فریب ایکاروس همانطور که ست گادین در اوایل کتاب اشاره میکند، کتابی است در مورد متعهد شدن به انجام کاری که وابسته به خود شخص است، نیاز به شجاعت دارد و توانایی بالقوه تغییر همهچیز را داراست.
ست گادین این کار را هنر مینامد. هنر، عمل یک انسان است که کارهای سخاوتمندانه انجام میدهد. چیزی را برای اولین بار خلق میکند و بر دیگران تأثیر میگذارد. این کتاب در مورد این است که چرا هر یک از ما باید دست به هنر بزنیم، چرا این کار ارزشش را دارد و چرا نباید بیشتر از این منتظر بمانیم.
نویسنده کتاب را با روایتی از افسانه ایکاروس که در جنوب جزیره یونانی سموس رخ داده، شروع میکند. پدر ایکاروس که به دلیل کارشکنی در کار پادشاه مینوس با فرزندش در زندان به سر میبرند، نقشه فرار ماهرانهای میکشد. او بالهایی از جنس موم و پر برای پسرش میسازد و به او میگوید که بیشازحد نزدیک خورشید پرواز نکند و همینطور خیلی هم در ارتفاع پایین پرواز نکند؛ اما ایکاروس این توصیه پدر را نادیده میگیرد و با افزایش ارتفاع خود در هنگام پرواز به دلیل آب شدن مومها بالهایش را از دست میدهد و سرنوشت شومی پیدا میکند.
در واقع ایکاروس توصیه افراد متخصص را نادیده میگیرد و قربانی این نافرمانی میشود؛ اما مشکل اینجاست که در کنار توصیه به بالا نرفتن زیاد، توصیهای هم شده بود مبنی بر کاهش ندادن بیشازاندازه ارتفاع. چون عمل نکردن به توصیه دوم بیشتر از توصیه اول خوشایند است و احساس امنیت به آدمی میدهد، معمولا زیاد به آن پرداخته نمیشود..
ست گادین از این افسانه بهعنوان استعارهای بهره میبرد تا نشان دهد که ما انسانها بسیاری از اوقات خودمان را محدود به توصیهها و هشدارهای دیگران و بهخصوص بزرگان و رؤسا میکنیم و بیشازحد در ارتفاع پایین حرکت میکنیم. با این کار هم به خودمان و هم به دیگرانی که وابسته به ما هستند، آسیب جبرانناپذیری میرسانیم.
با توجه به این موضوع ست گادین ما را به بازگشت به ذات انسانی خودمان دعوت میکند. دعوت به دست به هنر زدن و هنرمند بودن. پرورش توانمندی خاص و منحصربهفردی که هرکدام از ما انسانها از آن برخورداریم و میتوانیم با تلاش و شجاعت آن را به منصه ظهور برسانیم، به جایگاههایی بالا در جامعه و همچنین جمع هنرمندان راه پیدا کنیم.
اما مشکل اصلی اینجاست که جامعه صنعتی برای رسیدن به منافع و خواستههای خویش ما را به صورتی ماهرانه شست و شوی مغزی میدهد و باعث میشود ترس بر وجودمان غلبه کرده و با جامعه و اکثریت حاضر در آن سازگار شویم، در انتظار دستورات از بالا بمانیم و تا به ما اجازه کاری را ندادهاند دست به آن کار جدید نزنیم. درنهایت هم از انجام کاری فوقالعاده محروم بمانیم.
ست گادین در کتاب فریب ایکاروس ما را به انسان بودن دعوت میکند، انسان حقیقی که دست به هنرمندی میزند و آثار هنری از خود خلق میکند. برای خلق چنین آثاری ما نه نیاز به آموزش داریم و نه اجازه گرفتن از کسی. تنها در این صورت است که میتوانیم به بالاترین مراتب لذت، خرسندی و موفقیت دستیابیم و زندگی پرباری را تجربه کنیم.
اما نویسنده هنر و هنرمندی را اینگونه تعریف میکند:
هنر به معنای انسان بودن است…
هنر ژن یا استعداد خاص نیست. هنر نگرشی است که به لحاظ فرهنگی هدایت شده است و در دسترس هر کسی است که تصمیم به استفاده از آن دارد. هنر چیزی نیست که در گالری فروخته شود یا در صحنهای اجرا شود. هنر به معنای کار منحصربهفرد آدمیزاد است، کاری که بر دیگری تأثیر میگذارد. همانطور که معلوم میشود اکثر نقاشان اصلاً هنرمند نیستند، آنها مقلدهای به دنبال امنیت هستند.
کتاب فریب ایکاروس الهامبخشترین اثر ست گادین است. کتابی که اگر دوست دارید دستبهکار شوید و یک اثر منحصربهفرد خلق کنید، هرگز در مطالعه آن شک نکنید و حداقل برای یک بار آن را بخوانید.
در ادامه، جملات و پاراگرافهایی از کتاب را برایتان نقل میکنم:
کمیابی و فراوانی جایشان عوض شده است. کار با کیفیت بالا دیگر کمیاب نیست. مهارت نیز دیگر کمیاب نیست. ما انتخابهای خوب بسیاری داریم و گزینههای زیادی برای خرید و افرادی برای استخدام کردن وجود دارند. چیزهایی که کمیاب هستند اعتماد، ارتباط و حیرت است. اینها سه عنصر کار هنرمند موفق هستند.
ارزشی که ما خلق میکنیم، مستقیماً با میزان ارزشمند بودن اطلاعاتی که تولید میکنیم، میزان اعتمادی که به دست میآوریم و فواصل زمانی که دست به نوآوری میزنیم مرتبط است.
نمیتوانیم بهطور ناگهانی شغلی را ترک کنیم و سپس با شتاب به دنبال پیدا کردن هنری بگردیم که قبل از موعد پرداخت قسط وام مسکن بعدی نتیجهبخش باشد. خلق هنر عادت است، عادتی که روزانه یا بر حسب ساعت انجام میدهیم تا زمانی که روزی بر آن مسلط شویم.
من اهمیتی نمیدهم که چند دوست در شبکه اجتماعی فیسبوک دارید یا چند دنبالکننده در شبکه اجتماعی توییتر دارید. آنها دوستان واقعی یا دنبالکنندههای (پیروان) واقعی نیستند.
من به این اهمیت میدهم که اگر فردایی نباشد چند نفر دلتنگ شما خواهند شد.
هرگاه که احساس کردید تمایل به انطباق و اطاعت دارید، به واقعیت این تمایل را یادتان باشد، اینکه این احساس یادآور شیوهای است که به شما آموزش دادهشده است و شیوه معقول و منطقی استفاده از فرصت در دسترس شما نیست.
اگر دنیا (یا حداقل بخش کوچکی از آن) بهنوعی متحول نشود، اگر این تحول سخاوتمندانه نباشد و مهمتر از همه، اگر خطری در کار نباشد، نامش هنر نیست.
از ترس اینکه همرنگ جماعت نباشیم از پیشرفت بازماندهایم، بهطوریکه زیر بار این تبلیغات سیاسی رفتهایم و کاری را که قادر به انجامش هستیم، انجام نمیدهیم.
در ظاهر که نگاه کنیم، به نظر میرسد که بین سرسختی و موفقیت رابطه علت و معلولی وجود دارد، درحالیکه آنها همبسته هستند، ولی الزاماً بههمپیوسته نیستند.
مقصر دانستن نظام موجود تسکیندهنده است زیرا به شما اجازه میدهد تا خود را تبرئه کنید؛ اما وقتیکه نظام موجود نابسامان است، جای تعجب است که چرا شما از همان اول به نظام موجود متکی بودید؟
ما بارها و بارها فریب خوردهایم و شستوشوی مغزی داده شدهایم تا باور کنیم که بینقصی مهمتر از تلاش است و این طرز تفکر به ما قبولانده شده است که چارهای جز قانع شدن به چیزی که به ما پیشنهاد میشود، نداریم.
موفقیت میتواند به اندازه شکست مملو از خطر باشد، زیرا درهای بیشتری را میگشاید و مسئولیت بیشتری را به همراه دارد.
پینوشت: من کتاب فریب ایکاروس را با ترجمه آقای امیر بیرانوند مطالعه کردم که توسط نشر نوین منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | همهی بازاریابها دروغگو هستند نوشته ست گادین
دولتآبادی جایی می گفت: انسان عبارت است از اندیشه، کار و تأثیرگذاری.
این تک جمله شرح حال موجودی است که باید عنوان انسان را یدک بکشد. ممنون که من را در لذت خواندن این کتاب شریک کردی
چه جمله تاملبرانگیزی،
اینکه این سه عنصر چه سهمی از زندگی ما رو به خودشون اختصاص دادن و چقدر در این سه زمینه تعادل داشتیم، تفکر جدیای رو میطلبه.
ازت ممنونم محمدجواد عزیز.
سلام حسین جان،
من یه سوال دارم؟ تقریبا هر روز مطالب وبلاگت را دنبال می کنم. بطور متوسط یک روز در میان یک کتاب معرفی می کنی؟ آیا همه این کتاب ها را رسیدی بخونی؟
من که غبطه می خورم. آقا یه تنفسی.، تفریحی…
جدا از شوخی از خلاصه نویسی و معرفی کتابهات لذت می برم. شده برا من یه مرجع خرید کتاب. هرچند نیمی از اونها را گذاشتم بعدا بخونم.
سلام ایمانجان،
ممنونم از کامنتی که گذاشتی،
هم باعث شد کلی بخندم و هم اینکه کلی بنویسم.
ولی نوشته کمی زیاد شد. از طرفی به نظرم اومد شاید این سؤال برای سایر دوستانی که اینجا سر میزنن هم مطرح باشه.
برای همین تصمیم گرفتم تو یه پست مستقل در موردش توضیح بدم.
ولی حقیقتا خیلی خوشحال شدم که معرفیای که برای کتابها مینویسم تونسته رضایتت رو جلب کنه.
موفق باشی.