اخیراً کتاب «روانشناسی پیروزی» نوشته دنیس ویتلی با ترجمه علی شایق را مطالعه کردم که عنوان فرعی آن رموز دهگانه موفقیت هست.
به نظرم در این کتاب به نکات و موضوعات خوب و مفیدی اشاره شده که حداقل یک بار مطالعه آن میتواند برای هر کسی تأثیرگذار باشد. هرچند من خودم قصد دارم برای بار دوم هم این کتاب را بخوانم.
در ابتدای کتاب نویسنده زندگی را همچون مسابقهای میداند که هرکدام از افراد سهمی و نقشی در آن مسابقه دارند.
در این نوشتار قصد دارم صرفاً به آن سه گروه اشاره کنم و شاید بعداً خلاصهای از نکات عنوانشده در کتاب را در قالب پستی منتشر کردم.
نویسنده معتقد است افراد بشر که در مسابقه زندگی شرکت دارند را میتوان به سه گروه تقسیم کرد.
گروه اول تماشاچیان مسابقه هستند. این گروه اکثریت را تشکیل میدهند. آنها فقط نظارهکنندگان حوادث و پیشامدهای آن هستند و از بیم ضربههای احتمالی خود را کنار میکشند و فقط به کف زدن برای بازیکنان اکتفا میکنند.
بیشتر این تماشاچیان از پیروزی بیم دارند. چون اطمینان دارند که اگر خود پیروز شوند بار وظایفی بر دوش آنان گذارده میشود. از آن بیم دارند که از عهده انجام آن وظایف برنیایند و در نتیجه حیثیتی که ندارند لکهدار شود.
از این رو فقط نگاه میکنند تا ببینند دیگران چگونه نقش خود را بازی میکنند.
گروه دوم که وسیعترین قشر جامعه را تشکیل میدهند، بازندگان هستند. البته منظور از این بازندگان، میلیونها افراد فقیر و بینوا نیستند که در تمام نقاط جهان پراکنده میباشند، بلکه آنهایی هستند که از رفاه اجتماعی مناسبی برخوردارند.
این افراد فقط به پوشیدن لباس خوب، تفریح مناسب، خانه و درآمد متوسطی قانعاند.
آنها هدفی ندارند و اگر هم هدفی داشته باشند به آن نمیرسند. این طبقه از حس انتقاد شدیدی برخوردارند و از همین طریق هم در اجتماع قابل تشخیص و تمایز هستند.
بالاخره فقر و بدبختی هم لازم است همدم و مونسی داشته باشد.
گروه سوم را برندگان و افراد پیروز تشکیل میدهند. تعداد این افراد نسبتاً کم است و در زندگی آنچه را که اراده کنند به دست میآورند.
این طبقه معمولاً در مجامع، حین کار و منازل به دور هم گرد آمده، هدف خود را تعیین میکنند و به آن میرسند و از این راه، هم به خود و هم به دیگران بهره میرسانند.
شما جزو کدام گروه از این افراد هستید؟
عضویت در کانال تلگرامی روزنوشته ها
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
نیازهای احساس شده و نیازهای واقعی و تأثیر آنها بر زندگی ما
مدل ذهنی رشد و مدل ذهنی ثابت، نقطه تمایز افراد موفق و ناموفق
فکر میکنم جواب دادن به این سوال اعتمادبهنفس بالایی بخواد!
رضاجان،
البته که من انتظار ندارم کسی به این سؤال پاسخ بده،
بیشتر هدفم دعوت به فکر کردن به این موضوع بود.
موفق باشی.
متوجه شدم حسینجان. اتفاقا به هدفات رسیدی توی این پست. من هم چنددقیقهای به این سوال فکر کردم. فهمیدم جواب دادن این سوال به خودم شهامت میخواد.
داخل پرانتز این رو هم بگم که فکر میکنم جواب دادن به سوالاتی که از خودمون میپرسیم شهامت بیشتری میخواد، نسبت به جواب دادن به سوالات بقیه.
رضاجان،
به نکته جالب و قابل تاملی اشاره کردی.
اینکه پاسخ به سؤالی که خودمون از خودمون میپرسیم، سختتر از پاسخ دادن به سؤالی هست که دیگران از ما میپرسند.
ممنونم ازت.
سلام حسین
گروه اول رو خوب میفهمم ، شاید چون بعضی وقتا خودمو توی این گروه جا کردم .
در مورد گروه دوم درست متوجه نشدم ، ممکنه منظور آدمهای متوسطی باشن که اهداف متوسط دارن و به نوعی بازنده محسوب میشن؟؟؟
و گروه سوم رو آدمهای رهبر و کارآفرین میدونم.
سلام حسین جان،
به نظرم گروه اول افرادی هستند که خیلی دوست دارن پیشرفت کنن و گاهی هم برای این کار تلاش میکنن ولی اکثر اوقات منفعل هستن و تلاشهاشون ناقص هست و بیشتر از اینکه اقدامکننده باشن، آرزوکننده و رؤیاپرداز هستن. البته گاهی هم تلاش میکنن که خودشون رو تو جمعهایی که افراد گروه سوم تو اون هستن، جا بدن ولی تا تلاشی واقعی و هدفمند و مستمر نداشته باشن، نمیتونن به موفقیتهای بزرگ برسن.
اما گروه دوم، اونایی هستن که با وجود داشتن امکانات خوب و مناسب، نه تنها علاقهای برای حرکت به سمت اهداف متعالی ندارن، بلکه اگه بتونن مانع افراد گروه سوم هم میشن و تا جایی که امکان داشته باشه در جهت انتقاد و تخریب اونا اقدام میکنن. افراد این گروه بازندگان واقعی هستن و برای همین هم دنیس ویتلی این دسته از افراد رو با وجود داشتن امکانات خوب، جزو فقرا و طبقات پایین جامعه محسوب کرده.
ممنونم که نظرت رو نوشتی و امیدوارم پاسخم کامل بوده باشه.
موفق باشی.