دارا بودن ارزشها و معیارهای فردی مشخص و تصمیم گیری و رفتار بر اساس آنها، یکی از مبانی و اصول داشتن یک زندگی موفق و رضایتبخش است؛ اما بسیاری از اوقات ما گام در مسیرهایی میگذاریم و در پی اقداماتی هستیم که قبلاً هیچ تجربهای در خصوص آنها نداشتهایم یا اگر تجاربی هم داشتهایم، با آنچه اکنون در پی آن هستیم متفاوت بوده و در دل تجربه جدید اتفاقات و انتخابهای جدیدی قرار است روی دهد.
ازدواج، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شهر یا کشوری جدید برای مهاجرت و شروع زندگی جدید، خرید خانه در شهر یا منطقهای دیگر و شروع کسب و کاری متفاوت از کسب و کار قبلی و یا ایجاد تغییرات بنیادی در کسب و کاری که داریم، از جمله این تجربیات هستند که شاید از نگاه خودمان در حال گرفتن تصمیمات درست و حرکت در مسیری صحیح باشیم در حالی که در عمل قبلا هیچ تجربه مشابه و حتی نزدیک به موضوع نداشتهایم.
ما انسانها معمولاً اعتماد بیش از حدی به فکر و ذهن خودمان میکنیم و برآوردها و پیشبینیهای آن را بسیار معقولتر، منطقیتر و قابل اتکاتر از آنچه که در واقع هست برآورد میکنیم و بر این اساس از مشورت و استفاده از تجارب دیگران طفره میرویم و گاهی بیشترین مقاومت را در انجام این کار به خرج میدهیم.
اما واقعیت این است که ذهن ما دچار خطاها و سوگیریهای مختلفی هست و از طرفی تنها ارگانی از بدن هست که خود در حال ارزیابی عملکرد خویش هست و این موضوع دلیل قائل شدن اعتبار بیش از حد به قضاوتهای ذهنی و چشمپوشی از خطاهای واضح و پرتکرار را به خوبی نشان میدهد.
در خصوص پیشبینی اتفاقات و برآورد میزان خوشایند بودن رویدادهای آینده هم این سوگیریها و خطاهای ذهنی وجود دارند.
برای نمونه معمولاً ما وقتی به یک نفر علاقهمند میشویم و تصمیم میگیریم آغازگر زندگی مشترک با او باشیم، آینده و اتفاقات بعدی را بسیار لذتبخشتر و خوشایندتر از آنچه در واقع قرار است اتفاق بیفتد پیشبینی کنیم و به خاطر سوگیریهای شناختی، تمایلی به نگاه به حوادث ناگوار احتمالی و مشکلات آینده آن رابطه نداریم و یا کلاً از مشخصههای اخلاقی و عادات و علایق خاص فرد مقابلمان که شاید با ترجیحات و معیارهای ما سازگار نباشد، چشمپوشی میکنیم. از طرفی هم هیچ تجربهای در خصوص زندگی مشترک و چالشهای پیش روی آن نداریم.
در خرید خانه یا ماشین هم چنین فرایندی طی میشود و ما معمولاً آینده و لذتهای پیش رو را بسیار خوشایندتر و بزرگتر از حد معمول پیشبینی و قضاوت میکنیم و وزن و اهمیت کمتری به مشکلاتی که امکان دارد پیش بیاید قائل میشویم.
در چنین مواقعی بهترین رویکرد استفاده از تجارب افرادی هست که روندها و تصمیمات مشابه را قبلاً از سر گذراندهاند و نگاهشان به موضوع و اتفاقات آینده واقعبینانهتر از ماست.
در این موقعیتها یکی از مهمترین خطاهای انسانی در نحوه گرفتن مشورت و پرسیدن سؤال از فرد مقابل روی میدهد به طوری که ما از روی راحتطلبی و شاید با هدف برداشتن بار مسئولیت از روی دوش خودمان، تصمیمگیری را به فرد مقابل واگذار میکنیم و سؤالی که مطرح میکنیم در مورد اقدام کردن یا نکردن با هدف گرفتن پاسخ قطعی مثبت یا منفی است.
اما بهترین رویکرد در گرفتن مشاوره از دیگران، درخواست پیشبینی احساسات، چالشها و دشواریهای یک تصمیم بعد از گرفتن آن و در نهایت انتخاب یک گزینه مشخص توسط خودمان است.
برای مثال بهتر است از دوستی که سابقه ازدواج و مواجهه با چالشهای بعد از آن را داشته، در مورد چالشها و مشکلات زندگی بعد از ازدواج پرسیده شود. یا در خصوص خرید خانه و ماشین در خصوص مشکلات، چالشها و همچنین احساسات واقعی ناشی از تصمیم گرفتهشده پرسیده شود.
به نظر میرسد در این صورت ما اطلاعات بهتر، واقعبینانهتر و مفیدتری در اختیار خواهیم داشت و اگر با داشتن این اطلاعات تصمیم بگیریم، غافلگیری، شکست و در نهایت پشیمانی کمتری را در آینده تجربه خواهیم کرد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
روشی برای غلبه بر ناامیدی ناشی از حضور در شبکه های اجتماعی
بی نظمی روانی انسان امروزی و دلایل آن
چرا علیرغم تصمیمات و اقدامات اثربخش به نتیجه مطلوب نمیرسیم؟
1 دیدگاه