خطر از دست دادن هویت فردی و غرق شدن در هویت گروهی

یکی از نیازمندی‌های اصلی انسان که از ابتدای آفرینش در وجود او بوده و اکنون نیز به‌نوعی به آن وابسته است، حضور در اجتماع و زیستن با همنوعان خود در گروه‌های مختلف است.

این نوع زیستن بسیاری از نیازهای افراد را تأمین می‌کند، اما در کنار رفع نیازها و احساس امنیتی که با عضویت در گروه‌ها و حضور در میان سایرین ایجاد می‌شود، معایبی هم در پی دارد که اگر توجهی به آن‌ها نشود، ناخودآگاه آدمی را دچار کرده و باعث خسران او خواهد شد.

افراد به دلیل زیستن در جامعه انسانی و حضور در گروه‌ها، دارای دو هویت وابسته به هم هستند که از همدیگر تأثیر می‌پذیرند: هویت فردی و هویت گروهی/اجتماعی.

انسان‌ها بسته به نیاز و اقتضای موقعیت یکی از این هویت‌ها را در خودشان برجسته‌تر کرده و بر اساس آن عمل می‌کنند.

هویت اجتماعی افراد بر اساس گروه‌هایی که در آن‌ها عضو هستند شکل می‌گیرد و این گروه‌ها علاوه بر اینکه خود باعث شکل‌گیری یک هویت جدا در افراد می‌شوند بلکه بر هویت فردی هم تأثیر می‌گذارند.

ازجمله گروه‌هایی که ما در مقاطعی از زندگی در آن‌ها عضو می‌شویم عبارت‌اند از: گروه همکلاسی‌ها، گروه‌های دوستی، گروه خانواده، گروه هم‌محله‌ای‌ها، گروه رانندگان، گروه‌های شغلی، گروه‌های دانشگاهی و …

عمر گروه‌ها هم باهم متفاوت هست. برای مثال گروه خانواده که سال‌ها پابرجاست دوام خیلی بیشتری دارد تا گروه رانندگانی که در یک مسیر حرکت می‌کنند و حداکثر چند ساعت بیشتر وجود نخواهد داشت؛ یا گروه همکلاسی‌ها شاید حداکثر چهار تا پنج سال دوام داشته باشد.

اما آنچه مهم است تأثیر عضویت در این گروه‌ها بر زندگی، هویت فردی و رفتارهای اجتماعی ماست.

در درجه اول ما باید سعی کنیم این تأثیرات تا حد امکان کنترل‌شده و محدود باشند و کنش‌ها و انتخاب‌هایمان را بر اساس هویت فردی خودمان صورت گیرد.

یکی از خطراتی که متوجه افراد است و حتی بسیاری از آن‌ها را گرفتار خود کرده، غرق شدن در هویت گروهی است.

غرق شدن در هویت گروهی خیلی آسان‌تر و برای فرد خوشایندتر از داشتن هویت فردی مستقل است.

این مشکل امروزه به خوبی در رفتارهایمردم جامعه قابل‌مشاهده است.

ما کتاب نمی‌خوانیم چون در هیچکدام از گروه‌هایی که در آن‌ها عضویت داریم، عادت کتابخوانی وجود ندارد و عملاً این رفتار اقتضای هویت گروهی ماست.

ما قوانین رانندگی را رعایت نمی‌کنیم، چون هیچ‌کس در گروه رانندگان قوانین را رعایت نمی‌کند و عضویت در گروه و هویت ناشی از آن ما را به عدم رعایت قوانین سوق می‌دهد.

ما از کار خودمان در محل کار می‌زنیم، چون همه همکارانمان این کار را می‌کنند و این یک کار عادی در گروه است.

ما ورزش نمی‌کنیم چون هیچ‌کدام از افراد گروه دوستی ما، ورزش نمی‌کنند.

خلاصه اینکه ما انتخاب‌های بسیاری می‌کنیم و اقدامات مختلفی را انجام می‌دهیم صرفاً به این خاطر که هویت گروهی‌مان اقتضا می‌کند و وجدان خودمان را با این توجیه که بقیه هم این کار را انجام می‌دهند راحت می‌کنیم.

به نظرم جامعه و گروه‌هایی که ما در آن‌ها عضویت داریم، مانند جریان آبی هستند که ما هم غالبا در جهت آن‌ها حرکت می‌کنیم و این‌گونه احساس آرامش و راحتی بیشتری می‌کنیم.

چه‌بسا اگر ما در آن گروه نباشیم و تصمیمات و رفتارهایمان بر اساس هویت فردی شکل بگیرند، مسیرهای متفاوت‌تری را انتخاب کنیم.

دانش‌آموزی که در میان همکلاسی‌های خود شیطنت می‌کند، اگر خودش با معلمش در یک کلاس تنها باشند، هیچ شیطنتی مرتکب نخواهد شد.

راننده‌ای که در کنار سایر رانندگان همه قوانین را زیر پا می‌گذارد، چه‌بسا اگر تنها باشد، چنین کاری را انجام ندهد.

با توجه به این موضوع لازم است سعی کنیم در موقعیت‌های مختلف تا حد امکان هویت فردی خودمان را حفظ کنیم و بر اساس ارزش‌ها و اهدافی که در زندگی داریم عمل کنیم.

در غیر این صورت اگر با جریان آب همراه شویم، مقصد نهایی ما را همان جریان تعیین خواهد کرد و خودمان نقشی در تعیین مقصد نهایی زندگی‌مان نخواهیم داشت.

 

شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:

برای کسانی که نبود انگیزه باعث توقفشان شده است

از قطب نمای زندگی تان غافل نشوید تا غبار نگیرد

مطالعات مفید و اثربخشی که به یادگیری موضوعات جدید منجر نمی‌شوند

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

3 دیدگاه

  1. همین که به جای اینکه تاثیر پذیر باشی خودت رو محیط اثر بزاری خیلی مهمه اینکه ارزش ها و باورهای خودت رو داشته باشی نه اینکه هر دفعه خودت و باورهات رو زیر سوال ببری.

    1. البته که داشتن ارزش‌ها و اصول مشخص لازمه موفقیت و یافتن بهترین مسیر در زندگی هست ولی الزاما زیرسؤال بردن باورها و عقاید اتفاقات بدی نیستند و به نظرم بهبود دیدگاه‌ها و تفکرات از این طریق حاصل می‌شود و این اتفاق جزو مسر بهتر شدن هست.
      از طرفی دیگر تحت تاثیر بودن با هر فکر و عقیده و جریانی اصلا خوب نیست و باعث خواهد شد که فرد ثبات شخصیتی نداشته باشد و مدام دچار تردید و دودلی شود.
      خیلی خوب هست که نظراتتون رو می‌نویسید و من هم با دیدگاه‌ها و نظرات شما آشنا می‌شم و یک بحث خوب شکل می‌گیره.
      ضمنا خیلی خوب شد که با وبلاگتون هم آشنا شدم و از این به بعد جزو خوانندگان نوشته‌هاتون خواهم بود.
      موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *