چه کسانی بیشتر در معرض تصمیمات احساسی هستند؟

چه افرادی بیشتر در معرض تصمیمات احساسی هستند و توانایی‌های خاصی در این زمینه دارند؟

انسان در اصل یک موجود قصه‌گو و ماشین ساخت و تولید توجیهات مختلف در موقعیت‌های گوناگون زندگی است و همین توانایی باعث گرفتن تصمیمات احساسی و نداشتن صداقت در مواقع مختلف می‌شود.

ما همیشه احساسمان بر این است که تمامی تصمیمات خودمان را از روی عقل و منطق و بر اساس یک سری اصول و ارزش‌ها اتخاذ می‌کنیم. درحالی‌که معمولاً این‌چنین نیست و بیشتر اوقات برخلاف این ادعا عمل می‌کنیم.

تصور کنید که برای خرید یک جفت کفش وارد مغازه‌ای شده‌اید. با جستجو در میان مدل‌های مختلف کفش، یک جفت از کفش‌های موجود را که موردپسندتان است به فروشنده نشان می‌دهید.

بعدازاینکه این مدل را انتخاب کردید و یک بار هم به پا کرده و با آن چند قدمی راه رفتید، تصمیم قطعی را می‌گیرید.

تا به این مرحله هیچ اصول و منطقی بر تصمیم شما حکم‌فرما نبوده و صرفاً بر اساس سلیقه و احساس خودتان کفش را پسندیده‌اید.

بعدازآن ماشین توجیه‌گر و ذهن قصه‌گوی شما فعال می‌شود و با استفاده از انواع و اقسام داستان‌ها، دلایل و توجیهات، این تصمیم احساسی را به‌عنوان تصمیمی کاملاً منطقی و از روی حساب‌وکتاب در ذهن شما جا می‌اندازد.

البته این روند در خرید گوشی، ماشین، خانه، لباس و وسایل منزل هم تکرار می‌شود. اصلاً به همین دلیل است که فروشندگانی وجود دارند که تخصص و مهارت اصلی‌شان فروش جنس و خدمت به ماست. درصورتی‌که تصمیمات ما بر اساس اصول و منطق بودند که اصلاً نیازی به فروشنده کار بلد و ماهر نبود.

فقط کافی بود که یک سری مشخصات مهم از محصول یا خدمت را بدانیم و درنهایت در صورت انطباق آن با معیارها و اصول اولیه خودمان نسبت به خرید آن اقدام کنیم.

اتفاقاً بسیاری از فروشندگان کمک زیادی در ساختن داستان و تراشیدن توجیهات مناسب برای تصمیمات غیرمنطقی ما می‌کنند. وگرنه هیچ‌وقت کسی برخلاف تصمیم منطقی که قبل از خرید گرفته است، یک جنس گران‌تر و با مشخصات متفاوت‌تر از آنچه مدنظرش است، خرید نمی‌کرد.

البته این توانایی و این مهارت فقط محدود به خریدهای ما نمی‌شود. بلکه ما در زندگی روزانه و در موقعیت‌های متفاوت‌تر بارها و بارها از این توانایی ذاتی خودمان استفاده می‌کنیم.

ما وقتی‌که تقلب یا تخلفی مرتکب می‌شویم و یا حرفی را برخلاف واقعیت موجود به کسی می‌زنیم، بلافاصله شروع به ساختن داستان و درست کردن توجیهات می‌کنیم.

هرچقدر که بتوانیم داستان بهتری تعریف کنیم، دروغ و عدم صداقتمان برای خودمان هم باورپذیرتر می‌شود.

به همین دلیل هست که محققان به این نتیجه رسیده‌اند که افراد خلاق و کسانی که مغز چپ قوی‌تر و فعال‌تری دارند، بیشتر مستعد دروغ‌گویی و نداشتن صداقت و درنهایت گرفتن تصمیمات احساسی به‌جای تصمیمات منطقی هستند. چون این افراد داستان‌های بهتر و باورپذیرتری می‌توانند برای خودشان تعریف کنند و توجیهات منطقی‌تری ارائه دهند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه این یادداشت، نوشتارهای زیر را هم بخوانید:

چرا برای ما پول خرج کردن در شهربازی و گیم سنتر راحت‌تر است؟

ما به‌عنوان انسان چرا نمی‌توانیم در مقابل وسوسه هایمان مقاومت کنیم؟

اهدافی که در هر صورت منجر به باخت ما خواهند شد

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. درود به حسین عزیز

    • همان طور که خودتون مى دونید، در تفکر نقادانه به منبع توجه مى شه (و به تبع بررسى خود منبع).
    نوشته شما فاقد منبع بود و به شکلى مى شه بگیم مغالطه اى از نوع “منبع مشکوک” داره.
    ممنون مى شم منبع را مشخص کنین.

    سبز و کامروا شوید.

    1. سلام علیرضاجان،
      ممنونم از حسن توجه و دقت نظرت،
      برای مطالعه آزمایشات و تحقیقات انجام شده در این خصوص می‌تونی به کتاب
      The honest truth about dishonesty
      نوشته دن اریلی
      فصل هفتم با عنوان
      Creativity and Dishonesty
      مراجعه کنی.
      شاید عجله باعث شده که منبع این نوشته از قلم بیفته.
      ممنون می‌شم باز هم نظراتت رو برام بنویسی.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *