پیش نوشت: این متن حاوی نظرات شخصی و حاصل تفکرات نویسنده است و هیچگونه اعتبار علمی ندارد.
متن اصلی: افراد همواره در پی رشد و پیشرفت و ترقی هستند و در این راه تلاش میکنند. آنچه به تلاش و کوشش معنی میدهد، وجود موانع و محدودیتهای مختلف درراه رسیدن به اهداف و موفقیتهاست.
این موانع و محدودیتها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
- موانع بیرونی
- موانع درون
موانع بیرونی
بسیاری از موانع بیرونی قابلتشخیص و مشاهده هستند و شاید بتوان با تلاش، کوشش و پشتکار آنها را از پیش رو برداشت.
میزان همین تلاشها و استقامتهاست که بسیاری از موفقیتها و پیروزیها را رقم میزند.
برای مثال فردی که میخواهد ماشین موردعلاقهاش را بخرد و با مانع بیرونی کمبود پول مواجه است، راهحل آن تلاش و کوشش در جهت کسب درآمد بیشتر است.
فرد دیگری که دوست دارد به شغل و سمت خاصی در یک سازمان برسد و با مانع کمبود توانایی، مهارت و یا قوانین و مانعتراشی افراد مواجه است، درواقع با موانع بیرونی روبروست.
موانع درونی
موانع درونی پیچیدهتر و مهمتر از موانع بیرونی هستند. ممکن است خود فرد نیز متوجه وجود چنین موانعی نبوده و مدتها با آنها درگیر باشد و به دلیل وجود چنین موانع ذهنی، فکری و اعتقادی هیچوقت نتواند به خواستهها و اهدافش دست یابد.
این افکار و عادتها شاید زمانی در ذهن آدمی به وجود آمده و بهصورت اصل کلی در زندگی درآمده باشند و چون فرد هیچوقت و تحت هیچ شرایطی به خود این فرصت را نمیدهد که آنها را موردبررسی و موشکافی قرار دهد تا آخر عمر در بند آنها بماند.
این ویژگی تنها در انسان وجود ندارد بلکه سایر حیوانات هم دچار این مشکل هستند ولی چون انسان بنا به ادعای خود، هوشمندی بیشتری نسبت به سایر موجودات دارد، اصولاً نبایستی درگیر اینچنین محدودیتهایی شود.
یکی از اتفاقات دردناکی که در دنیا میافتد این است که افرادی با استفاده از این محدودیتهای ساختگی بر انسان یا حیوان غلبه کرده و با روشهای مختلف آنها را مورد سو استفاده و آزار و اذیت قرار میدهند.
برای مثال در سیرک مربی حیوانات با استفاده از این موضوع و به کار بستن نیرنگی ساده مانع از فرار فیلها میشود.
به این صورت که وقتی فیل هنوز کوچک است، پایش را با طناب ضخیمی به تنه درختی میبندند. فیل بچه، هرچه هم تقلا کند، نمیتواند خودش را آزاد کند.
تا یکسالگی فیل بچه، طناب محکمتر از آن است که فیل بچه بتواند خود را آزاد کند؛ فیل بچه تلاش میکند، اما موفق نمیشود. سرانجام حیوان میفهمد که طناب همیشه قویتر از اوست و از تلاش دست میکشد.
وقتی فیل بزرگ میشود، هنوز تصور میکند که نمیتواند طناب را پاره کند. در اینجا، کافی است که مربی، پای او را به نهال یا تکه چوب کوچکی بندد، زیرا فیل دیگر هیچ تلاشی برای آزادی نخواهد کرد.
این بلایی است که انسانهای زیادی دچارش هستند ولی خودشان اطلاعی از آن ندارند.
در فیلم زیر، الاغ بیچاره توانسته از کارگاه تهیه ارده که در آنجا از او کار میکشیدهاند فرار کند و به آزادی برسد ولی او همچنان در بند عادت و محدودیت ذهنی است که در آنجا درگیرش بوده و هنوز نتوانسته غل و زنجیر اصلی را از پایش باز کند.
افرادی وجود دارند که درگیر عادتهای اینچنینی هستند و آگاهی و توانایی لازم برای اصلاح این عادات را ندارند.
رهایی از بند افکار و عادتهای محدودکننده
اما چگونه میتوان از دام این محدودیتها و موانع خودساخته رهایی یافت؟
راهحلهایی را که به ذهن من میرسند بهصورت زیر خلاصه کردهام:
- بررسی و حلاجی اعتقادات، عادتها و آموختههای قبلی بدون هیچ تعصبی و داشتن دید انتقادی نسبت به آنها
- برخورد با مسائل، موضوعات و افراد جدید با ذهنی باز و بدون هیچ پیشداوری
- ارتباطات گسترده با دیگران و محدود نکردن خود به افراد و گروههای خاص و محیطهای محدود
- داشتن مطالعات منظم و فراوان در زمینههای مختلف و متنوع
- نداشتن قضاوت و دید مطلق نسبت به افراد و موضوعات
- داشتن ارزشها و معیارهای منطقی و مشخص که از طریق تفکر بهدستآمدهاند
شاید انسان هیچوقت نتواند بهصورت کامل از بند این محدودیتهای ناخواسته و غیرمنطقی درونی رها شود ولی هرچقدر که بتوان در جهت حذف و یا اصلاح آنها گام برداشت، موانع و محدودیتهای کمتری در مسیر رسیدن به موفقیت و اهداف مدنظر وجود خواهد داشت.
پینوشت۱: منبع نکته اشارهشده در مورد فیل و طناب، کتاب قصههایی برای پدران، فرزندان، نوهها نوشته پائولو کوئلیو است.
پینوشت۲: منبع فیلم نامعلوم است.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه: