یکی از توصیههایی که مدام در نوشتهها و همایشهای مختلف انگیزشی صورت میگیرد، گوش سپردن به ندای درون و توجه به خواستههای آن و اطاعت بیچونوچرا از آنهاست.
دورههای آموزشی متعددی هم برای این مهارت برگزار میشود و افراد زیادی تخصص گوش سپردن به ندای درون دارند و از طریق آموزش این مهارت به دیگران کسب درآمد میکنند.
اما این ندای درون چیست و مرجع و مبنای خواستهها و تشخیصهای آن چه چیزهایی هستند؟
تمام امور مربوط به آنچه ما در زندگی میآموزیم و تجربه میکنیم از طریق مغزمان انجام میشود و هر آنچه غیر از آموختهها و تجربیات ذهنی و همچنین تفکر باشد، احساساتی بیش نیست.
این احساسات هم وابستگی زیادی به شرایط روحی و روانی و حالات ما دارد که شدیداً تحت تأثیر عوامل محیطی است.
با توجه به این موضوع چه دلیلی دارد که ما تفکر و تعقل را کنار گذاشته و صرفاً بر اساس خواستهها و تمایلات احساسی تصمیم بگیریم و رفتار کنیم؟
خوداندیشی در تجربههای آگاهانه جاری، با توجه به اینکه نامطمئن و مستعد خطاست، عملی اشتباه، غیرقابل اطمینان و گمراهکننده است. نه اینکه فقط ممکن است اشتباه باشد بلکه شدیداً و عمیقاً اینطور است. گمان نمیکنم این عقیده فقط معطوف به من باشد، در مورد همه اینچنین است.
اریک شوییتزگبل – پروفسور دانشگاه استنفورد
علاوه بر اینکه احساسات انسانی دچار خطا و تحت تأثیر عوامل محیطی است، حتی عملکرد مغز و تصمیمات ما هم در حالت عادی دچار سوگیریها و خطاهای مختلف است که تصمیمات مهم ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
ازاینرو بهتر است بهجای صرف وقت، انرژی و تمرکز برای یادگیری و گوش سپردن به ندای درون، به دنبال آموختن روشهای درست تصمیمگیری و اجتناب حداکثری از خطاهای ذهنی در تصمیمگیریها باشیم.
خوداندیشی چیزی بهجز یک مصاحبه با خودتان نیست و به همین دلیل شدیداً غیرقابل اتکاست. آنچه باید انجام دهید، کاوش در گذشتهتان است. زمینههای تکرارشونده در گذشته شما چه چیزهایی هستند؟ شواهد موجود را بررسی کنید، نه تفسیری را که بعداً داشتهاید.
رولف دوبلی – کتاب هنر خوب زیستن
بنابراین تا جایی که ممکن است باید از گوش فرا دادن به ندای درون و خواستههای احساسی پرهیز کنید و بیشتر با توجه به تجارب، مطالعات و آموختههای دیگر و بر اساس تعقل و منطق تصمیم گرفته و عمل کنید.
موضوع دیگری که اهمیت دارد و رولف دوبلی هم در کتاب هنر خوب زیستن به آن اشاره کرده است، بررسی خاطرات و تجربیات گذشته است.
البته ذهن انسان در این مورد دچار خطا است و علاوه بر اینکه تنها خاطرات و تجربیات خاص را به خاطر میآورد، بلکه حتی اطلاعات مربوط به هر خاطره را هم بهصورت گزینشی به یاد آورده و بر اساس تمایلات خود تفسیر میکند.
برای پرهیز از دچار شدن در چنین دامی، بهتر است که آموختهها و اتفاقات روزمره خودتان را مکتوب کنید.
علاوه بر این توصیه شده است که دفترچهای مخصوص برای ثبت تصمیمات بزرگ خودتان اختصاص دهید.
در این دفترچه تنها تصمیمات مهم خودتان به همراه اطلاعات و دادههای موجود و شرایط حاکم را ثبت میکنید تا بعدها با مراجعه به این دفترچه علاوه بر درس گرفتن از نتایج حاصل از تصمیمات، بتوانید اطلاعات و آموختههایی برای تصمیمات آیندهتان کسب کنید.
درنهایت اینکه گوش سپردن به ندای درون و احساساتی که منبع آنها مشخص نیست بههیچوجه راهنمای درستی برای شما در تصمیمگیریهایتان نخواهند بود.
بهتر است در چنین مواقعی تنها و تنها بر اساس تجارب، آموختهها و عقل و منطق تصمیم بگیرید که مطمئناً هم تصمیمات بهتری خواهند بود و هم اینکه قابل دفاع هستند.
این، مهارت و توانایی نوشتن افکار روزانه و اهداف و تصمیمات بزرگ است که میتواند بیشترین تأثیر را در گرفتار نشدن در این نوع خطاها داشته باشد.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
هنر پذیرش تبعات و نتایج عملکردها و انتخابهای شخصی
بسیار عالی و به جا بود به خصوص در زمانه ای که نفی عقل و خرد و هپل هیپوئی زندگی کردن و ادای عرفان و معنویت در آوردن مد شده و بلای جان این مردمان گشته.
ممنونم خانم ناجی
بله، درست میفرمایید، متاسفانه این موضوع مایه سوءاستفاده خیلیها شده است.
موفق باشید.
مشکلی که در اغلب کلاسها و کتابها و جلسات خودباوری و موفقیت وجود دارد این است که یک سری آموزههای عمومی در تمامی آنها به طور مشترک مداوما تکرار میشود و دیگران که دریافت کننده این مباحث اغلب تکراری هستند تصور میکنند که چون اکثریت این حرفها را میزنند پس حتما درست است. در حالی که خیلی از باورها و مباحثی که در این میان بیان میشوند اغلب غلط هستند.
یکی از این باورهای غلط هم اجازه جولان دادن به ندای درونی است. گرچه در برخی موارد محدود باید احساس را بر منطق مقدم دانست، اما همانطور که شما فرمودید در اغلب مواقع این تجربهها و تفکرات عقلانی و منطقی هستند که به تصمیمگیری صحیح کمک میکنند.
موافقم که برای تصمیمگیری، رجوع به دانش و تجربه ارجح است، اما با این حال ذکر این نکته هم واجب است که نباید به خاطر ترس از تصمیمگیری غلط، پروسه تصمیمگیری را بیش از حد طولانی کرد یا اگر بعدا به این نتیجه رسیدیم که تصمیممان غلط بوده خودمان را سرزنش کنیم. همیشه گفتم با عقل و منطق باید تصمیم گرفت، ولی وقتی تصمیمی اتخاذ شد حتی اگر بعدا ثابت شد که اشتباه بوده است، نباید به خاطر اتخاذ آن تصمیم به دنبال مقصر گشت یا کسی را سرزنش نمود.
تصمیمات اگر بر مبنای تفکر و تعقل گرفته شوند، در زمان اتخاذ بهترین تصمیم ممکن بودهاند حتی اگر بعدا خلاف این موضوع ثابت شود.
متشکرم