هرکدام از ما عضو جوامع و گروههای مختلفی هستیم. سازمانی که در آن مشغول به کار هستیم، گروههای متعدد کاری، گروههای اجتماعی، هنری و … از آن جمله هستند.
عضویت در هرکدام از این گروهها، خودبهخود باعث بروز انگیزههایی برای تلاش در جهت رشد و شکوفایی خواهد شد و اصولاً انسان به دلیل جاهطلبی ذاتیاش به دنبال بهبود جایگاه خود در میان سایر انسانها بهخصوص اطرافیان و دوستانش دوروبرش است.
باوجود تمایل شدید افراد به رشد و ترقی، هزینههایی که هر کس حاضر هست برای این کار پرداخت کند و میزان تلاش و کوششی که انجام دهد، بر اساس شرایط و روحیاتش متفاوت است.
یکی از مواردی که تأثیر زیادی بر نحوه و میزان تلاش افراد دارد، جایگاه حال حاضر آنهاست. اینکه فردی در یک سازمان یا گروه در جایگاهی بالا، میانه یا پایین قرار داشته باشد، خود بهتنهایی تأثیر زیادی بر میزان تلاش و ریسکپذیری او خواهد داشت.
اصولاً برای رشد و ترقی باید دست به ریسک زد و تلاش بیشتری به کار بست.
معمولاً افرادی که جایگاه پایینی در یک سیستم دارند، حاضرند برای رسیدن به موقعیتهای بالا دست به هر کاری بزنند و در عمل جایگاه و دارایی باارزشی برای ترس و از دست دادن ندارند.
برای مثال هنرمند تازهکاری که اخیراً در یک رشته خاص هنری شروع به فعالیت کرده، از ریسک کردن ابایی ندارد و از هیچ تلاشی برای رشد و پیشرفت خود فروگذار نمیکند.
افرادی هم که در جایگاههای بالای سازمان یا جامعه موردنظر قرار دارند، موقعیت خود را تثبیتشده میدانند و بیشتر از سایرین اهل ریسک هستند. از طرفی امکانات و تجارب بیشتری هم برای این کار در اختیار داشته و ترس زیادی از بابت موقعیتشان ندارند.
برای مثال نویسندهای که جزو بهترین نویسندگان است، ترسی از تنزل جایگاه خود ندارد و برای رشد خود ریسکهای متعددی را متحمل میشود و آثار مختلفی را از خود منتشر میکند. البته مخاطبان بسیاری هم با تأثیرپذیری از جایگاه هنرمندان بزرگ، از آثار آنان استقبال بیشتری به عمل میآورند.
اما افرادی که در جایگاههای میانه هستند، اوضاع متفاوتتری دارند و همواره ترس از دست دادن موقعیتشان آنها را آزار میدهد.
جورج هومان جامعهشناس آمریکایی میگوید:
رفتار محافظهکارانه کسانی که در میانه هستند، با نشان دادن نگرانی به هنگام کوشش در بالا بردن منزلت خود آشکار میشود، زیرا از کمبود مصونیت میترسند.
برای مثال مهندسی که بهتازگی اندکی در سازمان رشد کرده و در ردههای میانی قرارگرفته، مدام ترس از دست دادن جایگاه خودش را دارد و تمام کارهایش را از روی ترس و وسواس انجام میدهد و تا حد امکان تلاش میکند دست به هیچ کار جدید همراه با ریسک نزند و عملکردش را در قالب چارچوبها و قالبهای تعریفشده حفظ کند.
آدام گرنت هم در کتاب پیشگامان مینویسد:
جا داشتن در منزلت میانه سبب میشود که انسان بهجای پیشگامی، به سیاست آزمایش و کسب اطمینان قانع شود.
با توجه به این موارد، به نظر میرسد قرار گرفتن در ردههای میانی در هر شغل، فعالیت، جامعه و گروهی میتواند مانعی بزرگ در جهت رشد و ترقی و پیشرفت باشد. به همین دلیل بهتر است تا جای ممکن، هرگونه تلاش و کوششی به کار بسته شود تا فرد مدت زیادی در ردههای میانی قرار نگیرد که این کار نیاز به ارادهای قوی و همچنین هدفی بزرگ و انگیزهبخش دارد.
شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:
آیا کاهش قدرت خلاقیت با افزایش سن واقعیت دارد؟
کوری اطلاعات مانعی برای تصمیمگیری درست
بزرگترین مزیت رقابتی فردی که باعث تمایز شما از دیگران خواهد شد
2 دیدگاه