معرفی کتاب | مغالطه های پرکاربرد از ریچارد پل و لیندا الدر

معرفی کتاب | مغالطه های پرکاربرد از ریچارد پل و لیندا الدر

مغالطه های پرکاربرد کتابی دیگر از مجموعه کتاب‌های راهنمای اندیشه‌ورزان است که توسط ریچارد پل و لیندا الدر نگاشته شده و مهدی خسروانی آن را به فارسی بازنویسی کرده است. نویسندگان در این کتاب به ۴۴ مغالطه پرتکرار و پرکاربرد در مناسبات انسانی پرداخته‌اند و به‌خوبی آن‌ها را توضیح داده‌اند.

مغالطه در اصل معادل واژه fallacy در انگلیسی است که در فرهنگ انگلیسی آکسفورد معناهای زیر برای آن عنوان شده است.

  • فریب، حیله، حقه، نیرنگ.
  • فریب‌دهنده بودن، قابلیت گمراه‌کنندگی، غیرقابل‌اعتماد بودن.
  • استدلال فریب‌دهنده یا گمراه‌کننده، سفسطه. خصوصاً در منطق، ایراد مادی یا غیرمادی‌ای که قیاس را فاسد می‌کند. نیز، استدلال سفسطه‌گرانه.
  • تصور وهمی، خطا، خصوصاً خطایی که مبتنی بر استدلال نادرست است. نیز، وضعیت فریب‌خوردگی، خطا.
  • ماهیت سفسطه‌گرانه، ناصحیح بودنِ (استدلال)؛ مغلوط بودن، وهم‌آلودگی.

کتاب با بیان حقایقی در مورد حقیقت و فریب در ذهن انسان شروع و جایگاه و نقش مغالطه‌ها در ارتباطات بین‌فردی و همچنین درون‌فردی تشریح شده است. در نهایت هم ۴۴ مغالطه به شکلی کوتاه و مفید توضیح داده شده است.

آموختن و تسلط بر مغالطه‌ها علاوه بر اینکه باعث خواهد شد به شکل مسلط‌تر و منطقی‌تری با استدلال‌های نادرست دیگران برخورد کنیم بلکه به‌مرور به بهبود و رشد فکری و استدلالی خودمان هم منتهی خواهد شد. ازاین‌رو به نظرم آموختن انواع مغالطه و تسلط نسبی بر آن‌ها برای هر فردی می‌تواند مفید و مؤثر باشد.

به نظر می‌رسد برای اثربخشی بیشتر مطالب عنوان شده در کتاب و کاربردی کردن آموخته‌ها بهتر باشد این کتاب نه یک بار بلکه چند بار و همراه با تامل کافی و یافتن مصادیق و نمونه‌های ذهنی برای هر کدام از مغالطه‌ها، مطالعه شود.

در ادامه، بخش‌هایی از کتاب را برایتان نقل می‌کنم.

 

ذهن انسان‌ها غالباً نزدیک‌بین، انعطاف‌ناپذیر، و اهل دنباله‌روی است؛ درعین‌حال، مهارت بالایی در خودفریبی و دلیل‌تراشی دارد. انسان‌ها، بنا بر طبیعتشان، بسیار خودمحور و جامعه‌محورند، و منفعت‌طلبی‌های ناموجه دارند. هدفشان حقیقت نیست، بلکه دستیابی به سود و مزیت است. باورهای آن‌ها از طریق فرایندهای عقلانی به دست نیامده است و در برابر نقد عقلانی به‌شدت مقاومت می‌کنند. ایمان‌های کور، ترس‌ها، پیش‌داوری‌ها، و منافع شخصی اصلی‌ترین نقش را در شکل‌گیری اندیشیدن انسان دارند. وهم‌زدگی و تسلط نداشتن بر خود ویژگی غالب اندیشیدن انسان است. در این میان، صداقت و یکپارچگی افراد به‌شدت لطمه می‌خورد. منش بیشتر اشخاص به‌گونه‌ای است که اگر به خطای فکری‌شان اشاره کنید، ممکن است موقتاً سکوت اختیار کنند اما، مثل دزدی که موقتاً بازداشت و بعد رها شده، خیلی زود به باورهایی که از اول داشته‌اند برمی‌گردند.

 

همه مغالطه‌ها نتیجه استفاده نادرست از شیوه‌های اندیشیدن است، البته این شیوه‌ها ممکن است در اصل شیوه‌های درستی باشند اما استفاده نادرست از آن‌ها به مغالطه می‌انجامد.

 

اگر در جست‌وجوی عقلانیت هستیم باید در کنار به پرسش گرفتن تعمیم‌های دیگران، خواهان به پرسش گرفتن تعمیم‌های خود نیز باشیم. باید آماده‌باشیم که وقتی با چیزی مواجه می‌شویم برچسبی که روی آن زده شده را بکنیم (اسمی که روی آن گذاشته شده را نادیده بگیریم) و هر بار از خودمان بپرسیم: «من واقعاً چه چیزی درباره این چیز یا آن چیز دیگر می‌دانم؟»

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | خلاقیت: تفکر انتقادی نوشته آنتونی وستون

معرفی کتاب | انتقادی اندیشیدن به زبان ساده نوشته ماندانا سلحشور

چگونه از گزارشهای خبری متعارف اطلاعات مفید بیرون بکشیم؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *