صبح در یکی از ایستگاه مترو پیاده شدم. بعد از گیت خروجی که خواستم از پلهها بالا بروم، ازدحام عجیبی از مردم در مقابل ورودی پلهبرقی به وجود آمده بود.
چندین متر صف چندلایه صرفاً برای سوارشدن به پلهبرقی که خیلی صحنه ناخوشایند و شرایط بینظمی بود.
این شرایط در حالی بود که بسیاری از افرادی که در آن ازدحام منتظر سوارشدن به پلهبرقی بودند، عموماً افرادی جوان و نوجوان بودند که بهراحتی از پلهها میتوانستند بالا بروند ولی ترجیح میدادند که چند دقیقه از زمانشان را صرف ایستادن در صف پلهبرقی کنند ولی چند تا پله را بالا نروند.
وقتیکه نگاهی به پلهها انداختم، خلوت بود و بالا رفتن از پلهها به نظرم کاری لوکستر و متفاوتتر آمد. البته که لوکس بودن معیار من برای انتخاب یک گزینه از میان چند گزینه نیست ولی متفاوت بودن چرا.
به نظرم بسیاری از اوقات انتخابی متفاوت از انتخاب عموم مردم، نتایج بهتر و لذت بیشتری در آینده به همراه خواهد داشت.
متفاوت بودن را از یک جایی باید شروع کرد و این نقطه، نقطه شروع تمایز است.
متمایز بودن یعنی اینکه:
وقتی اکثریت در حال بیرون رفتن از شهر هستند، من در شهر بمانم.
وقتی اکثریت در حال سوارشدن به تاکسی هستند، من سوار مترو شوم.
وقتی اکثریت در حال مسافرت با خودروی شخصی هستند، من با هواپیما یا قطار سفر کنم.
وقتی اکثریت منتظر سوارشدن به تاکسی هستند، من یک مسیر را پیادهروی کنم.
وقتی اکثریت در شبکههای اجتماعی میچرخند، من کتاب بخوانم.
وقتی اکثریت در حال افزایش فالوئرهای خودشان در اینستاگرام هستند، من وبلاگ نویسی کنم.
وقتی اکثریت به سینما میروند، من به تئاتر بروم.
وقتی اکثریت حرف میزنند، من بنویسم.
وقتی اکثریت برای جلبتوجه تلاش میکنند، من در گوشهای بر اهداف و آرمانهای شخصی خودم متمرکز شوم.
وقتی اکثریت یک رمان خاص را میخوانند، من آن رمان را نخوانم.
وقتی اکثریت در حال شوآف و جار زدن موفقیتها و داشتههای خودشان هستند، من در گوشهای آرام بنشینم و بر طی مسیر موفقیت اختصاصی خودم متمرکز شوم.
وقتی اکثریت در حال تماشای تصاویر خوردنها و خوابیدنهای دیگران هستند، من وبلاگ دوستانم را بخوانم.
وقتی اکثریت در خواب هستند، من بیدار باشم.
وقتی اکثریت در حال گرفتن عکس هستند، من در حال لذت بردن از لحظاتم باشم.
وقتی اکثریت موسیقی خوانندگان بیشناسنامه را گوش میدهند، من پادکست و موسیقی اصیل گوش کنم.
وقتی اکثریت به دنبال دریافت نظرات بقیه هستند، من بر اساس معیارها و ارزشهای خودم پیش بروم.
وقتی اکثریت در حال نوشتن و بزرگنمایی رزومه خود در پروفایلهایشان در شبکههای اجتماعی هستند، من برای خودم رزومه بسازم.
وقتی اکثریت در حال شکایت از کمبود وقتشان هستند، من از کوچکترین لحظاتم استفاده کنم.
وقتی اکثریت غرق در مباحث و مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روز جامعه هستند، من مشغول مطالعه برای رشد و توسعه فردی خودم باشم.
همین موارد که شاید گاها جزئی و بیاهمیت به نظر برسند، باعث ایجاد تمایز خواهند شد که جز از طریق تمایز نمیتوان به موفقیتهای بزرگ دستیافت.
متمایز بودن سخت است و برای این کار باید مسیر دشوارتر را برگزید.
متفاوت بودن سخت است و برای این کار باید مسیری را برگزید که کمتر پا خورده باشد.
اگر میخواهم متمایز باشم باید کاری را انجام دهم که افراد کمتری آن را انجام میدهند و هرچقدر تعداد این افراد کمتر باشد، میزان تمایز من بیشتر خواهد شد.
برای کسب موفقیتهای خاص در میان افرادی که در حال تلاش هستند، دو راه بیشتر وجود ندارد. یا باید دشوارترین کار را انجام داد که اکثریت حاضر یا قادر به انجام آن نیستند و یا اینکه خلاقانهترین کار را انجام داد که اکثریت توانایی انجام آن را نخواهند داشت.
غیرازاین دو راه، راههای دیگر بهراحتی توسط دیگران قابل انجام و قابل تقلید خواهند بود و نمیتوان امید داشت که با انتخاب آن راهها به تمایز، موفقیت و جایگاهی منحصربهفرد دستیافت. لذا ناگزیر باید در جمع متوسطها جای گرفت و انتظاری برای دستیابی به جایگاه بهتر نسبت به دیگران نداشت.
پیشنهاد میکنم مطالب زیر را هم بخوانید:
کسانی که از همنشینی با آنان ترس دارم
2 دیدگاه