این روزها سهم شعر از مطالعات روزانهام افزایش یافته و با این کار لذت بیشتری نصیبم میشود. برای همین قصد دارم از این به بعد بعضی از این شعرها را با شما به اشتراک بگذارم. شاید شما هم مثل من آنها را دوست داشته باشید.
این شعر با عنوان شهر (۲) از فاضل نظری هست:
هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
قدم زدم! ریههایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریههایم شد از هوا بیزار
اگرچه میگذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
به مسجد آمدم و ناامید برگشتم
دل از مشاهدهٔ تلخی ریا بیزار
صدای قاری و گلدستههای پژمرده
اذان مرده و دلهای از خدا بیزار
به خانهام بروم؟ خانه از سکوت پر است
سکوت میکند از زندگی مرا بیزار
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
پیشنهاد میکنم بعد از این پست و در ادامه، پست زیر را مطالعه کنید:
شعری از سهراب برای روزهای زندگی