این روزها بیشتر از قبل در مورد تفکر نقادانه میخوانم و طبیعتاً سعی میکنم گزارشها و نوشتههایی کوتاه از مطالعاتم در اینجا ارائه دهم. هر چه بیشتر در مورد این مهارت حیاتی میخوانم، بیشتر به اهمیت و نقش آن در جنبههای متعدد و مهم زندگی پی میبرم. آشنایی با مبانی استدلال اخلاقی کتاب دیگری است از مجموعه کتابهای تفکر نقاد نوشته لیندا الدر و ریچارد پل که توسط پیام یزدانی به فارسی ترجمه شده است.
اصول و مبانی متعددی برای سنجش کیفیت یک استدلال وجود دارد که بسته به موضوع آن هرکدام از این اصول و مبانی میتوانند کمرنگ یا پررنگ جلوه کنند؛ اما اخلاق و اصول اخلاقی جزو مواردی هستند که همواره بایستی در استدلالهای انسانی مدنظر قرار گرفته و بهدرستی شناسایی و مورد استفاده قرار گیرند.
یکی از مهمترین موانع در مسیر استدلال اخلاقی، مرجع قرار دادن عرف، فرهنگ، دین، مذهب، قانون یا عقاید حزبی و گروهی بهعنوان اصول اخلاقی هست. در حالی که با چنین فرضی، افراد عضو جوامع، فرهنگها، ادیان، مذاهب، احزاب و گروههای مختلف در اخلاق و اصول اخلاقی به اختلاف خواهند خورد و حتی گاهی ممکن است تناقضاتی مهم و تأثیرگذار شکل بگیرند. در حالی که اصولاً بایستی اخلاق و اصول اخلاقی فارغ از جغرافیا و تاریخ و حزب و گروه تعریف شده و مدنظر قرار گیرند.
از این رو لازم هست اصول استدلالهای اخلاقی به شکلی فراگروهی، فرافرهنگی و فرامذهبی تعریف شده و مورد توافق قرار گیرند. تا زمانی که فارغ از گروههایی که در آنها عضویت داریم، این اصول را برای خودمان تعریف نکنیم، نخواهیم توانست مدعی حاکم بودن اصول اخلاقی به دور از هر گونه سوگیری در استدلالهای خودمان باشیم.
تلاش نویسندگان این کتاب بر این است که مقدمات استدلال اخلاقی را تا حد امکان به مخاطبان خود شرح دهند. هرچند صرفاً مطالعه چنین کتابهایی به تنهایی موجب بروز تغییرات مؤثر در افکار و رفتارهای ما نخواهد شد و علاوه بر مطالعه، لازم هست همواره آموختههای خودمان را در زندگی واقعی هم به کار گیریم تا در وجودمان نهادینه شوند. به همین دلیل رسیدن به مرتبه استدلالگر بصیرتمند اخلاقی وقت و ممارست میخواهد و این صرف وقت و ممارست لازمهی فرهیختگی و تفکر انتقادی است.
در ادامه جملاتی از این کتاب را نقل میکنم.
چنین نیست که ما همیشه با قضایای روشن اخلاقی سروکار داشته باشیم. ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن تبلیغات و خودفریبی سکهی رایج است. پرداختن به مباحث موردتوجه مردم و خبررسانیهای رسانهای بیطرفانه و آزادانه صورت نمیگیرد. پولهای هنگفتی صرف میشود تا مردم وقایع جهان را فقط از این یا آن زاویه خاص ببینند. علاوه بر این، خود ما هم به تبع جامعهای که در آن زندگی میکنیم و فرهنگی که با آن بار آمدهایم، سخت مستعد این هستیم که بعضی افراد و ملتها را در جبههی خیر و بعضی دیگر را در جبهه شر ببینیم.
گرایش انسان به دیدن جهان از منظر محدود خودمحورانه بسیار قوی است. انسانها عموماً استاد خودفریبی و دلیلتراشی هستند. ما اغلب باورهایی داریم که شواهد آشکارا آنها را نقض میکنند. اغلب کارهایی میکنیم که به شکلی رسوا مغایر اصول اخلاقی است. از همه مهمتر اینکه کاملاً به محق بودنمان هم اطمینان داریم.
رفتار اخلاقی یعنی انجام کار درست حتی اگر برخلاف امیال خودخواهانه ما باشد؛ بنابراین اخلاقی زیستن یعنی مهار کششهای ذاتی خودمحورانه. انجام کار درست وقتی به سبب آن چیزی از دست نمیدهیم هنری نیست. باید این آمادگی را داشته باشیم که وظیفه اخلاقی خود را به جا آوریم حتی اگر به معنای زیر پا گذاشتن امیال خودخواهانه و منافع شخصی ما باشد.
کسی که علاقهمند به پرورش توانایی استدلال اخلاقی باشد باید بتواند بین اخلاق و قانون فرق بگذارد. آنچه غیرقانونی است ممکن است اخلاقی باشد یا نباشد. آنچه اخلاقاً لازمالاجراست ممکن است قانونی نباشد. آنچه غیراخلاقی است ممکن است قانونی باشد. میان اخلاق و قانون هیچ ربط بنیادی وجود ندارد.
قوانین اغلب برآمده از عرفها و ممنوعیتهای اجتماعیاند؛ و از آنجا که نمیتوان عرفهای اجتماعی را در زمره امور اخلاقی دانست، قوانینی را هم که انسانها وضع میکنند نمیتوان لزوماً اخلاقی پنداشت.
مشکل این نیست که ما از اصول اخلاقی بیبهرهایم. مسئله این است که ما به سرشت خود در پوشاندن عدول از این اصول استادیم.
پینوشت: این کتاب به همت نشر اختران، منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
چگونه از گزارشهای خبری متعارف اطلاعات مفید بیرون بکشیم؟
معرفی کتاب | مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه
معرفی کتاب | چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانه ها تشخیص دهیم؟