ما تا حد امکان تلاش میکنیم تا فکر نکنیم، چون فکر کردن ما را ناراحت و خسته میکند و امکان دارد باعث شود که ما مجبور به دور شدن از عادتهای آشنا و آرامشبخش گذشته شویم؛ فکر کردن باعث پیچیدهتر شدن زندگی و در نتیجه مواجهه با تضادهای گیجکننده میشود؛ اندیشیدن حتی میتواند باعث شود که ارتباطات ما با افرادی که قبلا علاقمند و دنبالکننده آنان بودیم، به نوعی پیچیدگی و دشواری دچار شود؛ و همه اینها دلایل خوبی برای دور شدن از اندیشیدن واقعی هستند؛ و این یکی از نکاتی است که آلن جیکوبز در کتاب چگونه بیندیشیم سعی در گفتن آن دارد.
قبلاً کتاب لذت خواندن در عصر حواس پرتی را از آلن جیکوبز معرفی کرده بودم و این بار به سراغ کتاب دیگری از این دانشمند ادبیات، نویسنده و منتقد ادبیات انگلیسی و استاد برجسته علوم انسانی رفتهام. او در کتاب چگونه بیندیشیم که شاید بتوان آن را مجموعهای از جستارها در باب اندیشه دانست، به موضوع اندیشیدن و چالشهای آن در ما انسانها پرداخته است.
جیکوبز معتقد است اندیشیدن نوعی هنر است که نقطهی پایانی برای یادگیری آن وجود ندارد؛ نقطهای که بتوان گفت من اکنون موفق به دستیابی به آن شدم. اما بر اساس آنچه در کتاب گفته شده، دردها و رنجهایی که اندیشه با خود به همراه میآورد، باعث غنیتر شدن زندگی و همچنین نجات ما از زندگی پر هرج و مرج مدرن امروزی خواهد شد.
جیکوبز در این کتاب جذاب و آموزنده جنبههای مختلف تفکر نقادانه و اندیشه عمیق را به ما توضیح داده است. از جمله اینکه افسانهها و استعارههایی که ما در ذهن داریم، گروههایی که در آنها عضو هستیم و فرهنگی که در آن رشد یافته و ارزشهایش را پذیرفتهایم نقش بسیار مهم و برجستهای بر اندیشه ما و ترجیحاتی که داریم، میگذارند و غلبه بر این تأثیرات، نیازمند تلاش بسیار و تحمل رنجهای فراوان هست.
از جمله نقاط قوت دیگر کتاب میتوان به ارجاعات متعدد نویسنده به نظرات و دیدگاهها فلاسفه و دانشمندان مطرح حوزه اندیشه اشاره کرد که باعث میشود خواندن کتاب بیش از آنچه انتظار میرود سرگرمکننده و آموزنده باشد.
در آینده تلاش خواهم کرد نکاتی از موضوعات مطرح شده در کتاب را در قالب یادداشتهایی در همینجا منتشر کنم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | سابلیمینال نوشته لئونارد ملودینو