به دیده شود.
در این نمایشگاه شلوغ رد شدن کسی از مقابل غرفه ما که شاید نیمنگاهی هم به آن بیندازد، باعث خوشحالی ما میشود و ما مدام در حال کنترل تعداد افرادی هستیم که با سرعت رد میشوند و تعداد عابران هرچه بیشتر میشود ما خوشحالتر میشویم و احساس میکنیم که با بالا رفتن تعداد آنها، اعتبار ما هم بیشتر خواهد شد ولی زهی خیال باطل.
در مقابل اما وبلاگ همچون خانه وبلاگ نویس است. هر کسی که به آنجا مراجعه میکند، با وارد کردن آدرس آن وبلاگ در آدرسبار مرورگرش وارد خانه او شده و معلوم است که صرفاً آمده تا دقایقی را با نویسنده وبلاگ و افکارش سپری کند، چند تا از نوشتههای او را بخواند و برود.
این دست مخاطبان و این مراجعهکنندگان حرف مرا بهتر میفهمند و حال من را خوب میکنند. همانطور که در پایین صفحات وبلاگم هم نوشتهام این افراد مهمانان و بهترین دوستان من هستند و حضورشان برایم خیلی عزیز است.
به نظرم هر مخاطب وبلاگ به اندازه صدها مخاطب صفحات اینستاگرام ارزشمند و ارزشآفرین هست. جالبتر از همه اینکه این مراجعهها و رفت و آمدهای دوستانه دوطرفه هستند و ما مدام در حال مراجعه به وبلاگهای همدیگر و خواندن نوشتههایی هستیم که با دقت و تمرکز بالایی نوشته شدهاند و خیالمان هم راحت است که با دقت و تمرکز بالایی هم خوانده میشوند.
حس صمیمیتی که در گوشه دنج وبلاگ هست در هیچ شبکه اجتماعیای وجود ندارد.
شبکههای اجتماعی هرکدام برای خود یک سری پروتکلها و محدودیتها دارند که باعث میشوند نه نویسنده در آنجا راحت باشد و با فراغ بال بنویسد و نه مراجعهکننده حضور کامل داشته باشد.
اصلاً فلسفه وجودی شبکههای اجتماعی نه سرگرم کردن ما و نه سود رساندن به کسب و کارها است، هر آنچه در آنجا وجود دارد، تنها و تنها برای سودرسانی به شرکتی است که صاحب اصلی آن محیط محسوب میشود و همه الگوریتمهای آن هم بر همین اساس طراحی و بهینهسازی شدهاند.
برای همین همچنان معتقدم دوستانی که از طریق وبلاگ نویسی و داشتن وبلاگ پیدا کردهام، ارزشمندترین و ماندگارترین دوستانم خواهند بود و هدف ما ساختن دنیایی بهتر در کنار همدیگر است. هدفی که در شلوغی و محتوای مبتذل شبکههای اجتماعی به سختی قابل دستیابی خواهد بود.
پینوشت: مطمئناً شبکههای اجتماعی هم مزایایی دارند که بهره گرفتن از آنها در جهت تقویت و رشد وبلاگ، یک استراتژی و رویکرد اصولی به حساب میآید. به شرطی که این کار هدفمند و با آگاهی کامل صورت گیرد.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت، نوشتارهای زیر را بخوانید:
انواع پست وبلاگ (۱) | اگر نمیدانید از چه بنویسید، بخوانید
عیب اساسی شبکه های اجتماعی در دسترس موتورهای جستجو نبودن به صورت عادی و ساده است. و الا پیج ها یا حساب هایی مثلاً در فیسبوک موجود است که دنبال کنندگان خاص و عمیق خود را دارند، بستگی به نویسندگانش دارد که آیا رویکرد تولید محتوا را دارد یا هدف جمع آوری لایک بیشتر… البته دستیابی آسان به شبکه های اجتماعی را هم مد نظر داشته باشید.
سلام.سپاسگزارم بابت نوشته پرنغزتان.
من میخواهم یک وبلاگ داشته باشم باید ازکجاشروع کنم؟
سلام زهراجان،
به نظرم شروع با ویرگول بهتر باشه.
همین امروز حساب کاربری خودت رو تو ویرگول باز کن و اولین نوشتهت رو منتشر کن.
اگه لینک اولین پستت رو اینجا بذاری من هم میخونمش.
موفق باشی.
سلاام ،وااای خیلیییییی قشنگ و عالی ،فوق العاده به دلم نشست ، چقدر از وقتی که گذاشتم راضیم سپاااس
ممنونم رؤیاجان،
موفق باشی.
سلام
چقدر زیبا گفتید ^_^
من خیلی بین وبلاگ و اینستاگرام شک داشتم ولی الآن فکر میکنم راحتتر میتونم تصمیم بگیرم.
تازه با وبلاگتون آشنا شدم و به نظرم خیلی حس قشنگی داره. امیدوارم منم بتونم یه وبلاگ خوب داشته باشم. ^_^
سلام دوست عزیز،
خوشحالم که تونستی تصمیم نهایی رو با خوندن این یادداشت بگیری.
من خودم به شخصه تا به حال نتونستم خودم رو در مورد نوشتن تو اینستاگرام یا حتی بازنشر بعضی نوشتههای اینجا تو اینستاگرام، راضی کنم.
به نظرم برای کسی که به شکلی مداوم وبلاگ نویسی کرده و با مخاطبان وبلاگی در ارتباط بوده، نوشتن در اینستاگرام کار سختی هست.
امیدوارم به زودی وبلاگت رو راهاندازی کنی و آدرسش رو اینجا برای من هم ثبت کنی تا پیگیر نوشتههات باشم.
موفق باشی.
کاملا درست میگین و چه جالب که تقریبا چیزایی ک گفتید رو میدونستم اما اگر از من همچین سوالی میپرسید کسی نمی تونستم پاسخ بدم!
حرف دلم را زدی مخلوق ! شخصا مدت ها پیش، اینستاگرام خویش را حذف کردم و این حس به من دست داد که زنجیر درشتی را از دور روحم باز کرده ام.. اکنون تلگرام دارم و در آنجا در کانال خویش متن هایی مینویسم اما چه کنم که وبلاگ باز چیز دیگریست، اصلن حس دیگری دارد …میخواهم وبلاگی نیز راه بیاندازم و به حس های گذشته ام برگردم.
دوستانی که در وبلاگ پیدا کردم به مراتب ارزشمند تر و مهربانتر و عمیق تر به زندگی می نگریستند شاید به این دلیل که بیشتر فکر کردند و خیلی هاشون حزب باد نبودن
چقدر دقیق و درست توضیح دادید
الان تازه علت کار خودم رو فهمیدم
خیلی مواقع شده که چند تا پیج رو نه به خاطر تصاویر به اشتراک گذاشته زیبا؛
بلکه به خاطر محتوای خوب و مطالب مفیدش فالو کردم
اما نمی دونم چی شده که وقتی پستی گذاشتند نرسیدم بخونم یا نشده
و ناخوداگاه دیدم بعد یه مدت انفالوشون کردم چون اون فایده ای که میخواستم نتونستم ازش ببرم
به نظرم مطالب عمیق؛ جایگاهش اینستا نیست
دوست عزیز،
خود من هم گرفتار این مشکل هستم و صفحات افراد موردعلاقه خودم رو دنبال میکنم ولی متاسفانه ارتباط عمیقی رو که انتظار دارم، نمیتونم با نوشتهها و نظراتشون برقرار کنم.
در واقع نوشتههاشون هرچقدر هم که خوب و از روی دانش و آگاهی باشه، متاسفانه تو اینستاگرام اون اثربخشی لازم رو ندارن و ای کاش در محیط دیگهای منتشر بشن.
ممنونم از شما.
سلام و عرض ادب
یاد وبلاگ نویسی و فضای پربار وبلاگ و دوستان صمیمی وبلاگی
بخیر.
یک دونه لایک سرپایی کجا و یه کامنت با وسواس در مورد عمق و وسع یه پست وبلاگ کجا!
مقایسه جامع و دقیق شما پیرامون این دو فضا منو یاد تمثیلی انداخت
اینستاگرام مثل یه اقیانوسیه به عمق یک حوضچه و وبلاگ مثل یه حوضیه به عمق یک اقیانوس.
سپاسگزار از مطالب پر مغز و قشنگ تون
سلام حسین
عالی نوشتی . وبلاگ نویسی سخت تر هست و درعین حال مخاطب کمتری دارد اما برتری مسلمی دارد که مخاطب هایش هستند . مخاطب هایی که ویژه و سفارشی هستند و بخاطر همین مخاطب خاص به نوشتن و خوب نوشتن متعهد میشوی.
من وبلاگنویسی را مثل سکونت در منزل شخصی می دانم ، محدوده ای شخصی که احساس مالکیت و تعهد به آن داری ، مشاعاتی ندارد و همه در اختیار مالک است .
در مقابل شبکه های اجتماعی بلوک-آپارتمان هایی چندین طبقه در کنارهم(مسکن مهر) که ساکنین آن منفعت اجتماعی دارند. در آپارتمان پلان و نقشه از قبل تعیین شده و تغیرات اندک و داخلی است اما در خانه شخصی دست بازتر عمل میکنی ، اتاق ها و پنجره ها را جابجا میکنی و…
از مخاطب خاص وبلاگ گفتم. دوستی را تصور کن که بخاطر دیدارتو وارد خانه ات میشود تا دوستی که از آپارتمان طبقه پایین آمده ، اندک زمانی کنار توست و میدانی پس از تو به طبقه ی بالاتر میرود.
اما فکرمیکنم مساحت محل سکونت با تعداد بازدید کنندکان محاسبه میشود . هرچه تعداد بازدیدکنندگان بیشتر باشد (فارغ از نوع خانه و آپارتمان ) مساحت بیشتری در اختیار توست .
اینک تو مختار هستی آپارتمانی بزرگ یا خانه ای کوچک و شخصی.
سلام حسین عزیز،
خیلی ممنونم از توضیحات کاملت.
در ضمن متشکرم از اینکه به ایراد توی متن اشاره کردی.
موفق باشی.