اولین گام تغییر و حرکت به سمت تعالی و بهبود

تصمیم به تغییر، شروع حرکت به سمت رشد و تعالی است و تغییر آگاهانه و هدفمند یعنی پیشرفت و بهبود.

اما تغییر از کجا آغاز می‌شود و چگونه باید تغییر را شروع کرد؟

تا زمانی که ما از جایگاه و داشته‌های خودمان ناراضی نباشیم، به سمت تغییر و بهتر شدن حرکت نخواهیم کرد.

لازم هست بفهمیم که تاکنون مسیر را نادرست می‌پیموده‌ایم.

لازم هست بفهمیم که تابه‌حال اشتباه فکر می‌کرده‌ایم.

ولی فهمیدن این موارد و باور به آن‌ها دردناک و آزاردهنده هست.

به نظرم هر تغییری از یک پرسش ساده شروع می‌شود.

پرسشی که هر کسی توانایی و جرئت پرسیدن آن را از خود ندارد.

پرسشی که شاید روزها و هفته‌ها ذهن و فکر ما را مشغول خود کند.

پرسشی که شاید کل گذشته و پیش‌فرض‌های ما را زیر سؤال ببرد.

پرسشی که پاسخ به آن شاید زحمات و تلاش‌های چندین و چندساله ما را در مقابل چشمانمان بی‌فایده و احمقانه جلوه دهد.

این پرسش چرایی انجام کارهایی است که مدت‌ها و شاید سالهای سال است انجامشان می‌دهیم.

این پرسش شاید در نگاه اول احمقانه و پاسخ آن بدیهی به نظر برسد ولی اگر در آن عمیق‌تر شویم، به‌احتمال‌زیاد به نکات مهمی پی خواهیم برد.

مدتی است که سعی می‌کنم خودم را به پرسیدن چنین پرسش‌هایی عادت دهم.

دوست دارم برای انجام هر کاری، حتی کارهایی که سال‌های سال است انجامشان می‌دهم و به انجام دادنشان عادت کرده‌ام، از خودم دلیل و منطق بخواهم.

چه بسیار کارهایی که تاکنون به عبث و بیهوده بودنشان پی برده‌ام. کارهایی که شاید صدها سال است حتی بزرگان ما به انجام آن اصرار داشته‌اند و پافشاری کرده‌اند، کارهایی که تشکیک در انجام آن‌ها و سؤال در مورد چرایی انجامشان از نگاه بسیاری از مردم احمقانه به نظر برسد.

ولی به نظرم پرسیدن چنین سؤالاتی و به وجود آوردن چنین شک و شبهه‌های ذهنی، می‌تواند باعث ایجاد تغییرات و تحولات بزرگی در زندگی، اندیشیدن و روند رو به رشد ما شود.

نباید ترسید. باید اراده کرد و با زیر سؤال بردن بسیاری از موضوعات و مطالب آموخته‌شده و تحمیل‌شده به ذهن و فکر و روحمان، آغازگر بهبودها و پیشرفت‌های بزرگ بود.

از طرفی چه بسیار کارها که انجام دادنشان از دید اکثریت مردمان جامعه، بیهوده و بی‌فایده به نظر برسد ولی انجامشان آغازگر تحولات و پیشرفت‌های بزرگ و چشم‌گیری در زندگی‌مان باشد.

بنابراین برای برداشتن اولین گام تغییر و حرکت به سمت بهبود و تعالی، باید از یک سؤال ساده شروع کرد. سؤالی که شاید پاسخش در نگاه اول ساده، واضح و بدیهی به نظر برسد ولی نباید از پرسیدن سؤالاتی با پاسخ واضح و بدیهی ترسید و از اندیشیدن به یافتن پاسخ‌هایی متفاوت‌تر از پاسخ عموم وحشت کرد.

تنها در این صورت است که می‌توان به رشد و تعالی اندیشه و عمل امیدوار بود.

 

پیشنهاد می‌کنم مطالب زیر را هم بخوانید:

دلیل اصلی ناامیدی و دلسری ما از پیشرفت در یک زمینه خاص

لطفاً آتش نشان زندگی خودتان نباشید!

تأثیرپذیری از متخصصان در همه جوانب زندگی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

3 دیدگاه

  1. تو یه قسمتی از این مقاله نوشتید “چه بسیار کارهایی که تاکنون به عبث و بیهوده بودنشان پی برده‌ام. کارهایی که شاید صدها سال است حتی بزرگان ما به انجام آن اصرار داشته‌اند و پافشاری کرده‌اند” میتونید بیشتر توضیح بدید که مثلا کدوم کارها (البته منظورم مثالی از یک زندگی عادی است و نه زندگی خصوصی شما)
    یه سوال هم در مورد این دارم که بنظر شما چرا وقتی دلیل و چرایی انجام کاری رو داریم ولی انگیزه لازم رو نداریم حتی موقعی که میدونیم این کار صد درصد برای ما لازمه

    1. مهرداد عزیز، اگه دقت کنی دهها نمونه از این کارها، رسم و رسومات و اعتقادات خرافی رو دور و بر خودت می‌تونی ببینی.
      از مسائل اجتماعی و فرهنگی گرفته تا مسائل مذهبی که وقتی به فلسفه و دلیل وجودی اونها فکر می‌کنیم، می‌بینیم که هیچ مبنای منطقی و عقلانی پشت این اقدامات نیست و صرفا چون قبلا انجام می‌شده ما هم باید انجامش دهیم.
      به نظرم این قبیل کارها بسیارند و این ما هستیم که باید با تفکر در چرایی انجام هر کاری، نسبت به دلایلشان شناخت پیدا کنیم.
      در مورد موضوع انگیزه برای انجام کارهایی که برای ما واقعا لازم هستند، مطالب و مقالات علمی و غیرعلمی متعددی نوشته شده ولی به نظر من دلیل اینکه ما با وجود آگاهی از مفید بودن کاری، انگیزه لازم برای انجام آن را نداریم، این است که ما شاید به صورت منطقی لازم بودن آن را تا حدودی به خودمان ثابت کرده‌ایم ولی اعتقاد و ایمان قلبی به لازم بودن آن نداریم.
      یا اینکه انگیزه ما برای انجام کارهای جایگزین آن بیشتر از انگیزه ما برای انجام آن کار است.
      لذا این کار از لیست اولویتهای ما خارج می‌شود و طبیعتا چون منابع ما که زمان و انرژی هم از آن جمله‌اند، محدود هستند، پاسخگوی انجام آن کارها نخواهند بود.
      باز هم از نظراتت برام بنویس
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *