نسیم طالب و حکایت بوقلمون خوش‌خیال

نسیم طالب و حکایت بوقلمون خوش‌خیال

نسیم نیکولاس طالب در کتاب قوی سیاه یادگیری انسان بر اساس اتفاقات گذشته و با توجه به تکرار رویدادها و پیش بینی آینده از طریق آن را به سخره می‌گیرد و با حکایتی طنزگونه به آن می‌پردازد.

بوقلمونی را در نظر بگیرید که هر روز به او غذا داده می‌شود. هر غذایی که به او داده می‌شود، این اعتقاد را در او محکم‌تر می‌کند که این یک قاعده کلی از زندگی است که هر روز توسط دوستانی از نسل بشر غذا داده شود. یک روز بعدازظهر یک اتفاق غیرمنتظره برای بوقلمون می‌افتد و او متوجه می‌شود که قرار است در عید پاک  از گوشت او برای تهیه غذای مهمانان  استفاده شود. این مسئله سیستم اعتقادی او را دگرگون می‌کند.

مسئله بوقلمون را می‌توان به هر موقعیت دیگری در زندگی تعمیم داد.

اینکه ما انسان‌ها اتفاقی را که هر روز در زندگی برایمان رخ می‌دهد، بعد از مدتی به عنوان قانونی غیر قابل نقض در نظر می‌گیریم و انتظار داریم که تا آخر عمر این قانون توسط طبیعت و دیگران رعایت شود و از بد روزگار دیر یا زود دقیقاً از همان نقطه ضربه می‌خوریم. ضربه‌ای که بسیاری از اوقات غافلگیرکننده و غیر قابل جبران هست.

نسیم طالب معتقد است احساس امنیت زمانی به نهایت خود می‌رسد که خطر در بالاترین مرحله خود قرار دارد.

از این رو بهتر است همواره به اتفاقات و رویدادهای روزانه و تکراری دور و برمان نگاهی واقع‌بینانه و هوشیارانه داشته باشیم و از احتمال رویدادهای غیرمعمول غافل نشویم.

کارمندی که فکر می‌کند همیشه کارمند خواهد ماند و هر سر برج حقوقش به حساب بانکی‌اش واریز خواهد شد،

مردمانی که فکر می‌کنند چون در چند سال گذشته سیل و زلزله و طوفانی اتفاق نیفتاده، از این به بعد هم هیچ بلای طبیعی رخ نخواهد داد،

صاحبان کسب و کارهای سنتی که چندین سال هست با آرامش در بازار مشغول به کارند و فکر می‌کنند این سودها و این درآمدهای تکرارشونده همچنان ادامه خواهد داشت،

راننده‌ای که همیشه با بی‌احتیاطی رانندگی می‌کند و چون تا به حال حادثه‌ای برایش اتفاق نیفتاده، این موضوع برایش به قانونی غیرقابل نقض تبدیل شده است،

مدیری که فکر می‌کند کارمندان و کارگرانش برای همیشه با شرایط موجود برایش کار خواهند کرد و وضع به همین منوال پیش خواهد رفت،

و صدها مثال دیگر که هر کدام مصداقی از غافل شدن از قوی سیاه و روز عید پاک برای بوقلمون قصه نسیم طالب هستند.

ولی این انتظارات و این قانون‌های ذهنی هر لحظه و هر روز احتمال نقض شدن دارند. بهتر است حواسمان به قانون‌های ذهنی این‌چنینی که زندگی خودمان را بر پایه آن بنا کرده‌ایم و نسبت به آنها اطمینان داریم، باشد که احتمال زیادی می‌رود غافلگیری برایمان بسیار گران تمام شود.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

نسیم طالب، آفت یادگیری و شرایط امروز کشور ما

نسیم طالب و کتابخانه شخصی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *