دست یافتن به ثروت انبوه با آموختن تنها یک مهارت

پول و ثروت، جایگاه اجتماعی و امکانات، مهم‌ترین انگیزه‌ها و معیارهای بسیاری از افراد برای انتخاب شغل، حرفه، هنر و یا رشته تحصیلی‌شان هست.

به همین دلیل هم همان اکثریت درنهایت به چیزی جز یک شغل معمولی که در بهترین حالت درآمدی برای گذران عادی زندگی داشته باشد، دست نمی‌یابند.

ایراد کار کجاست؟

مگر در کلاس‌ها، سمینارها و متون مربوط به رشد و توسعه فردی پیوسته در مورد هدف‌گذاری و تمرکز بر هدف توصیه نمی‌شود؟

بنابراین چرا این افراد که هدف خود را دستیابی به پول و ثروت از طریق آموختن یک مهارت خاص قرار داده‌اند، به آنچه برایش تلاش و کوشش بسیاری انجام می‌دهند، نمی‌رسند؟

در ادامه پاسخ این سؤالات را بر اساس تحقیقات چیکسنت میهالی توضیح خواهم داد.

دانیل گلمن در فصل ششم کتاب هوش هیجانی خود مشکل را این‌گونه شرح می‌دهد:

در تحقیقی که هیجده سال پس از ترک مدرسه هنر، بر دویست هنرمند انجام شد، چیکسنت میهالی دریافت کسانی که در ایام تحصیل طعم لذت ناب حاصل از نقاشی کردن صرف را چشیده بودند، به نقاشانی جدی و مطرح بدل شدند. کسانی که در اساس با رؤیای شهرت و ثروت در مدرسه هنر درس می‌خواندند، پس از فارغ‌التحصیل شدن از هنر کنار کشیدند.

چیکسنت میهالی نتیجه می‌گیرد که «نقاشان بیش از هر چیز دیگری باید به نقاشی کردن علاقه‌مند باشند. اگر هنرمند در مقابل سه‌پایه نقاشی خود به این فکر کند که حاصل کار خود را به چه قیمتی می‌تواند بفروشد، یا چه انتقاداتی به کار او وارد خواهد شد، نمی‌تواند به خلاقیتی درخور دست پیدا کند. پیشرفت‌های خلاق به غرق شدن همه‌جانبه در یک فکر بستگی دارند.»

همان‌طور که دانیل گلمن بر اساس تحقیقات چیکسنت میهالی نتیجه گرفته است، اگر آموختن یک هنر و مهارت و یا انتخاب یک شغل صرفاً با هدف کسب پول و ثروت باشد، در این صورت دستیابی به هدف به‌احتمال‌زیاد امکان‌پذیر نخواهد بود.

درواقع این نشانه گرفتن پول و ثروت به عنوان هدف نیست که باعث موفقیت و ثروتمند شدن افراد می‌شود، بلکه آنچه باعث موفقیت و کسب مال و ثروت و شهرت می‌شود، انتخاب یک هنر، مهارت و یا شغل صرفاً به خاطر عشق و علاقه است.

در این صورت است که با تمرکز، تمرین، تکرار و ممارست، موفقیت قابل‌دستیابی خواهد بود.

بنابراین پول و ثروت محصول جانبی عشق و علاقه به یک زمینه، فعالیت دائمی و غرق شدن در آن است.

 

شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:

آیا شما هم دوست دارید ثروتمند باشید؟

برای کسانی که نبود انگیزه باعث توقفشان شده است

استفاده از واژه‌های «افراط» و «تفریط» برای توجیه افراط و تفریط

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

3 دیدگاه

  1. ولی نظر من بر خلاف این مورده؛ با یک تخصص نمیشه به بهترین ها رسید باید سبدی از مهارت ها و تخصص های مرتبط داشته باشی که در یک راستا باشند.

    1. بله، سبدی از مهارت‌ها برای داشتن یک زندگی خوب لازم هستند ولی برای موفقیت باید و باید یک زمینه و تخصص مشخص را انتخاب کرده و به دنبال عمیق‌تر شدن در اون حوزه باشیم.
      برای مثال شما نمی‌تونی هم نویسنده خوبی باشی، هم نقاش خوبی، هم بازیگر خوبی و هم مهندس خوب.
      البته که منظورم از خوب، جزو نفرات اول اون حوزه بودن هست.
      البته که یک نویسنده عالی احتمالا انواع مهارت‌هارو داره که باعث شده به اون جایگاه برسه ولی موضوعی که هست، این نویسنده بیشترین وقت رو صرف نوشتن و آموختن او مهارت کرده و به نوشتن علاقه واقعی داشته.
      وگرنه اصلا نمی‌شه منکر نیاز ما به مهارت‌ها و توانایی‌های مختلف شد و تو این یادداشت هم چنین چیزی گفته نشده ولی برای موفقیت باید بر یک گوشه مشخص تمرکز کرد و فعالیت و آموختن و تمرین کردن تو اون حوزه رو ادامه داد تا بتوان به جایگاهی بالا در اون رسید.
      موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *