۳۶۵ روز دیگر در این دنیا زیستیم. ۳۶۵ روز دیگر از فرصتی که برای زندگی و رسیدن به اهدافمان داشتیم کم شد. ۳۶۵ روز دیگر از روزهای زندگیمان را از دست دادیم و یک سال دیگر به سالهای کارنامه عملکردمان افزوده شد.
زمانی که گذشت، قطعی هست و زمانی که مانده مبهم؛ و این ما هستیم که تصمیم میگیریم این مدتزمان نامعلوم باقیمانده را چگونه سپری کنیم. با چه دغدغهای، با چه اهدافی، با چه افکاری و با چه کسانی.
امسال هم همچون همهی سالها، سالی بود متفاوت ولی شاید کمی متفاوتتر، بهخصوص برای ما ایرانیان. سال ۹۸ در مقیاس جمعی و برای ایرانیان سال تلختری بود. سالی که نسبت به سال قبل بیشتر بغض کردیم و بیشتر گریستیم. البته که این تلخیها و فجایع به این راحتی قابل فراموشی نیستند. ولی ما محکوم هستیم به امیدواری، به نگاه رو به جلو، به ساختن آینده. باوجوداین شرایط باز هم میتوان آیندهای ساخت خیلی بهتر از گذشته. گذشته که از دست رفته و تنها دارایی ما اکنون است و تنها دلخوشیمان آینده.
امسال شاید بیشتر از همهی سالها، سال آمار و ارقام بود، آمار و ارقام کشتهها و انسانهای ازدسترفته. امسال عادت کردیم به شنیدن تعداد زیاد کشتهها، به تعداد انسانهای شناساییشده و نشده، عادت کردیم به اینکه پیکرهای بیجان انسانها را صدتاصدتا بشماریم؛ و این شمردنها تا همین روزهای آخر سال ادامه داشته است و به نظر میرسد سال جدید را هم با همین اعداد و ارقام مأیوسکننده شروع کنیم.
اصلاً دوست نداشتم از تلخیها بنویسم. ایکاش میشد همین اندازه هم ننویسم. ولی گاهی اوقات تلخیها ما را رها نمیکنند، آنقدری هستند که نمیشود جزئی از افکارت و جزئی از زندگی روزمرهات، جزئی از نوشتههایت نباشند؛ اما من همچنان امیدوارم. خیلی بیشتر از پیش به آیندهای روشن امیدوارم. به روزهایی شاد و پر از دلخوشی و موفقیت. مطمئنم که عمر این روزهای تلخ کوتاه است و هر چه زودتر تمام خواهند شد. تمام خواهند شد و ما به روزهای روشنتر خواهیم رسید.
اما امسال در حوزه فردی برای من سال بهتری بود. نسبت به سال قبل بیشتر مطالعه کردم، بیشتر آموختم، بیشتر نوشتم و بیشتر فکر کردم.
در ۳۶۵ روز سال، ۳۶۵ یادداشت در وبلاگم نوشتم. این نوشتنها باعث شدند زندگیام نظم بیشتری پیدا کند و تعهد بیشتری به خودم، برنامههایم و اهدافم داشته باشم.
خوشحالم از این بابت که نوشتن در وبلاگ برایم به یک عادت تبدیل شده و در کنار این یک عادت، چندین عادت دوستداشتنی دیگر شکل گرفتهاند. وبلاگ نویسی در این دو سال باعث شد من مطالعات و یادگیریهایم هم نظم بیشتری به خود بگیرند. البته هنوز جای کار و تلاش بسیار است.
گذشته از همه اینها این روزها بیماری کرونا باعث شد که موضوع مرگ را جدیتر بگیرم و قدر لحظات زندگی را بیشتر بدانم. غلظت زندگیام در این روزها بهشدت بالا رفته و لحظاتم را با عزیزانم، آگاهانهتر از قبل سپری میکنم. انگار که لذت لحظات زندگی برایم چندین برابر شدهاند.
هیچ نشانی از تکراری بودن در روزها نمانده. هر روز صبح که چشم باز میکنم، به خودم یادآوری میکنم که باید لحظهلحظههای بودن را قدر بدانم. به نظر میرسد این روزها خندیدنها و گریستنها واقعیتر شدهاند، نگاهها عمق بیشتری یافتهاند، عشق ورزیدنها حقیقیتر شدهاند. کاش میشد هیچوقت مرگ را از خودمان دور ندانیم؛ در این صورت ارزشمندترین داشتههایمان را که لحظاتمان هستند، بهراحتی از دست نمیدادیم. بهاینترتیب زندگیمان پربارتر و اثربخشتر میشد.
سال ۹۸ در کنار همه تلخیهایش در مجموع برای من در حوزه فردی سالی بود بسیار پربار و دوستداشتنی. خیلی از کارهای ناتمام را تمام کردم و کارهایی اثربخشتر و هدفمندتر را شروع کردهام.
اهدافی عالی برای سال جدید تعیین کردهام. ۳۶۵ روز بعدی تلاش خواهم کرد عمیقتر و متمرکزتر مطالعه کنم، عمیقتر و متمرکزتر یاد بگیرم و عمیقتر و متمرکزتر بنویسم. دوست دارم در سال جدید هدفمندتر پیش بروم و در برخی حوزهها عمق بیشتری به دانستههایم بدهم.
همچون گذشته معتقدم که تفاوتی بین ۳۶۵ روز سال نیست و تنها تفاوتی که وجود دارد، تفاوت در نوع نگاه ما به لحظات و روزهای زندگیمان هست. تغییر سال و ماه برای من فقط حکم یک ایستگاه را دارد. ایستگاهی که در آن لحظاتی متوقف میشوم تا برگردم و نگاهی بیندازم به عملکرد و کارنامه گذشتهام، به اشتباهاتی که مرتکب شدهام، به کارهایی که باید میکردم و نکردهام و کارهایی که نباید انجام میدادم و انجام دادهام و درنهایت مسیر روزها و ماههای آیندهام را تعیین کنم.
امیدوارم سال ۹۹ بیشتر مطالعه کنیم، عمیقتر یاد بگیریم و هرچه بهتر به آموختههایمان عمل کنیم.
آرزو میکنم سال بعد سالی خوب و سرشار از تندرستی، شادمانی و آرامش برایتان باشد.
پینوشت: همچون سالهای قبل، امسال هم بهترین هدیه نوروزی را از معلم عزیزم، محمدرضا شعبانعلی دریافت کردم. مجموعه فایلهای صوتی راهنمای خرید و خواندن کتاب. بلافاصله بعد از دریافت این فایلها شروع به گوش دادن و یادداشتبرداری کردم. نکاتی که آموختم، چیزهایی بود که سالها به دنبال یافتن و آموختنشان بودهام و مطمئنم با عملی کردن این توصیهها گامی بزرگ در انتخاب کتابها و سبک مطالعهام خواهم برداشت.
گوش دادن به این فایلهای صوتی هم برای کتابخوانان و هم آنهایی که زیاد اهل کتاب خواندن نیستند، میتواند مفید باشد. گروه اول با گوش کردن به این فایلها روش انتخاب کتاب و سبک مطالعهشان را بهتر خواهند کرد و گروه دوم انگیزهای بسیار، برای مطالعه و دوستی با کتابها پیدا خواهند کرد.
من هم هر مناسبت سال رو مثل یه تست خونی میدونم که هر ۶ ماه میدم و فاکتورای اصلی خونم رو چک میکنم. مبادا یه وقتی کلسترولم یا قند خونم بالاتر باشن! پس سبک زندگیم رو اصلاح میکنم.
تو ۹۸ی که گذشت، من هم سیر مطالعاتیم بیشتر شد. اومدم سمت متمم. نفسهای آخر سال، استارت وبلاگ نویسیم رو زدم، افراد بیشتریو به واسطه متمم شناختم!
تو ۹۸ی که گذشت، حجم تروماهای روحی که سیاست و کشور بهم تحمیل کرد اینقدر زیاد بود که قشنگ شیره وجودم گرفته شد و دوباره پر شد! اینقدری بعد زدن هواپیما دپرس شدم ک اولین بار بود آرزوی مرگ میکردم. ولی به امید پیشرفت و یادگیری دارم امید کسب میکنم. یه پستی رو در مورد تروما هم تو وبلاگم گذاشتم به همین خاطر. هر کلمهای ازش رو که مینوشتم یاد حادثههای آبان و دی میافتادم.
سخته به هر قیمتی زندگی کردن. اما شیرینه از پس کتابها امید رو پیدا کردن 🙂
چه استعاره قشنگی،
و چقدر خوب و منظم تو وبلاگت مینویسی،
مخصوصا بخش تقویم محتواییت عالیه.
خوشحالم که یه وبلاگ خوب به لیست وبلاگهایی که دنبال میکنم اضافه شد.