اگر بخواهیم زندگی انسانها، طول عمر کسب و کارها و حتی طول عمر محصولات مختلف را بهصورت یک منحنی مدل کنیم، آن منحنی عموماً به شکل منحنی الف خواهد بود.
همه ما از تولد شروع میکنیم و در نقطهای از زندگی به اوج میرسیم و در نهایت رو به افول میگذاریم.
این نقطه اوج در زندگی ما انسانها میتواند روحیه، توان و انرژی، شادابی، درآمد و یا هر چیز دیگری باشد.
البته روند تغییرات دقیقاً شبیه آنچه در شکل نشان داده شده، یک منحنی منظم نخواهد بود و امکان دارد پستی و بلندیهای بیشتری داشته باشد ولی در نهایت یک نقطه اوج میتوان برای آن در نظر گرفت.
آنچه انسانها دوست دارند و همواره به دنبال آن هستند، رسیدن به آن نقطه اوج و توقف در آن است؛ و البته افراد دیگری هم هستند که به هیچ نقطه اوجی قانع نیستند و همواره خواهان رشد بدون توقف هستند.
اما برای داشتن رشد دائمی باید متفاوت بود و تلاش بیشتری نسبت به عموم انجام داد.
یکی از مواردی که این نمودار در آن صدق میکند، کسب و کار و یا همان شغل ماست.
شغل همه افراد که تأثیر مستقیم در کیفیت زندگیشان دارد، دارای طول عمری شبیه نمودار الف هست. بدترین زمان هم موقعی است که این منحنی نقطه اوج را رد کرده و در حال سقوط هست.
افرادی هم هستند که با مهارت خاصی نموداری مانند نمودار ب برای خودشان درست میکنند و بر روی آن شروع به رشد میکنند.
البته نمودار ب هم نقطه اوجی دارد که باید بر روی آن هم یک تغییر دیگری صورت گیرد تا رشد پیوسته و مداوم باشد؛ اما نکته مهم تشخیص بهموقع و تغییر نمودار و روند حرکت صعودی است.
آنچه قصد دارم در این یادداشت به آن بپردازم، تغییر شغل است. به این معنی که اگر کسی میخواهد بیشترین دستاورد و لذت را در زندگیاش تجربه کند، لاجرم باید نمودار شغلیاش را در جاهایی تغییر دهد.
اما این کار نیاز به مهارت خاصی برای تشخیص نقطه تغییر دارد و اینکه فرد بداند در کجا و چه زمانی باید شغل را تغییر داد.
چارلز هندی در کتاب خودم و مسائل مهمتر به این موضوع اشاره کرده و در خصوص نقطه اقدام اینگونه توضیح داده است:
برای اشخاص شناخت آن نقطه یا تبعات آن آسان نیست. زمان مناسب فکر کردن به تشکیل یک زندگی جدید، آغاز کردن شغل یا علائق جدید، هنگامی است که کارها هنوز خوب پیش میرود. رسیدن به این تشخیص همان اندازه برای اشخاص دشوار است که برای سازمانها، یا برای احزاب سیاسی.
… مکرر از من میپرسند چه وقت میفهمیم در نقطه تغییر هستیم؟ در جواب میگویم هیچوقت، مگر در مرور گذشتهها که بیفایده است؛ اما اشاراتی هست. آسودگی یکی از آن اشارات است. اگر انسان کاملاً احساس آسودگی کند و حس کند سوار زندگی یا کار است احتمال میرود بهجای امنیت سراب امنیت را ببیند و دستخوش خوشخیالی شود. خطر اینجاست که به افتخارات تکیه کنیم، چه در زندگی خصوصی و چه در کسب و کار.
درست به این دلیل که جشن هنوز با هیجان ادامه دارد بهسختی میتوان از آن خارج شد…
چارلز هندی در ادامه در خصوص افسانۀ داشتن شغل پیوسته میگوید:
هر اندازه که ایده قدیمی «داشتن شغل پیوسته» امروزه به افسانه تبدیل شده، داشتن دو یا سه زندگی متفاوت نیز میان مردم رواج یافته است. این زندگیها البته نیازمند مهارتهای خاص و نیز شکلهای متفاوت جبران مالی است. این تحول را میتوان به چشم دیگری هم نگریست، به چشم یافتن فرصت حلول در کالبد تازه بیآنکه ضرورتی یا نیازی به مرگ جسمانی باشد.
همانطور که چارلز هندی اشاره کرده، شغل دائمی و پیوسته به یک افسانه تبدیل شده است و اگر در پی رشد و ارتقا دائمی در زندگی هستیم، ناگزیر از دست یافتن به مهارت تشخیص زمان مناسب و درنهایت دست زدن به تغییر در برخی جنبههای زندگی بهخصوص شغل و حرفه خودمان هستیم.
به نظر میرسد دستیابی بهراحتی و آسودگی دائمی در زندگی در تلاش و سختکوشی لذتبخش و پایانناپذیر نهفته است که باید در همه مقاطع زندگی ادامه داشته باشد؛ در غیر این صورت براساس روند طبیعی در جهت افول حرکت خواهیم کرد.
شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:
از قطب نمای زندگی تان غافل نشوید تا غبار نگیرد
1 دیدگاه