اولی
در خوردن و ورزش نکردن زیادهروی میکند.
میگویم: «حواست به سلامتیت هست؟»
میگوید: «مشکلی پیش نمیاد. من چند ساله که همینطوری زندگی میکنم. هر وقت هم مشکلی بوده با یه بسته قرص و دارو حل شده.»
دومی
میگویم: «چرا در مورد تربیت فرزند و روشهای درست اون مطالعه نمیکنی؟»
میگوید: «اولاً وقت ندارم. دوما نیازی به این کار نیست. خودم بهتر از این کتابها بلدم چطور بچم رو تربیت کنم.»
سومی
میگویم: «هرچند وقت یه بار بهتره ماشینت رو سرویس کنی»
میگوید: «فعلاً که ایرادی نداره. آگه مشکلی هم پیش بیاد همون موقع میبرمش تعمیرگاه»
چهارمی
میگویم: «بهتر است هر روز چند دقیقه در مورد موضوعات مدیریتی و بهبود مهارتهای فردی خودت مطالعه کنی»
میگوید: «حالا خیلی مونده تا مدیر بشم. هر وقت مدیر شدم میخونم»
پنجمی
میگویم: «هر روز بهتره چند دقیقه وقت برای خوندن و یادگرفتن زبان انگلیسی صرف کنی»
میگوید: «هر وقت لازم شد یاد میگیرم. فعلاً که نیاز ندارم.»
اینها همه آتش نشان زندگی شان هستند.
این افراد منتظرند تا جایی آتش بگیرد و اقدام کنند.
تا آتشسوزی اتفاق نیفتد، اینان اقدامی در جهت بهبود زندگی و کسب و کارشان انجام نخواهند داد. ولی بعدازاینکه آتشسوزی اتفاق افتاد خودشان را در میان شعلههای آتش تنها میبینند و کار زیادی از دستشان برنمیآید.
معلوم نیست که همان موقع هم بتوانند آتش را خاموش کنند. درواقع خیلی کم پیش میآید که این حادثه خسارات و تبعات مادی و معنوی فراوانی به همراه نداشته باشد.
نفر اول بعدازاینکه به انواع بیماریهای قلبی و کبدی دچار شده، هر چه تلاش میکند نمیتواند از میان مصیبتهای مختلف خودش را برهاند و مدام درراه بیمارستان است.
نفر دوم گرفتار فرزندی است که علاوه بر عدم مسئولیتپذیری، مشکلات رفتاری و اخلاقی متعددی دارد و دیگر کاری از دست پدر و مادر ساخته نیست.
نفر سوم یکبار در میانه زمستان ماشینش در وسط جاده بینشهری متوقف شد و علاوه بر دردسرها و مشکلات فراوان، مجبور شد بهاندازه چندین بار سرویس ماشینش، خسارت مالی متحمل شود.
نفر چهارم موقعیتهای مختلف رشد و ارتقا در سازمان را به خاطر نداشتن توانمندیهای لازم از دست داد.
نفر پنجم چندین موقعیت شغلی عالی را به خاطر عدم تسلط به زبان انگلیسی از دست داد.
اینان هرکدام آتش نشانی بودند که موفق به خاموش کردن آتشی که شاید یک بار در زندگیشان اتفاق افتاد نشدند و بعدازآن هم احتمالا دیگر آن آتش به سراغشان نیاید ولی همین یک مورد مسیر کل زندگیشان را تغییر داد.
آتش نشانان همیشه در یک آرامش ساختگی و توهمی به سر میبرند ولی اگر یک بار آتش به سراغشان بیاید، کل زندگیشان را زیرورو خواهد کرد.
ولی کسانی که طراح زندگی خودشان باشند، معمولاً افرادی:
- آیندهنگر هستند
- قدر لحظات و دقایق زندگیشان را میدانند
- اهل برنامهریزی هستند
- معمولا زیاد مطالعه میکنند
- رضایت بیشتری از زندگیشان دارند
- آمادگی کافی برای مواجهه با شرایط مختلف را دارند
- خیلی کم پیش میآید که در زندگیشان غافلگیر شوند
- زندگی را یکنواخت و با شیب ملایم و رو به بالا جلو میبرند
- اهداف مشخصی دارند و بر اساس آنها پیش میروند
آتش نشان زندگی بودن یکی از آفات جامعه ماست و به نظرم یکی از راهحلهای مهم و تأثیرگذار غلبه بر این مشکل، مطالعه است. مطالعه دائمی که باعث خواهد شد ما بیشتر با زندگی، مسیری که طی خواهیم کرد و چگونگی کسب آمادگی برای غلبه بر آن مشکلات آشنا شویم.
پس لطفاً آتش نشان زندگی خودتان نباشید.
شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:
انجام یک کار خوب به جای انبوه کارهای خوب
1 دیدگاه