کتاب چگونه سلامت عاطفی داشته باشیم نوشته آلیور جیمز از سری کتابهای منتشر شده توسط مدرسه زندگی است که در آن تلاش شده با ارائه تعریفی جامع از سلامت عاطفی، عناصر کلیدی مرتبط با آن در پنج فصل شرح داده شود.
آلیور جیمز متخصص روانشناسی بالینی کودکان در مقدمه کتاب تعریفی مفصل از سلامت عاطفی ارائه میکند. تعریف ارائهشده با این پاراگراف آغاز میشود:
سلامت عاطفی حس کردن رویدادها در لحظه است. سلامت عاطفی تجربه دنیا به شکل دست اول و بیواسطه است، نه آنکه بعداً دربارهاش فکر کنید بفهمید که چه چیزهایی را تجربه کردهاید. وقتی سلامت عاطفی دارید، به قول مفسران ورزشی، «روی فرم» هستید.
البته که این تعریف به این سادگی به پایان نمیرسد و شامل عوامل مختلفی ازجمله احساس واقعی بودن، دوست داشتن خود، تسلط داشتن بر احساس و افکار، داشتن اصول اخلاقی شخصی منسجم، صبور بودن در برابر سختیها، واقعگرایانه بودن عقاید، معقول بودن داوریها، روشن بودن نیتهای شخصی از انجام کارها برای خود، از دست ندادن اصالت خود در موقعیتهای مختلف زندگی و … هست.
نویسنده اعتقاد دارد ما انسانها از لحاظ عاطفی سالم به دنیا میآییم اما با توجه به چالشهای موجود در خانواده و جامعه بهمرور این سلامت را از دست میدهیم بهطوریکه در حال حاضر وجود فردی سالم از نظر عاطفی در مناطق شهری و صنعتی امری نادر به شمار میرود.
اما رسیدن به سلامت عاطفی هم امری قطعی و مطلق نیست که بتوان در مدتی محدود به شکلی کامل به آن دستیافت بلکه طیفی است که ما باید همواره در تلاش باشیم تا خودمان را به سر مثبت آن نزدیک و نزدیکتر کنیم. این کتاب هم به همین منظور نگاشته شده و پنج عنصر سلامت عاطفی که عبارتاند از بینشآفرینی، زندگی در زمان حال، روابط سیال و دوسویه، اصالت و بازیگوشی و سرزندگی در پنج فصل تشریح شده است.
آلیور جیمز در این پنج فصل کوشیده با روایت داستانهایی شیرین و جذاب، چگونگی شکل گرفتن مشکلات سلامتی عاطفی در افراد مختلف را مورد بررسی قرار داده و خواننده را هر چه بیشتر با این مشکلات آشنا کند.
البته نمیتوان انتظار داشت موضوعی به این گستردگی و پیچیدگی قابل توضیح و تشریح به شکلی کامل در یک کتاب ۱۶۸ صفحهای باشد. اما مطالعه آن باعث خواهد شد نگاهی کلی به موضوع پیدا کنیم و بتوانیم تا حدودی به وجود برخی مشکلات عاطفی در خودمان پی ببریم و در پی رفع آنها برآییم.
یکی از نقاط قوت این مجموعه کتابها، داشتن بخشی با عنوان تمرین در انتهای کتاب است که در آن منابع و راهکارهایی برای آشنایی بیشتر خواننده با موضوع و انجام اقدامات عملی ارائه شده است.
در این کتاب هم در بخش تمرین نویسنده منابعی ارزشمند را که برای نگارش کتاب مورد استفاده قرار گرفتهاند، به خواننده معرفی کرده است. بهطوریکه مخاطب میتواند با مراجعه به این منابع و مطالعه آنها هر چه عمیقتر با ایدهها و دیدگاههای مرتبط با سلامت عاطفی آشنا شود.
در ادامه، بخشهایی از کتاب را برایتان نقل میکنم:
سلامت عاطفی داشتن هیچ ربطی به هوش و جذابیت و بلندپروازی و ثروت ندارد. درواقع حتی ممکن است که افراد موفق و پردستاورد در هر زمینهای کمتر از دیگران سلامت عاطفی داشته باشند. بسیاری از افرادی که از لحاظ عاطفی سالماند، مشاغل پست و کمدرآمدی دارند و بیشتر به خانه و خانوادهشان بها میدهند تا به زندگی حرفهایشان.
تکامل عاطفی ما مثل بالا رفتن از شاخههای یک درخت است. در هر مرحله، بسته به اینکه چطور مراقبت شویم، از شاخهای متفاوت بالا میرویم. اگر سلامت عاطفی را نوک درخت بدانیم، خطر جدی که در کمین ماست این است که محرومیت یا بدرفتاریهای دوران خردسالی ما را روی یکی از شاخههای پایینی گیر بیندازند؛ این شاخه جوانههای جدید بزند و این جوانهها نیز جوانههای تازهتر تا اینکه خودمان را انتهای شاخهای خودویرانگر بیابیم – مثلاً به مواد محرک یا به کار معتاد شویم و دائماً پرش ذهن داشته باشیم و آرام و قرار نداشته باشیم و مستعد قماربازی یا روابط جنسی بیقید یا مشروبخواری شویم.
اینکه میگویند دوست ناباب آدم را زمین میزند چندان صحت ندارد. درواقع این سالهای نخست کودکی ماست که تعیین میکند با چه کسانی دوست شویم و این جمع دوستان نیز بهنوبه خودش شخصیت ما را تقویت میکند.
هویت ضعیف – آگاهی شکننده از خود – زندگی واقعی در لحظه حال را دشوارتر میکند. اگر ندانید که چه کسی هستید، به ظاهرسازی روی میآورید و طوری زندگی میکنید که «انگار» خود واقعیتان هستید و شیوههایی برای تعامل مییابید که خودویرانگرند. به نقش بازی کردن متوسل میشوید (که گاهی با بازیگوشی اشتباه گرفته میشود)، یا سعی میکنید از طریق دستاوردهایتان هویت پیدا کنید تا به همهچیز معنا بخشید، چون هیچچیزی به نظرتان خیلی واقعی یا حقیقی نیست. همینطور ممکن است به بیشفعالی یا زندگی شلوغ و آشفته متمایل شوید تا با خودی دروغین، خود را از پوچی و تنهایی در زندگی دور کنید. این حالت را هم میتوان با نشاط و سرزندگی اشتباه گرفت. شاید از لحاظ عاطفی سالم به نظر برسید، اما در واقع هویت شما دروغین و نمایشی است و شما در زمان حال زندگی نمیکنید.
اکثر مردمی که سلامت عاطفی دارند، مشاغل بلندپروازانه یا بسیار وقتگیری ندارند و معتاد به کار کردن نیستند. در بیشتر موارد شغل برایشان فقط یک شغل است نه بیشتر، کار میکنند تا زندگیشان را بگذرانند، نه اینکه با هدف کار کردن زندگی کنند. آنقدری پول درمیآورند که بتوانند نیازهای اصلیشان – غذا و مسکن – را برآورده سازند. شاید کار به نظرشان چالشبرانگیز، جالب، سرگرمکننده و پربار باشد، لذتبخش و رضایتبخش باشد؛ اما هیچ آرزو و اشتیاقی برای بالا رفتن از پلههای نردبان ترقی برای دریافت حقوق بالاتر یا کسب قدرت بیشتر ندارند؛ از شغل خود، صندوقداری، کتابداری یا آموزگاری دبستان و یا … راضیاند و آن را دوست دارند.
پینوشت: کتاب چگونه سلامت عاطفی داشته باشیم نوشته آلیور جیمز را خانم سما قرایی به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر هنوز منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | در باب اعتماد به نفس از آلن دو باتن
سلام
کتاب هایی که توی بخش معرفی کتاب. فقط کتاب هایی رو که خودتون مطالعه کردید معرفی میکنید؟
سلام،
بله دوست عزیز،
صرفا کتابهایی رو که خودم مطالعه کردهام، تو وبلاگ معرفی میکنم.