وقتی میخواهیم کسی را به انجام کاری ترغیب و تشویق کنیم، اولین گزینهای که به ذهنمان میرسد، دادن یک هدیه و یا مبلغ بیشتری پول به اوست.
ناخودآگاه همه ما به این تفکر گرایش داریم که پول و بخششهای مادی بزرگترین انگیزه برای انجام و به نتیجه رساندن کارها هستند.
از کودکان گرفته تا افرادی که بهعنوان کارکنان زیرمجموعه ما در یک سازمان مشغول به کار هستند، شامل این قانون ذهنی میشوند.
اما محرکها و انگیزههایی وجود دارد که آثاری بزرگتر از پول بهجای میگذارند و کیفیت و چگونگی انجام کارها را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد.
این عامل، عامل معناست. معنا تأثیر بزرگی بر میزان انگیزه افراد برای انجام کارهای مختلف و مداومت در انجام آنها دارد.
دن آریلی و گروهش، دو آزمایش در این خصوص انجام دادهاند که تا حدودی درستی این ادعا را به اثبات میرساند.
آزمایش اول
در آزمایش اول، دن آریلی و گروهش از شرکتکنندگان میخواستند که یک لگو خاص را سرهم کنند و مجسمهای بسازند.
ازآنجاییکه ساخت لگو برای بسیاری از افراد جذابیت دارد، آنان این تصمیم را گرفتند.
بازی به این صورت بود که دو گروه از افراد را با دو قانون متفاوت وارد بازی میکردند.
قانون گروه اول به این صورت بود که با قطعات لگو، مجسمه موردنظر را درست میکردند و با ساخت مجسمه اول دو دلار بهعنوان دستمزد دریافت میکردند و برای هر مجسمه بعدی یازده سنت از میزان پاداش کاسته میشد.
البته به آنها گفته شد که این مجسمهها بعد از اتمام کار از هم باز خواهند شد. مجریان با کامل شدن ساخت هر مجسمه، آن را تحویل گرفته و در زیرمیزی انبار میکردند.
شرکتکنندگان هر تعداد مجسمه که تمایل داشتند، میتوانستند بسازند.
قوانین بازی برای گروه دوم هم همانند قوانین بازی برای گروه اول بود با این تفاوت که بعد از ساخته شدن مجسمه توسط هر یک از افراد گروه، قطعات مجسمه در مقابل چشمانشان از هم باز میشد و قطعات ریز لگو را برای استفادههای بعدی در جعبهای میریختند.
نتیجه این شد که گروه اول که کارشان برایشان معنای بیشتری پیدا میکرد، بهطور متوسط ۱۱ مجسمه درست کردند ولی گروه دوم که نتیجه کارشان در مقابل چشمانشان کاملا نابود میشد و این اقدام برایشان به معنای بیفایده بودن تلاشهایشان بود، بهطور متوسط ۷ مجسمه درست کردند.
آزمایش دوم
در آزمایش دوم، به شرکتکنندگان برگههایی از حروف بههمریخته داده شد که باید حروف مشابه کنار هم را بر روی آن برگهها پیدا کرده و علامت میزدند.
این افراد به ازای انجام کار مورد نظر بر روی برگه اول ۵۵ سنت دریافت میکردند و با دریافت هر برگه اضافه و علامت زدن حروف آن، دستمزد آن با کاسته شدن ۵ سنت از دستمزد برگه قبلی به پرداخت میشد.
این آزمایش شامل سه گروه میشد:
گروه اول با پر کردن هر برگه آن را به مسئول مربوطه تحویل میداد و آن مسئول بلافاصله با بررسی کیفیت عملکرد فرد، در صورت تمایل او برگه بعدی را تحویل میداد و آن برگه را بر روی برگههای قبلی قرار میداد.
گروه دوم با پر کردن هر برگه آن را به مسئول مربوطه تحویل میداد ولی مسئول مربوطه بعد از دریافت برگه بدون کنترل و نگاه کردن آن را بر روی برگههای قبلی قرار میداد.
گروه سوم با پر کردن هر برگه آن را به مسئول مربوطه تحویل میداد ولی فرد با گرفتن برگه و بدون نگاه کردن به آن، در دستگاه کاغذ خردکنی میانداخت.
با این شرایط کار گروه اول برایشان بامعناتر و ارزشمندتر به نظر میرسید ولی کار گروه سوم بسیار عبث و بیهوده بود.
درنهایت گروه اول بهطور متوسط ۹ برگه، گروه دوم بهطور متوسط ۶.۷۷ برگه و گروه سوم بهطور متوسط ۶.۳۴ برگه تکمیل کردند.
نتایج به دست آمده
با توجه به نتایج دو آزمایش انجامگرفته، متوجه میشویم که معنادار بودن یک کار و باارزش بودن آن نزد دیگران چقدر بر انگیزه و پشتکار فرد در انجام آن کار تأثیرگذار است و شاید در بسیاری از موقعیتها، انجام کار معنادار برای فرد بسیار مهمتر از دریافت دستمزد باشد.
بنابراین برای بیانگیزه کردن افراد، کافی است کارشان را خرد کنیم، آن را برایشان بیمعنا جلوه دهیم و ارزشی برای آن قائل نشویم. در این صورت پرداخت پول هم جبران این کار ما را نخواهد کرد و به میزان زیادی از انگیزه او خواهد کاست.
از طرفی تأیید تلاشهای افراد برای انجام یک کار، ارزش دادن به نتایج کارهایشان و معنا بخشیدن به اهدافشان باعث ایجاد انگیزه فراوان و در نهایت ترغیب بیشتر آنها برای بهتر انجام دادن آن کارها خواهد شد.
به نظرم این قانون در بسیاری از موقعیتها میتواند کاربرد داشته باشد. ازجمله اینکه ما برای تشویق کودکان به انجام یک کار، کافی است به اقداماتشان معنا بدهیم، کارهایشان را ارزشمند بدانیم و به اندازه کافی تشویقشان کنیم.
در مورد اقدامات خودمان هم بهتر است اهداف غیرمالی و معنای مشخص و باارزشی برای انجام کارهای مختلف در نظر بگیریم تا بتوانیم همیشه بهاندازه کافی انگیزه برای انجامشان داشته باشیم و در میانه راه دلسرد نشویم.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت، مطالب زیر را هم بخوانید:
اقتصاد رفتاری و خطاهای شناختی مؤثر بر تصمیم گیری
1 دیدگاه