معرفی کتاب | به جعبه دست بزن نوشته ست گادین

معرفی کتاب | به جعبه دست بزن نوشته ست گادین

این بار در مجموعه پست‌های معرفی کتاب به سراغ کتاب کوتاه و خواندنی به جعبه دست بزن (+) نوشته ست گادین رفته‌ام. کتابی که در فضای وب فارسی کمتر معرفی شده و کمتر به آن پرداخته شده است.

موضوع اصلی این کتاب تشویق خوانندگان به انجام کاری است که از انجام آن وحشت دارند.

بر اساس آنچه ست گادین در متن کتاب گفته:

این کتاب درباره نترسیدن از شکست است. عادی بودن شکست‌های پی‌درپی برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ. نترسیدن از شکست حتی اگر دیگران برای آن پایکوبی کنند. در واقع هر چه بیشتر به کارهای جدید دست بزنید بیشتر شکست می‌خورید.

نویسنده مورد علاقه من، همچون دیگر کتاب‌هایش در این کتاب هم با اشاره به موارد گوناگون و آوردن مثال‌ها و نمونه‌هایی جالب و مفید، خواننده را هر چه بیشتر به سمت اقدام کردن هدایت می‌کند و سعی دارد بهترین و اثرگذارترین روش‌های اقدام و عمل را به‌طوری‌که به موفقیت ختم شوند برای مخاطب خود توضیح داده و تشریح کند.

در واقع اگر کل حرف‌های ست گادین را در این کتاب بخواهیم در چند جمله خلاصه کنیم این است که نباید از شروع کردن ترسید؛ این ترس ممکن است علل و عوامل مختلفی داشته باشد؛ ولی در نهایت بزرگ‌ترین هزینه‌ای که ما برای اقدام کردن و شروع به انجام کار موردعلاقه خودمان متحمل می‌شویم، بالاتر از هزینه شکست‌هایی است که در صورت اقدام کردن قرار بود بر ما تحمیل شود.

به اعتقاد ست گادین هزینه شکست بسیار پایین‌تر از هزینه اقدام نکردن است. اصلاً ما باید مدام اقدام کنیم و شکست بخوریم تا بتوانیم موفقیت را تجربه کنیم. ما باید به شکست‌های متعدد عادت کنیم تا در نهایت بتوانیم به موفقیت‌های بزرگ برسیم؛ اما هر شروع کردنی هم به موفقیت ختم نخواهد شد. بلکه شروع‌های ما برای اینکه اثرگذار باشند باید تا انتها ادامه یابند و در میانه مسیر رها نشوند.

من این کتاب را با ترجمه خانم صدف حکیمی‌زاده که به همت نشر آموخته منتشر شده است، خواندم که به نظرم ترجمه‌ای خوب، روان و خواندنی بود.

در ادامه جملات و پاراگراف‌هایی برگزیده از این کتاب را برایتان نقل خواهم کرد:

 

بنیان اقتصاد اینترنتی نه پول و دسترسی و قدرت سازمانی، بلکه ابتکار عمل است.

بدون ابتکار عمل، چاره‌ای ندارید جز اینکه فقط به دنیا واکنش نشان دهید. بدون توانایی برانگیختن و آزمایش کردن، نمی‌توانید پیش بروید، معلق می‌مانید و دستخوش اتفاقات می‌شوید.

 

ذات انسان این است که به نقشه نیاز دارد. اگر به قدر کافی شجاع باشید که نقشه‌ای ترسیم کنید، دیگران از شما پیروی خواهند کرد.

 

مردم به این نتیجه نادرست رسیده‌اند که اگر کاری که شروع می‌کنند مجزا، متحول‌کننده دنیا و پر ریسک نباشد، پس هیچ چیزی را نمی‌توانند شروع کنند. در واقع، با این ذهنیت، به‌نوعی، خودمان را فریب می‌دهیم و تصور می‌کنیم پروژه‌ی موردنظر باید نام، ساختمان و نام اختصاری در بازار بورس داشته باشد تا مهم قلمداد شود.

 

اکثر رقبای شما هم هیچ عیب و ایرادی ندارند و این یعنی کیفیت دیگر به اندازه قبل جالب نیست. خواهان کیفیت هستیم، اما دیگر لازم نیست جستجویش کنیم. اگر از کیفیت برخوردار باشید و آن‌ها هم از کیفیت برخوردار باشند و هر دو یک کالا را بفروشید، من موردی را که ارزان‌تر است انتخاب می‌کنم.

چاره‌ای نداریم، جز اینکه از کیفیت فراتر برویم و به دنبال موارد قابل توجه، مرتبط و تازه باشیم.

قابل توجه بودن، همان طور که حتماً تاکنون متوجه شده‌اید، مستلزم ابتکار عمل است.

 

ابتکار عمل تا حدی مشابه خلاقیت است، هر دوی آن‌ها به کنجکاوی نیاز دارند؛ اما از سوی دیگر متفاوت هستند. تفاوت در این است که فرد خلاق بعد از اینکه دید کار چطور انجام می‌شود راضی می‌شود؛ اما شروع‌کننده تا وقتی خودش آن کار را انجام ندهد آرام نمی‌گیرند.

افراد خلاق یا کسانی که حرفی برای گفتن دارند معتقدند باید منتظر بمانند تا انتخاب شوند.

 

پیدا کردن افراد باهوشی که حاضر باشند پروژه‌های مفید را شروع کنند کار بسیار سختی است. گاهی کاری که شروع می‌کنید موفق نیست. این حقیقت که همیشه نتیجه خوبی نمی‌گیرید باید به شما اعتماد به نفس بدهد، چون معنایش این است که دارید کاری می‌کنید که دیگران از آن وحشت دارند.

 

اگر صرفاً شروع کنید، بدون آنکه تمام کنید، یعنی فقط فخرفروشی کرده‌اید، کار را طولانی کرده‌اید یا وقت را هدر داده‌اید. اصلاً حوصله کسانی را ندارم که فکر می‌کنند دارند بهترین کار ممکن را انجام می‌دهند، اما این کار را از دید بازار پنهان می‌کنند. اگر کاری ارائه نکنید، یعنی اصلاً شروع نکرده‌اید. در مقطعی، کارتان باید برای بازار جالب باشد. در مقطعی، به بازخورد در این باره نیاز دارید که آیا نتیجه داده است یا نه. در غیر این صورت، کارتان فقط یک سرگرمی است.

 

بخشی از شروع کردن این است که حاضر باشیم بفهمیم، نتیجه‌ای که به دست می‌آوریم با آنچه قصد داشتیم به دست بیاوریم تفاوت دارد. اگر حاضر به کشف این شگفتی نیستید، تعجبی ندارد که از شروع کردن، می‌ترسید.

شروع کردن به معنی کنترل نیست، بلکه به معنی آغاز کردن است. مدیریت به معنی کنترل است که مهارت کاملاً متفاوتی است.

 

اگر هرگز شکست نخورید، یا واقعاً خوش‌شانس هستید یا اینکه اصلاً هیچ کاری نکرده‌اید.

 

شما می‌توانید کتاب به جعبه دست بزن را از طریق لینک پایین به‌صورت اینترنتی خریداری کنید.

خرید اینترنتی کتاب به جعبه دست بزن

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | در باب اعتماد به نفس از آلن دو باتن

نکاتی از مدل ذهنی و سبک زندگی ست گادین

ست گادین و عادتهای او در زندگی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

6 دیدگاه

  1. سلام
    ست گادین مرد فوق العاده ایه. و تونسته با حرفهاش خیلی ها رو متحول کنه . یکی از اونها خود منم که سعی کردم اکثر کتابهاشو بخونم. به نظر من تو همه‌ی این کتابها “مهره حیاتی” بی نظیره ،البته میتونه به خاطر ترجمه خوب مترجم باشه . چون من اصلا با “قبایل” نتونستم ارتباط برقرار کنم به نظرم ترجمش افتضاح بود.
    بابت معرفی این کتاب ازتون ممنون. حتما تو اولین فرصت مطالعش میکنم.
    و تشکر از شما بابت مطالب مفیدتون.

    1. سلام،
      باهات موافقم،
      به نظرم خیلی زیاد میشه از ست گادین یاد گرفت و برای همین هم پیوسته پیگیر آثار و محتواهای تولیدیش هستم و سعی می‌کنم باز هم از کتابهاش معرفی کنم.
      ممنونم ازت.
      موفق باشی.

  2. سلام 🙂
    هنوز نتونستم با سبک نوشتن ست گادین جور شم. این کتابش رو هم خوندم. درک میکنم که محتوای خوبی داشت و حرفاش عمیقه. ولی کتاب و حتی وبلاگش یه حسی میده بهم مثل اینکه یکپارچه نباشه. برای همین خیلی کم پیش میاد بخونم از ست گادین. بعضی وقتاهم ترجمه ی بد کم سهمی نداره.

    راستی کتاب محمدرضا در مورد مقدمه ای بر سیستم های پیچیده رو خوندین؟

    1. سلام سحر عزیز،
      آره، موافقم که ست گادین سبک خاص خودش رو تو نوشتن داره. خودش هم میگه که بیشتر از پونزده دقیقه برای پستهای وبلاگش وقت نمیذاره و هیچ بازنویسی‌ای هم در کار نیست. فقط همون چیزی که تو ذهنش هست میاره روی برگه سفید و منتشر میکنه. طبیعتا این روند توی کتابهاش هم وجود داره. چون کتابهاش هم مجموعه‌ای از پستهای وبلاگش هستن یا اینکه تو همون سبک نوشته شدن. البته حتما وقت بیشتری روی متن کتابهاش میذاره ولی سبک همون سبکه و روند نوشته‌هاش پیوسته و داستان‌وار پیش نمیرن.
      ولی همین نوشته‌هاش برای مخاطبینش جذاب و دوستداشتنی هستند و طبیعتا خیلی‌ها هم شاید باهاش نتونن ارتباط برقرار کنن که به نظرم طبیعی هستش.

      کتاب محمدرضارو یک بار خوندم ولی باید دو سه بار دیگه بخونم تا کامل بفهممش. به نظرم مفاهیم عمیقی توش مطرح شده و اگه کامل بشه می‌تونه یه کتاب خیلی خوبی باشه و البته جذابتر و آموزنده‌تر از اینی که هست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *