بازی اولتیماتوم یا بازی آخرین پیشنهاد

بازی اولتیماتوم یا بازی آخرین پیشنهاد یکی از بازی‌هایی است که در نظریه بازی‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد و در آن تمرکز بر انصاف و عدالت ادراک شده و تأثیر آن بر تعاملات و عکس‌العمل‌های ما در موقعیت‌های مختلف است. نتایج و شرایط این بازی یک نمونه واضح از رفتار و تصمیم غیرمنطقی انسان در موقعیت‌هایی است که احساس می‌کند در آنجا عدالت به‌درستی در حق او رعایت نشده است.

بازی اولتیماتوم بین دو نفر انجام می‌شود. نفر اول یک مقدار پول دریافت می‌کند (برای مثال ۱۰ میلیون تومان) و از او خواسته می‌شود که این مبلغ را میان خودش و نفر دوم تقسیم کند (برای مثال ۵-۵ میلیون، ۷-۳ میلیون، ۸-۲ میلیون یا هر روش دیگری). این پیشنهاد آخرین پیشنهاد یا همان اولتیماتوم هست و امکان تغییر آن وجود ندارد. نفر دوم هم در مقابل این پیشنهاد تنها دو انتخاب دارد: یا پیشنهاد را بپذیرد و یا اینکه آن را رد کند.

اگر پیشنهاد توسط نفر دوم پذیرفته شود، دو نفر بر اساس پیشنهاد اولیه سهم را بین خودشان تقسیم خواهند کرد ولی اگر نفر دوم پیشنهاد نفر اول را رد کند، هیچ‌کدام از آنها چیزی نصیبشان نخواهد شد و امکان هیچ مذاکره دیگری هم وجود ندارد.

در بیشتر فرهنگ‌ها و موقعیت‌ها، درصورتی‌که در پیشنهاد ارائه شده سهم نفر دوم به طور متوسط کمتر از حدود ۳۰ درصد کل مبلغ باشد، مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. درحالی‌که اگر بخواهیم منطقی فکر کنیم دریافت حتی ۱ درصد از کل مبلغ هم به نفع نفر دوم خواهد بود. اما مسئله برمی‌گردد به عدالت یا انصاف ادراک شده که نقش اصلی را در تصمیم‌گیری دارد. یعنی اگر از نظر ما به‌عنوان انسان، پیشنهادی عادلانه نبوده و شرایط انصاف در آن رعایت نشده باشد، حتی اگر آن پیشنهاد به نفعمان هم باشد، از پذیرش آن سر باز خواهیم زد.

خیلی مهم است که این موضوع را در تعاملات خودمان با دیگران در نظر داشته باشیم که مطلوبیت رعایت انصاف و عدالت در نظر افراد خیلی مهم‌تر از سود و منفعت شخصی است.

نمونه‌های مختلفی از بازی اولتیماتوم را در تعاملات خانوادگی و در کسب‌وکارها می‌توان مشاهده کرد: میوه‌فروشی که حاضر است فاسد شدن میوه‌اش را به چشم ببیند ولی آن را کمتر از قیمت مشخص به مشتری نفروشد، بازیگری که چندین ماه بیکار می‌ماند اما پیشنهاد یک تهیه‌کننده با مبلغ پایین را برای کار نمی‌پذیرد، کارمندی که حاضر است از محل کار اخراج شود و چند ماه بیکار بماند اما در شرایط ناعادلانه، مشغول به کار نباشد، کارخانه‌داری که محصولش در انبار در حال فاسد شدن است ولی دست رد به سینه تنها مشتری خود به علت رعایت نشدن انصاف از دید خودش می‌زند، همگی نمونه‌هایی از جاری بودن قواعد بازی اولتیماتوم در زندگی‌های روزانه و کسب‌وکارهاست.

ازاین‌رو بهتر است در هر پیشنهادی که پذیرش آن برایمان حائز اهمیت است و در مقام یک پیشنهاددهنده، فارغ از منطقی یا غیرمنطقی بودن پیشنهادی که ارائه می‌کنیم، همیشه حواسمان به منصفانه بودن آن از دیدگاه فرد مقابلمان باشد. در مقام فرد دریافت‌کننده پیشنهاد هم معقولانه‌تر این است که حواسمان به اندازه کافی به منافع شخصی‌مان در موقعیت‌های خاص باشد. ممکن است از نظر خودمان تعاملی منصفانه نباشد اما در میان گزینه‌های موجود بیشترین نفع را برای ما به همراه داشته باشد. پس بهتر است بدون گرفتار شدن در خطاهای ذهنی، در هر شرایطی به دنبال کسب بیشترین منافع برای خودمان و دیگران باشیم و تا حد ممکن گرفتار قضاوت‌های احساسی و متعصبانه نشویم.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

تعادل نش یا همان Nash Equilibrium چیست؟

بازی دوراهی زندانی یا Prisoner’s Dilemma

مدل تأثیرگذاری صلاحیت

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *