برخلاف آنچه از عنوان اصلی کتاب چطور زندگی کنیم به نظر میرسد این کتاب نه یک کتاب روانشناسانه یا فلسفی بلکه نوعی زندگینامه است. زندگینامه میشل دو مونتنی نویسنده و فیلسوف فرانسوی. البته مونتنی در اثر معروف خود به نام مقالات جزئیات زندگی و افکار و اندیشههای خود را بیان نموده است که اتفاقاً در طول چندصدسال گذشته با استقبال کمنظیری بهخصوص در کشورهای اروپایی مواجه شده است؛ اما سارا بیکول در این کتاب سعی کرده زندگی دو مونتنی را به شیوه متفاوتتری روایت کند.
نویسنده در کتاب چطور زندگی کنیم: زندگی مونتنی در یک سؤال و بیست جواب، زندگی و سرگذشت مونتنی را از جنبههای مختلف مورد بررسی و کنکاش قرار داده و با مراجعه به منابع و آثار و روایات گوناگون بیست توصیه متفاوت بر اساس سبک زندگی او به مخاطب عرضه کرده است.
روند کتاب بههیچوجه خطی نیست و نقطه شروع و پایان مشخصی ندارد بلکه هرکدام از بخشهای بیستگانه کتاب ممکن است به مقاطع مختلفی از زندگی مونتنی پرداخته باشند تا آموزههایی مشخص در جنبه به خصوصی از زندگی او را به مخاطب عرضه کنند.
در جاهایی نویسنده شاید بیشازحد به حواشی و موضوعات بیمورد پرداخته است و گاهی بهکلی از روند کلی کتاب و آنچه خواننده از محتوای کتاب بر اساس عنوان آن انتظار دارد، خارج شده و این موجب خستهکننده بودن کتاب در بعضی از قسمتهای کتاب میشود؛ اما در کل با توجه به سبک زندگی خاص مونتنی و همچنین نوع نگاه او به زندگی و فلسفه آن و تلاش برای در پیش گرفتن یک زندگی آگاهانه و پربار، مطالعه این کتاب میتواند آموزنده و جذاب باشد.
نگران مرگ نباشید، توجه کنید، زیاد مطالعه کنید، همهچیز را زیر سؤال ببرید، صمیمی باشید و با دیگران زندگی کنید، با میانهروی زندگی کنید، کاری کنید که قبلاً هیچکس نکرده است، کارتان را خوب انجام دهید ولی نه زیاد خوب و عادی و ناکامل باشید، بخشی از توصیههایی است که سارا بیکول از زندگی میشل دو مونتنی بیرون کشیده و در این کتاب و در پاسخ به سؤال چطور زندگی کنیم به ما عرضه کرده است.
بخشهایی از کتاب چطور زندگی کنیم
باید خود را رها سازیم از بند همه وابستگیهایی که ما را به دیگران پیوند میدهد. باید قدرت تنها زندگی کردن را در خود ایجاد کنیم و به روشی زندگی کنیم که احساس راحتی میکنیم.
* * *
زندگی برای اینکه به شما یادآوری کند در حال گذر است هیاهو به پا نمیکند، بلکه آرام و آهسته میگذرد… نتیجه چه میشود؟ وقتی زندگی با شتاب میگذرد شما سرتان گرم بوده است؛ و در این میان مرگ از راه میرسد و شما گریزی ندارید از اینکه خود را برای آن مهیا کنید.
* * *
قاعده او (مونتنی) برای مطالعه همان قاعدهای باقی ماند که از اُوید آموخته بود: به دنبال لذت باشید. او مینویسد: «اگر در مطالعاتم با مشکل مواجه شوم، به جانش نمیافتم، بلکه آن را همانجا که هست رها میکنم. من هیچ کاری را بدون شورونشاط انجام نمیدهم.»
* * *
هر وقت فکری دردناک در من رخنه میکند تغییر دادن آن برایم سادهتر از غلبه بر آن است. گاهی فکر متضادی را جایگزینش میکنم یا اگر نتوانم، فکری کاملاً متفاوت با آن را جایگزین میکنم. تنوع همیشه آرامش میبخشد، انسان را در خود غرق میسازد و حواس را پرت میکند. اگر نتوانم با آن فکر بجنگم، از آن میگریزم و با گریختن از آن فکر نوعی طفره و ترفند به کار میبرم.
* * *
مونتنی زمانی که ضرورت انجام دادن کاری را حس میکرد با انرژی تمام آن را انجام میداد. «بهخوبی از عهده انجام دادن هر کار شاقی برمیآیم؛ ولی فقط درصورتیکه با خواست خودم انجام و با میل خودم آن را ادامه بدهم.» او از وادار کردن خود به انجام دادن کارهایی که برایش کسالتبار بود تنفر داشت.
* * *
پینوشت: کتاب چطور زندگی کنیم نوشته سارا بیکول توسط خانم مریم تقدیسی به فارسی ترجمه شده و انتشارات ققنوس آن را منتشر کرده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | خاطرات یک مترجم اثر محمد قاضی