چند روز پیش جملهای در پیام اختصاصی متمم خواندم که بهانهای شد برای نوشتن این یادداشت. جمله از لویی کان بود:
حتی تاریکترین اتاق هم،
یک شکاف باریک از نور میخواهد،
تا واقعاً حس کنید در یک اتاق تاریک از نور هستید.
این نیاز ذهن انسان است که پیوسته برای درک کیفیت و کمیت هر چیزی به مقایسه بپردازد. در غیر این صورت این کار برایش بسیار دشوار و شاید ناممکن خواهد بود.
ما حتی برای قضاوت در مورد موضوع سادهای همچون تاریکی یک اتاق هم نیاز به باریکهای از نور داریم، در غیر این صورت شاید حس تاریکی به ما دست ندهد.
نمیدانم این موضوع را میتوان بهعنوان یک ناتوانی تلقی کرد یا نه ولی ما درهرصورت نیازمند مبنا و معیار هستیم تا بتوانیم به قضاوت در مورد موضوعی خاص بنشینیم.
حال این قضاوت در مرحله اول میتواند در مورد خودمان باشد. مواردی همچون میزان موفقیت و تلاشمان در زندگی، میزان داناییمان، میزان درک و فهممان، اخلاقمان و هزاران چیز دیگر.
اما انتخاب مبنا و معیار، تأثیرگذارترین و مهمترین مرحله در قضاوت و تصمیمات ماست. اینکه باریکه نور تابنده به اتاق چقدر نورانی باشد، مطمئناً در نحوه قضاوت ما در مورد میزان تاریکی اتاق تأثیرگذار خواهد بود.
البته تاباندن نور بیشازحد مشخص شاید باعث ناامیدی ما از روشن کردن سایر بخشهای اتاق شود. درست مثل اینکه بخواهیم یک فاصله چند میلیمتری را با وسیلهای با تقسیمبندی یک سانتیمتری اندازهگیری کنیم.
در این صورت آن وسیله به کار ما نخواهد آمد. وسیله اندازهگیری ما باید بر اساس میلیمتر و یا حتی مقیاسی کوچکتر تقسیمبندی شده باشد. به این معنی که مقیاس تجهیز مبنا با مقیاس آنچه میخواهیم اندازه بگیریم متناسب باشد. در غیر این صورت اندازهگیری و مقایسه به کار ما نخواهد آمد.
بنابراین دو موضوع مهم در خصوص اندازهگیری و قضاوت وجود دارد. اولی نیاز ما بهعنوان یک انسان به مبنا و معیار برای قضاوت در مورد موضوعات و مسائل مختلف هست و دومی وجود تناسب بین معیار و آنچه میخواهیم قضاوت کنیم.
در خصوص قضاوت در مورد خودمان هم باید در پی افرادی بهعنوان مبنا و معیار باشیم که ازنظر حد و مقیاس متناسب با ما باشند و بر این اساس سعی کنیم، قضاوت بهتر و جامعتری از عملکردمان در زمینههای مختلف داشته باشیم و درنهایت بر اساس آن قضاوتها در خصوص عملکرد آینده خودمان برنامهریزی کنیم.
توصیه متداول و مهمی که در این خصوص میشود، مقایسه عملکرد خودمان با عملکرد گذشتهمان است و سعی کردن در جهت بهبود مداوم آن.
اما در عبارت نقلشده از لویی کان، نکته مهم دیگری نهفته است و آن هم اینکه شاید ما مدتها در اتاق تاریک باشیم و به دلیل نبود باریکهای از نور، هیچوقت متوجه تاریکی آن نشویم. درنتیجه اقدامی هم در جهت روشن کردن اتاق انجام ندهیم.
با خواندن این نقلقول، موضوع دیگری که در ذهنم شکل گرفت این بود که کدام قسمت از افکار و ذهنیاتم ممکن است که همچون اتاقی بدون باریکه نور باقی بمانند. چگونه میتوانم این نقاط و فضاهای تاریک وجودم را شناسایی کرده و پی به تاریک بودن آنها ببرم؟
به نظرم برای رسیدن به این هدف راهحلی جز مطالعه و یادگیری پیوسته و مداوم وجود ندارد.
پینوشت: کسانی که مدام توصیه به مقایسه نکردن و قضاوت نکردن میکنند، نمیدانند که مغزشان مدام در حال مقایسه و قضاوت است و بدون مقایسه نخواهند توانست در خصوص موضوعات و مسائل مختلف زندگیشان تصمیم بگیرند.
شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:
شروع کسب و کار با طرح زدن بر بوم نقاشی