ناخوشی های تمدن کتابی است پیرامون فرهنگ و رابطه آن با عصبیت. فروید که این کتاب را در سن ۷۵ سالگی و در اوج پختگی به نگارش درآورده، سعی کرده تأثیر متقابل روانشناسی فردی و اجتماعی را در سیر تحول تاریخی بیان کند. او معتقد است تمدن فرایند رشدِ به کنترل درآوردن غرایز و سائقهای آدمی و محدود کردن فشار آنهاست.
کتاب ناخوشی های تمدن دربردارنده بخش اعظمی از تأملات فلسفی فروید در اواخر عمرش هست. سبک نوشتاری کتاب کاملاً رنگ و بوی فلسفی دارد و با کتابهای دیگر او که سبک و جنبه درمانی و پزشکی دارند متفاوت است.
موضوع و مفهوم اصلی بیانشده در کتاب تناقض و تضادی هست که میان سائقهای انسانی و الزامات تمدنی به وجود میآید و این تضاد اصلیترین به وجود آورنده ملال و ناخوشی و مانعی بزرگ برای لذتهای بینهایت آدمی است.
فروید در قالب هشت بخش کتاب جنبههای مختلف این تضادها و تناقضات را موردبررسی قرار میدهد. در ادامه سعی میکنم با نقل بخشهایی از کتاب شما را هر چه بیشتر با محتوای آن آشنا کنم.
مردم عمدتاً در مورد خوشبختی شاخصههای کاذبی را برای ارزشگذاری به کار میبرند. آنان مشوق قدرتاند و پیروزی و ثروت میطلبند. هرگاه این صفات را در دیگران ببینند فوراً آن را تحسین میکنند و این در حالی است که آنچه را که عوامل واقعی خوشبختی است و در بطن زندگی ارزشمند است در عمق تفکر یا نادیده میگیرند و یا کم بها میدهند.
منش زندگی اگر خارج از اراده ما به ما تحمیل شده باشد برای روان ما ناگوار است و بیشک درد و رنج را به ارمغان میآورد.
انسانها در جامعه چه هدفی دارند و از نگاه خودشان در زندگی چه چیزی را میخواهند به دست بیاورند؟ مهمترین انگیزه آنها چیست؟ در پاسخ به این سؤال نمیتوان صغرا و کبرا چید. آنان در جستجوی لذت، شادی و رضایت هستند. میخواهند احساس خوشبختی کنند و در آن باقی بمانند، بدین منظور کوشش آنان دو جهت دارد: یکی منفی و دیگری مثبت. از یک طرف فقدان و یا دوری از ناکامی و درد و رنج است، یعنی فقدان تجربههای ناکامکننده و از طرف دیگر کسب لذت و کامیاب شدن غرایز که در معنی دقیق کلمه فقط با دومی یعنی فرح بهشت و چسبیدن به طیف گسترده لذت حاصل میشود. بر طبق این دوگانگی در رفتار، کلیه موضوعات مورد توجه هر فرد در دو جهت شکل میگیرد: فرار از ناکامی و حرکت بهسوی کامیابی. بر اساس نوعی از جنگوگریز که او کوشش میکند که این هدف یا آن هدف را به واقعیت درآورد.
برنامه اصل لذت با همه جهان ما چه جهان اصغر و چه جهان اکبر در تضاد و تقابل است. این قصد که انسان باید خوشبخت باشد در خلقت نوشته نشده است.
در جامعه متمدن و دارای فرهنگ، قرنها مردم دچار اضطراب و انواع خوفها میشوند بدین علت که نمیتوانند ناکامی و سرخوردگیهایی را که به دلیل آرمانهای فرهنگی بر آنها وارد میشود تحمل کنند.
تکنولوژی یعنی قدرت چیرگی و تسلط بر طبیعت سعادت نمیآورد. چرا که هدف پیشرفت فرهنگی توسعه و سلامت روحی است و لابد خوشبختی فقط تسلط بر طبیعت نیست.
تمدن را همه دستاوردها، نهادها و قراردادهایی که زندگی ما را از اسلاف حیوانی ما متمایز میسازد، تعریف میکنیم. همه این اقدامات دو هدف اصلی دارد: یکی حفاظت از انسان در مقابل طبیعت و دیگری رفتار متقابل یعنی تنظیم روابط متقابل انسانها با یکدیگر در زندگی فردی و اجتماعی.
…
ما همه فعالیتها و فنونی را که در زندگی برای رفاه بشریت مفید است، یعنی در جهت استفاده بیشتر از کره خاکی و محافظت از قهر طبیعت به انسان کمک میکند، بهعنوان تمدن میپذیریم.
تمدن ابتداییترین کارش محدود کردن ارضای سائقهای افراد بود و همان جا بود که در اولین گروهها و تشکیلات اجتماعی طعم محرومیت را امری مقدس تلقی کردند.
ناخوشبختی عمومی و سپس سقوط تمدنها ریشه در عدم رضایت درونی در دستگاه روانی افراد دارد.
انسانها مخلوقی آرام و صلحطلب و صرفاً نیازمند دریافت محبت و عشق نیستند، انسانها مخلوقاتی نیستند که اگر فقط درصورتیکه به آنها حمله شود از خود دفاع کنند. بلکه برعکس انگیزهای از خشونت و درجاتی از سبعیت را در ضمیر خود دارند. علت آن را باید در بخشی از سائقهای درونی انسان جستجو کرد.
گردن نهادن به خواستههای تمدن به ضرر فرد تمام میشود؛ زیرا چشمپوشی از ارضای سائقها و کششهای درونی به او احساس ناخوشی و محرومیت داده و پارسایی و تقوای او برایش پاداشی بهعنوان جانشین لذت به ارمغان نیاورده است، بلکه پارسایی چشمپوشی از لذتهاست که عمدتاً آن را گناهآلود کرده است.
پینوشت: من کتاب ناخوشی های تمدن را با ترجمه دکتر شاهرخ علیمرادیان که توسط انتشارات هاشمی منتشر شده است، مطالعه کردم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | مکانیزم های دفاع روانی نوشته زیگموند فروید