اگر دوست دارید کتابی کامل و جامع در زمینه اقتصاد رفتاری مطالعه کنید که جنبههای مختلف این علم را پوشش داده و مسیر طی شده از ابتدا تا کنون را ترسیم نماید، کتاب اقتصاد رفتاری For Dummies نوشته موریس آلتمن میتواند یک انتخاب خوب برای دستیابی به این هدف باشد. این کتاب که توسط موریس آلتمن استاد اقتصاد رفتاری و اقتصاد نهادی و رئیس دانشکده اقتصاد و مالیه دانشگاه ویکتوریا در ولینگتون نگاشته شده، با مشارکت گروهیِ دکتر محسن رنانی و جمعی از دانشجویان ایشان به فارسی ترجمه شده است.
نویسنده در این کتاب به روند تصمیمات اقتصادی ما انسانها پرداخته و اینکه نگاه اقتصاد کلاسیک از چه جنبههایی با نگاه اقتصاد رفتاری متفاوت است و این اختلافات منجر به چه خطاهایی در پیشبینی و تحلیل رفتارهای انسانی در جوامع میشود.
برای مثال آلتمن در فصل دوم به پیشفرضهای علم اقتصاد متعارف در خصوص انسان، تصمیمات و رفتارهای او اشاره میکند:
- اولویتهای افراد، ثابت و سازگارند
- هر فرد تصمیمگیرندهای منفرد و مستقل است
- نحوه شکلگیری اولویتهای افراد مهم نیست
- اولویتهای افراد یکسان است
- همه افراد حداکثرکنندهاند
- افراد از دانش کامل برخوردارند
- افراد از قابلیتهای محاسباتی نامحدود برخوردارند
- افراد از قدرت اراده برخوردارند
- افراد قادرند بر اساس اولویتهاشان دست به عمل بزنند
در حالی که اقتصاد رفتاری به نوعی بر تمامی این فرضیات خرده میگیرد و برخی از آنها را نقض میکند.
واقعیت این است که عموم انسانها، مطابق با تعریف عقلانیت در اقتصاد متعارف رفتار نمیکنند. اکثر آنها، آن موجودات فوقالعاده محاسبهگری که اقتصاد متعارف تصور میکند، نیستند. اینها از جمله ضعفهای مهم اقتصاد متعارف و کلاسیک هستند که اغلب باعث تضعیف قدرت توضیحی و پیشبینیکننده آن میشوند.
نظریه عقلانیت محدود هم که اولین بار توسط هربرت سایمون مطرح شده به این مسئله اشاره دارد و این موضوع را مطرح میکند که افراد هنگام تصمیمگیری، نهتنها با محدودیتهای پردازش اطلاعات و ظرفیت محاسباتی محدود مغز مواجهاند، بلکه از نظر دسترسی به اطلاعات مربوطه نیز دچار محدودیتهایی هستند. همچنین اینکه افراد حداکثرکننده نیستند – آنها نمیتوانند اینطور باشند. در مقابل راضی و خوشحالاند – و همان کاری را انجام میدهند که با توجه به محدودیتهای موجود به اندازه کافی خوب باشد.
کتاب در ادامه به جنبههای مختلف این عقلانیت محدود میپردازد و خطاها و سوگیریهای غالب و تاثیرگذار ناشی از آن را با ارائه توضیحاتی کامل تبیین میکند.
کتاب اقتصاد رفتاری For Dummies شامل پنج بخش و بیست فصل است.
در بخش اول، اقتصاد رفتاری، به شکلی کامل معرفی شده و نقاط اختلاف آن با اقتصاد کلاسیک مورد بررسی قرار گرفته است.
بخش دوم، به تشریح خطاها و سوگیریهای ما در انتخابها و تصمیمات مختلف اختصاص یافته است.
نویسنده در بخش سوم به سراغ موضوعات اقتصادی رفته و تاثیر نوع نگاه اقتصاد رفتاری به تحلیل این دست موضوعات را مورد بررسی قرار داده است.
بخش چهارم به مالیه رفتاری و همچنین نگاه به شادمانی از منظر اقتصاد رفتاری مربوط میشود.
در نهایت بخش پنجم هم بخش دهتاییهای کتاب است که در آن ده کاربرد اقتصاد رفتاری در سیاست عمومی، ده تجربه در اقتصاد رفتاری و ده درس تصمیمگیری در اقتصاد رفتاری، تشریح شدهاند.
در مجموع کتاب اقتصاد رفتاری For Dummies نوشته موریس آلتمن میتواند اطلاعاتی مستند و قابل اتکا و نگاهی جامع در خصوص علم اقتصاد رفتاری در اختیار شما قرار دهد و به شکلگیری یک دانش پایه و نسبتاً کامل در خصوص اقتصاد رفتاری در ذهن کمک کند.
بخشهایی از کتاب اقتصاد رفتاری For Dummies نوشته موریس آلتمن
اقتصاد رفتاری بر خلاف اقتصاد متعارف در پی درک پدیدههای اقتصادی بر مبنای رفتارهای واقعی انسان است. اقتصاد رفتاری نمیگوید که انسان ضرورتاً باید به شیوهای رفتار کند که اقتصاد متعارف، آن را عقلانی میپندارد. در واقع اغلب اوقات انسان به شیوهای رفتار میکند که با خرد متعارف سازگار نیست.
از منظر اقتصاد رفتاری انتظار نمیرود همه افراد همهچیز را بدانند، همهچیز را با جزئیات دقیق محاسبه کنند یا کاملاً خودخواه باشند؛ اما انتظار میرود که از دنیای پیرامونشان، بهویژه از دوستان، خانواده، تصمیماتی که در گذشته گرفته شده، فرهنگ و مذهب تأثیر بپذیرند. همچنین انتظار میرود که ساختار مغز انسان بر او تأثیر بگذارد: تصمیمات افراد تحت تأثیر تواناییهای محدود آنها در کسب و پردازش اطلاعات و در نتیجه، متأثر از ضرورت توسعه میانبرهای تصمیمگیری (شیوههای اکتشافی) است. اقتصاد رفتاری این اصل را پذیرفته که همه افراد یکسان نیستند؛ آنها سلایق، خواستهها، تمایلات و قدرت چانهزنی متفاوتی دارند و تمام این عوامل میتواند پیامدهای مهمی برای انتخابهای افراد داشته باشند. در این جهان نامتعارف، افراد تصمیم می گیرند و این همان جهانی است که اقتصاد رفتاری در پی درک آن است.
* * *
رویکرد اقتصاد رفتاری یک تفاوت اساسی با اقتصاد متعارف دارد: در اقتصاد رفتاری، واقعگرایی فرضیات از اهمیت زیادی برخوردار است. اقتصاددانان رفتاری توجه خاصی به میزان واقعگرایانه بودن فرضیات روانشناختی، جامعهشناختی و نهادی خود دارند. بسیاری از اقتصاددانان رفتاری معاصر به فرضیات روانشناختی مطرحشده در مدلهای اقتصادی و کارکرد این فرضیات در توضیح رفتار اقتصادی، توجه ویژهای نشان میدهند.
در اقتصاد رفتاری، فرضیات واقعگرایانه در ساخت مدلهای اقتصادی که به ما در تحلیل جهان کمک میکنند، بسیار مهم هستند. چنین فرضیاتی همچنین امکان درک بهتر رفتار افراد هنگام تصمیمگیری را به ما میدهند؛ برای مثال اینکه بفهمیم کدام تصمیمات منجر به عملکرد اقتصادی ضعیف یا فوقالعاده خواهند شد.
این در حالی است که در اقتصاد متعارف، واقعگرایی فرضیات اهمیتی ندارد و پیشبینیهای ارائهشده توسط مدل، بیشترین اهمیت را برای اقتصاددان متعارف دارد؛ بنابراین در این اقتصاد، مهم نیست که فرضیات روانشناختی، جامعهشناختی یا نهادی تا چه حد ممکن است غیرواقعبینانه باشند.
* * *
بر اساس مدل داماسیو که بعد از تحقیقات گسترده در مورد مغز پایهگذاری شد، هیجانات به افراد کمک میکند تا بدون نیاز به تفکر هوشمندانه، حداقل در اغلب موارد هوشمندانه رفتار کنند. هیجانات هنگام اتخاذ تصمیمهای سریع به افراد کمک میکنند. همچنین به افراد، در گرفتن تصمیمات مربوط به کسبوکار که مستلزم انجام محاسبات سریع است، کمک میکنند.
* * *
پژوهش روی حیوانات و انسانها نشان میدهد که کارکرد مغز و اندازه واقعی قسمتهای مختلف آن میتواند در طول زندگی افراد تغییر کند. این فرآیند تغییر مغز که شامل تجدید ارتباطات در مغز میشود، به انعطافپذیری عصبی اشاره دارد.
تغییرات در مغز اغلب محصول چالشها و تجربیات روزانه در زندگی است. تغییرات میتواند مثبت (مانند زمانی که مغز خود را بعد از یک سکته ترمیم می کند) یا منفی (مثلاً افسردگی یا استعمال مواد مخدر) باشد. مغز انسان نهتنها در طول هزاران سال تکامل یافته بلکه در طول زندگی هر فرد نیز همواره در حال تکامل یافتن است.
این واقعیت که مغز انسان در طول زندگی افراد تکامل مییابد یک کار کرد مهم در تصمیمگیری دارد. یادگیری، آموزش و تجربه در تعیین توانایی تصمیمگیری افراد نقش ایفا میکنند. این عوامل بر کارایی و دقت فرایند تصمیمگیری و انتخابهای افراد تأثیر میگذارند.
* * *
یکی از استدلالهای اولیه در اقتصاد رفتاری این است که مردم در انتخاب آزاد نیستند و برعکس، انتخابها به آنها تحمیل شده و بنابراین آنها با توهم انتخاب آزاد زندگی میکنند. ایدهای که به این بحث گره خورده این است که مردم خیلی راحت فریب میخورند و مدیریت میشوند؛ به همین دلیل و بر خلاف باور اقتصاد مرسوم انتخابهای افراد اغلب، بازتابدهنده اولویتهایشان نیست. اگر انتخابهای افراد بازتابی از اولویتهایشان نباشد، نمیتوان از این انتخابها بهعنوان معیاری برای سنجش میزان رفاه اقتصادی استفاده کرد.
* * *
پینوشت: من کتاب اقتصاد رفتاری For Dummies نوشته موریس آلتمن را با ترجمه آقای دکتر محسن رنانی مطالعه کردم که توسط انتشارات آوند دانش منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب «ناشناخته» نوشته دیوید ایگلمن
معرفی کتاب «اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی» از استیون لویت