تطبیق پذیری عامل بزرگ ناامیدی و یأس در زندگی

تطبیق پذیری چیست و چگونه باعث ناامیدی ما می‌شود؟

چگونه می‌توان ناامیدی حاصل از تطبیق پذیری را کمتر کرد و بیش از حد دچار یاس و اندوه نشد؟

ما همواره در تلاش هستیم تا جای ممکن بهترین‌ها را در این دنیا تصاحب کنیم و از این طریق بیشترین لذت‌ها نصیبمان شود.

تلاش برای خرید ماشینی بهتر، تلاش برای خرید خانه‌ای بزرگ‌تر و مجهزتر، آرزوی برنده شدن در قرعه‌کشی‌های مختلف، تلاش برای به دست آوردن موقعیت‌های بهتر شغلی و … همگی نمونه‌هایی از تلاش‌های ما برای افزایش لذت و در نهایت افزایش رضایتمان از زندگی است.

ما برای دستیابی به هر کدام از این موارد، تلاش بسیار می‌کنیم و مدت زیادی هم منتظر می‌مانیم.

انگیزه اصلی خیلی از افراد برای دست یافتن به این دارایی‌ها، تجربه کردن لذت نامحدود حاصل از آن‌هاست.

کسی که آرزو دارد، ماشینی مجهزتر و گران‌قیمت‌تر داشته باشد، اندیشه لذت و خوشی بی‌پایان سوار شدن و مسافرت با چنین ماشینی را در سر می‌پروراند.

فردی که در تلاش برای خرید خانه‌ای بزرگ‌تر و بهتر است، هدفی جز کسب لذت فراوان در سال‌های باقی‌مانده عمر خود ندارد.

کسی که در پی موقعیت شغلی بهتری است، نشستن پشت میز مدیریت و لذت بی‌پایان ناشی از آن را در ذهنش تجسم می‌کند.

اما تلخی داستان آنجاست که ما تقریباً به همه چیز عادت می‌کنیم و از پیش‌بینی اثرات تطبیق پذیری در آینده بسیار غافلیم.

مشکل اصلی آنجاست که ما موجوداتی انطباق پذیر هستیم. از این رو شوق تجارب مثبت نمی‌تواند بقا یابد و از آن بدتر این که ما به درستی نمی‌توانیم فرایند تطبیق پذیری را از قبل پیش‌بینی کنیم.

به همین دلیل کاهش شدت لذت و خوشی در طی زمان همواره یک عامل ناگهانی و ناخوشایند برای ما محسوب می‌شود.

در آزمایشی از دو گروه افراد خواسته شد درجه شادی خودشان را در مقیاسی بین صفر تا پنج ارزیابی کنند.

افراد گروه اول در لاتاری سال گذشته برنده مبلغی بین ۵۰۰۰۰ تا یک میلیون دلار شده بودند و اعضای گروه دوم هم در نتیجه تصادف از کمر به پایین یا از گردن به پایین فلج شده بودند.

عجیب نیست که برندگان بخت آزمایی از افراد فلج و معلول شادتر بودند، اما آنچه تعجب برانگیز است این که افراد برنده به طور کلی شادتر از افراد فلج نبودند. از طرفی قربانیان تصادف اگرچه به نوعی نسبت به دیگر افراد کمتر شاد بودند اما همچنان خود را شاد محسوب می‌کردند.

نتایج حکایت از آن دارد که با گذر زمان هم برندگان بخت آزمایی و هم قربانیان تصادف به وضعیت جدید خود عادت می‌کنند.

با توجه به این موضوع و با وجود بهبود شرایط رفاهی مردم در سال‌های اخیر، نارضایتی‌ها از زندگی هم افزایش یافته است. در واقع استانداردهای آسایش افزایش یافته ولی تطبیق پذیری نسبت به شرایط هم رخ داده است.

ما ماشین دلخواهمان را می‌خریم، به خانه بزرگ‌تر و بهتر اثاث کشی می‌کنیم و صاحب موقعیت شغلی جدید و بهتر می‌شویم. تا زمانی که این موارد تازه و بدیع باشند، از لذت آن برخوردار هستیم؛ اما با شروع تطبیق پذیری و زوال تازگی، لذت جای خود را به آسایش می‌دهد.

البته که آسایش به اندازه کافی خوب است، اما ما همواره خواهان لذت هستیم و مطمئناً آسایش مساوی با لذت نیست.

نتیجه تبدیل لذت به آسایش ناامیدی است و برای فرار از این ناامیدی ما باز هم به دنبال لذت‌های جدیدتر و زندگی بهتر خواهیم رفت.

فیلیپ بریکمن و دونالد کمپل، روانشناسان آمریکایی این فرایند را تردمیل لذت نام‌گذاری کرده‌اند.

بر این اساس تفاوتی ندارد که ما با چه سرعتی در حرکت باشیم و انتخاب‌ها و عملکرد ما چقدر خوب باشند، مهم این است که در هر حال به شرایط جدید عادت خواهیم کرد و در نهایت به همان‌جایی خواهیم رسید که به لحاظ تجربه ذهنی در آنجا بوده‌ایم.

بر این اساس شاید بهتر باشد که با وجود خطای ذهنی، همواره به این موضوع توجه داشته باشیم که هدفمان و دستاورد تلاش‌هایمان هرچقدر هم که بزرگ و ارزشمند باشند، در نهایت شرایط برایمان عادی خواهد شد.

از این رو بهتر است تلاش کنیم، مسیری را انتخاب کنیم و مسیر انتخاب شده را به نوعی طی کنیم که بیشترین لذت از آن نصیبمان شود و بیش از حد منتظر دست یافتن به اهداف و به دست آوردن خواسته‌هایمان نمانیم که این کار باعث به وجود آمدن شرایط ناامیدی و یاس در زندگی‌مان خواهد شد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه این یادداشت، مطالب زیر را هم بخوانید:

با روزی ۳۵۰۰۰ تصمیم چگونه می‌توان بهترین تصمیم گیری ها را داشت؟

میزان مطلوبیت تصمیمات و قابل‌اتکا نبودن تجارب حاصل از آن

چه کسانی بیشتر در معرض تصمیمات احساسی هستند؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. هستند افراد بسیاری که شادی و لذت خودشون رو به رسیدن به یک هدف گره میزنند

    اینها همانهایی هستند که بعداز اینکه به این هدف می رسند(اگر فرض کنیم برسند) درنهایت متوجه خواهندشد اونقدرا هم که فکر میکردند این هدف باعث خوشحالیشون نشده و به مرور شرایط به حالت قبل بر خواهد گشت , درواقع همه چیز دوباره عادی سازی میشه…

    حسین تمام فرمول حل این مساله بنظرمن تنها در یک روش و خط فکری نهفته است : اینکه تا جایی که امکان داره (بستگی به ویژگی های درونی هر فرد داره) نذاریم شادی ها , دلخوشی ها و لذات هرچندکوچک برامون عادی بشه…این یک توانمندی و خط فکری فوق العاده قوی ایست که نهادینه کردنش در ذهن نیاز به یک طرز تفکر قوی و منسجم داره…

    در نهایت فکر میکنم جهان فرصت های شادی بسیاری تو آستین داره و خداروشکر لمس و دیدن اکثر این شادیها به خودمون برمیگرده…

    شاد باشی , حتی الامکان دیگران رو هم شادکن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *