دلیلی برای نداشتن وبلاگ | شاید نظرات و دیدگاههایم در آینده تغییر کنند

افراد بسیاری را سراغ دارم که خیلی دوست دارند وبلاگ نویسی را شروع کنند و وبلاگ خودشان را داشته باشند ولی دلایل و توجیهاتی برای خود دارند که مانعی در مسیر وبلاگ نویسی آنان محسوب می‌شود. این دلایل و توجیهات برای نداشتن وبلاگ باعث می‌شود آنها با وجدانی راحت و آسوده تا مدت‌ها و شاید تا همیشه از نوشتن وبلاگ سرباززند و خودشان را از مزایا و دستاوردهای این کار اثربخش محروم کنند.

قصد دارم در یک سری از یادداشت‌های وبلاگ این دلایل، توجیهات و بهانه‌ها را به چالش بکشم و در موردشان بنویسم.

یکی از دلایل افراد برای نداشتن وبلاگ، این است که احتمال دارد دیدگاه یا موضع‌گیری خاصی از آنان در فضای وب منتشر شود و بعدها تغییر کند و یا اینکه فرد با دست یافتن به رشد و توسعه فکری و ذهنی، متوجه شود که نظرات، دیدگاه‌ها و موضع‌گیری‌هایی که قبلاً نوشته و منتشر کرده و توسط دیگران مطالعه شده، به کل نادرست و یا دارای اشتباهات و خطاهای فاحش بوده‌اند و در نهایت این اتفاق باعث خدشه‌دار شدن حیثیت او شود.

این توجیه برای نداشتن وبلاگ شخصی شاید در نگاه اول منطقی و معقول به نظر برسد اما در واقع دلیلی غیرقابل قبول است.

همه افرادی که وبلاگ داشته‌اند و این کار را به شکلی مستمر و ادامه‌دار انجام داده‌اند، عموماً افرادی اهل مطالعه و یادگیری و رشد بوده‌اند و لازمه یادگیری و رشد، تغییر و تحول در افکار است که ناگزیر اتفاق می‌افتد.

اما هیچ‌کدام از این افراد به خاطر وبلاگ نویسی اظهار پشیمانی نکرده و آن را کاری نادرست عنوان نمی‌کنند؛ بلکه برعکس، هر کسی که این مسیر را رفته اتفاقاً به خاطر دستاوردهای بسیارش، سایرین را به پیمودن آن و بهره‌مند شدن از مزایایش دعوت می‌کند.

بنابراین نظرات و تجارب افرادی که این مسیر را پیموده‌اند خود شاهدی قابل اتکا برای درست بودن انجام این کار است.

از طرفی یکی از اهداف اصلی وبلاگ نویسی، دستیابی به رشد و توسعه فکری و ذهنی است؛ در صورتی که ما به علت ترس از عیان شدن این رشد و تغییر مثبتی که قرار است روی دهند، از انجام آن اجتناب کنیم، عملاً مانعی در مسیر رشد و توسعه فکری خودمان عَلَم کرده‌ایم که دلیل اصلی آن صرفاً قضاوت‌ها و نظرات دیگران هست و این خود دلیل محکمی بر نادرست بودن این استدلال است.

اما علت بعدی نادرست بودن این استدلال و وارد نبودن نگرانی گفته شده، این است که به نظر می‌رسد مشخص بودن مسیر و روند رشد فکری فرد از گذشته تاکنون خود می‌تواند رزومه‌ای مستند و قابل اتکا و معتبر برای واقعی بودن رشد فکری او و مسیری که پیموده و همچنین زحماتی که در این مسیر متحمل شده، باشد. این موضوع نه تنها باعث کم شدن اعتبار فرد نخواهد شد بلکه اتفاقاً ابزاری جهت کسب اعتبار او نزد سایرین خواهد بود.

در کنار همه این موارد، بعد از سالها وبلاگ نویسی و نوشتن از افکار و دغدغه‌ها و دیدگاه‌های شخصی، مراجعه خود فرد به نوشته‌های قدیمی‌اش می‌تواند باعث کسب انگیزه و انرژی بسیار برای استمرار مطالعات، یادگیری‌ها و نوشتن بیشتر شود که تمامی این موارد باعث رشد هر چه بیشتر فکری او خواهد شد.

در نهایت همه مطالب و نوشته‌های وبلاگ قابل حذف هستند و هر وقت که صاحب وبلاگ اراده کند به راحتی این کار را انجام خواهد داد. همان‌طور که برخی از افراد آن را انجام داده‌اند.

از این رو به نظر می‌رسد ترس و نگرانی از وبلاگ نویسی و انتشار نوشته‌ها صرفاً به دلیل گفته‌شده اقدامی نادرست، غیرمنطقی و صرفاً مانع‌تراشی برای انجام کاری است که مطمئناً رشد فکری بزرگی را برای ما به ارمغان خواهد آورد.

در انتها بد نیست نظر محمدرضا شعبانعلی را در مورد نوشته‌های قبلی خودش و در پاسخ به سؤال یکی از دوستان متممی که از دلیل بسته بودن بخش دیدگاه پست‌های قدیمی پرسیده بود، نقل کنم که این موضوع برای من آموزنده بود.

در مورد بسته بودن دیدگاه‌های مطالب قدیمی، پیش از این هم توضیح داده‌ام و فکر می‌کنم تو هم خونده باشی. اما به هر حال، به خاطر دیگرانی که این نوشته رو می‌خونن و ممکنه علت رو ندونن، علت اصلی آینه که من غالباً حس خوبی به نوشته‌های قدیمی خودم ندارم. یعنی می‌تونم به جرأت بگم که طی دو سال اخیر، بدون استثناء، هر بار کسی به مطلبی از گذشتهٔ من لینک داده یا زیر اون‌ها کامنت گذاشته و باعث شده که اون مطلب رو دوباره ببینم و مرور کنم، حس بسیار بدی به نوشته‌های خودم پیدا کردم.

تا به حال چند بار به این نتیجه رسیده‌ام که به بچه‌ها بگم یه کد اتوماتیک روی روزنوشته بذارن که مطالب بعد از یک‌سال رو کامل پاک کنه. اما بعد که فکر کردم دیدم اون مطالب یه کارکرد مهم برای من دارن. وقتی می‌بینم‌شون و حسم بهشون بد میشه؛ یادم می‌افته که ممکنه سال‌های بعد هم حسم به نوشته‌های امسال بد بشه و کمی با دقت و وسواس بیشتری می‌نویسم.

مثلاً من به قضاوت خودم، شعورم به نسبت زمانی که چ مثل چمران رو نوشتم،‌ چند برابر شده (و به نسبت چند سال دیگه چند برابر کمتره و به نسبت چیزی که باید باشه صفره).

اگر کامنت‌هاش باز باشه من مجبور می‌شم از نوشته‌های یک انسان کم‌شعور و ساده‌دل که اون نوشته رو منتشر کرده (و با من جز شباهت در نام و نام خانوادگی و مشخصات شناسنامه‌ای هیچ نسبتی نداره) دفاع کنم.

من انقدر درگیر خودم هستم که دوست ندارم درگیر دفاع از حرف‌های دیگران بشم.

البته لازم هست به این موضوع هم اشاره کنم که من و بسیاری از دوستان متممی همچنان از مطالعه مطالب قدیمی محمدرضا شعبانعلی می‌آموزیم و لذت می‌بریم و این نقل قول صرفا جهت نشان دادن مسیر رشد فکری یک نفر و روند طی شده برای او هست که به نظرم می‌تواند بهترین اتفاق ممکن در زندگی هر کسی باشد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

کدام یک بهتر است؟ وبلاگ نویسی یا نوشتن در اینستاگرام ؟

انواع پست وبلاگ (۱) | اگر نمی‌دانید از چه بنویسید، بخوانید

۵ ویژگی یک تیتر خوب در وبلاگ نویسی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. چقدر جالب! اتفاقا همین چندروزها دقیقا همین صحبت‌ رو با یه عزیزی داشتم که دوست نداشت که نوشته‌های قدیمش رو بخونه و حتی وبلاگش رو نابود کرده بود! که به اتفاق این نوشته رو دیدم تو وبلاگ محمدرضا! دنیای عجیبی است!

    1. به نظرم مهم داشتن نظم در نوشتن و انتشار نوشته‌ها تو وبلاگ هست.
      شاید بعضیا دوست داشته باشن وبلاگ قبلی‌شون رو حذف کنن و از اول شروع به نوشتن بکنن. این یه تصمیم شخصی هست و به ترجیحات و شرایط او شخص بستگی داره. در واقع اون وبلاگ تاثیر خودش رو در تقویت مهارتها و رشد فردی گذاشته.
      اما اینکه صرفا به این دلیل که شاید نظرمون بعدها تغییر کنه و آگاهی‌مون تکامل پیدا کنه، شروع به نوشتن و انتشار نوشته‌ها نکنیم، در نهایت باعث آسیب دیدن خودمون خواهد شد و یه توقف در مسیر رشد فردی محسوب میشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *