کتاب مکانیزم های دفاع روانی مجموعه مقالات پراکنده و نظریههای زیگموند فروید درباره مکانیزم های دفاعی ضمیر ناخودآگاه است که توسط مترجمین گردآوری شده و در قالب کتابی به چاپ رسیده است.
زیگموند فروید، پایهگذار علم روانشناسی نوین، در سال ۱۸۵۶ در شهر پریور واقع در جمهوری چک به دنیا آمد. او در ابتدا یک متخصص اعصاب بود، اما پس از مدتی به مطالعات روانشناسی پرداخت و مدرسه روانکاوی را بر مبنای نظریههایش بنیان نهاد. او معتقد است که بسیاری از رفتارهای انسان، به ویژه رفتارهای پرخاشگرانه که ریشه اختلالات روانی هستند، تحت تأثیر انگیزههای ضمیر ناخودآگاه میباشند، اما میتوانند با انتقال به بخش خودآگاه و از طریق معالجات روانکاوانه درمان شوند.
فروید معتقد بود شخصیت از سه سطح تشکیل شده است:
«نهاد» که با نیازهای جسمی سر و کار دارد و مطابق اصل لذتطلبی عمل میکند؛
«فرامن» یا «سوپرایگو» که همان وجدان است و با اخلاقیات در ارتباط است؛
«من» یا «ایگو» که وظیفهاش برقراری تعادل بین خواستههای «نهاد» و «فرامن» است.
در این میان «من» به عنوان هسته شخصیت، امکان دارد در برابر هیجانات، اضطرابها، شکستها و تحقیرها و … مورد تهدید و آسیب جدی قرار گیرد. از این رو یک سری مکانیزمهای دفاعی برای مقابله با این آسیبها و تهدیدها در وجود انسان به کار گرفته میشود که عامل شکلدهنده و به وجودآورنده بسیاری از رفتارها و واکنشهای ما نسبت به برخوردها و اتفاقات اطرافمان است.
در این کتاب به شکلی مختصر و البته همراه با مثالهایی ساده و ملموس به این مکانیزمها پرداخته شده و تعداد زیادی از آنها توضیح داده شدهاند.
اگرچه نظریات مختلف فروید توسط متخصصان و روانشناسان بزرگ مورد نقد قرار گرفته و برخی از آنها شاید قابل استناد نباشند ولی مطالعه این کتاب میتواند ما را از برخی نقاط تاریک و ناآشنای وجودمان آگاه کند و شاید از این طریق بتوان کنکاش بهتری در خصوص برخی از مشکلات رفتاری یا احساسات، کنشها و واکنشهای ناخوشایند خودمان در وجودمان به عمل آورده و گامهایی در جهت اصلاح آنها برداریم.
به نظرم این کتاب میتواند یک گام خوب و تأثیرگذار در جهت شناخت خود و آشنایی با تأثیراتی که رویدادهای مختلف گذشته در روح و روان ما داشتهاند، باشد.
در ادامه جملاتی از کتاب را نقل میکنم.
همانگونه که میکروب باعث ناراحتی جسمانی میگردد، احساس گناه و عذاب وجدان و همچنین ارضا نشدن خواستهها و امیال نیز سبب به وجود آمدن استرس روانی یا همان اضطراب میشود و موجب تنش میگردد و تا زمانی که تعادل دوباره بازنگردد، بهبود نمییابد.
طبق تصور عمومی همه خواستهها و تمایلات سرکوبشده، به دست فراموشی سپرده شده و سپس از بین میروند، اما حقیقت این است که این امیال از بین نمیروند، بلکه تنها برای مدت کوتاهی فراموش شده و در ضمیر ناخودآگاه محبوس میشوند و قدرت دینامیک و جذب درونی خود را از دست میدهند تا در مواقع ضروری، به خودآگاه نفوذ کرده و در رفتار و تمایلات خاص فرد تأثیر بگذارند. همچنین این امیال سرکوبشده در اندیشههای اعتقادی و ارزشها و هنجارها و قوانین درونی برخی از افراد اثر میگذارند و یا در عدهای دیگر از افراد بهصورت اختلالات عصبی یا روانی نمودار میشوند.
با آن که «من» شخص نمیگذارد که افکار آزاردهنده و ناخوشایند به خودآگاه راه پیدا کند، اما همانطور که هر گاز فشردهشدهای از اولین شکاف ممکن بیرون میجهد، به همان شکل هم افکار سرکوبشده به دنبال مسیری برای راهیابی به دنیای خودآگاه هستند.
طبق اعتقاد بیشتر روانشناسان، سرمنشأ اصلی تکبر نوعی حقارت است که فرد متکبر در خود احساس میکند. شخص متکبر میخواهد از این راه بر دیگران تسلط یابد و آنها را زیر نفوذ ساختگی خود درآورد.
شخص سالم در عین ترس از آینده مایل است تا از تقدیر خود باخبر شود و به همین دلیل از رویارو شدن با آن استقبال میکند. اما فرد ناسالم هیچ تمایلی به مواجهه با آینده خود ندارد.
هنر و تمام آنچه از آن پدید میآید حاصل برتری ناکامیهاست؛ راهی که هنرمندان برای التیام بخشیدن به دردهای جانسوزشان انتخاب میکنند. نقاشی، شعر و ادبیات، موسیقی، تئاتر، مجسمهسازی و هنرهایی از این قبیل، هنرهایی هستند که بهواسطه آرزوهای سرکوبشدهی هنرمندان به وجود آمدهاند.
یک هنرمند واقعی پیش از هر چیز قادر است رؤیاپردازی در بیداری خود را سازماندهی کند و انعکاس این رؤیا، سرچشمه لذتی برای دیگران گردد.
کتاب مکانیزم های دفاع روانی در قالب ۱۳۴ صفحه و به همت انتشارات رادمهر منتشر شده است. سیدحبیب گوهریراد و محمد جوادی آن را به فارسی ترجمه کردهاند که به نظرم ترجمه نسبتاً خوب و روانی هست.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | فراموشکاری اثر زیگموند فروید
1 دیدگاه