کتاب یادداشتهای مطبوعاتی و سرمقالهنویسی از ایرج رستگار، کتابی است در باب یادداشت نویسی در مطبوعات که بخش اصلی آن را مصاحبه با عباس عبدی از یادداشت نویسان قدیمی و فعال مطبوعات ایران تشکیل میدهد.
در ایران و در کل در زبان فارسی منابع علمی چندانی در خصوص یادداشت نویسی وجود ندارد و از این رو آقای ایرج رستگار با تألیف این اثر کوشیده تا حدی این خلأ و نبود منبع قابل مراجعه را مرتفع سازد. هرچند این کتاب هم نمیتواند بهعنوان مرجعی علمی و قابلاتکا مورد استفاده قرار گیرد.
با این وجود به نظرم بزرگترین نقطه قوت کتاب همان بخش مصاحبه با عباس عبدی و عنوان کردن جنبههای مختلف تجارب او در زمینه یادداشت نویسی و فعالیت در حوزه مطبوعات فارسی است.
آقای رستگار در این گفتگو کوشیده تا با طرح سؤالات مختلف و متنوع، تجارب و دانش شخصی آقای عبدی را تا حد امکان به شکلی مدون به مخاطب ارائه نماید.
عباس عبدی را میتوان یکی از قدیمیترین یادداشت نویسان معاصر دانست که اولین یادداشتش در سال ۱۳۶۴ و در روزنامه کیهان به چاپ رسید و بعد از آن هم چند هزار یادداشت دیگر به قلم ایشان در رسانههای مختلف منتشر شده است. این رویه هنوز ادامه دارد و یادداشتهای ایشان همچنان در مطبوعات، وبسایتها و کانالهای اجتماعی مختلف منتشر میشود.
کتاب از سه بخش تشکیل شده:
- بخش اصلی. مصاحبه با عباس عبدی
- پیوست اول. یادداشتها و سرمقالههای منتخب عباس عبدی
- پیوست دوم. ۱۰۱ راهکار برای یادداشت و سرمقاله نویسی
بخش اصلی کتاب میتواند برای هر یادداشت نویس و جستارنویسی حتی آنهایی که به حوزههای سیاسی علاقهمند نیستند، جذاب، شیرین و آموزنده باشد. حداقل برای من اینطور بود.
دو پیوست کتاب و مخصوصاً پیوست دوم، حاوی نکات آموزنده بسیاری برای یک یادداشت نویس هستند.
با توجه به موارد گفتهشده به نظرم مطالعه این کتاب میتواند نکات کاربردی و مفیدی متعددی برای یادگیری و استفاده یادداشت نویسان فضای وب داشته باشد.
در ادامه بخشهایی از نقطه نظرات عباس عبدی را که از میان پاسخهای او در روند مصاحبه برگزیدهام، برایتان نقل میکنم.
یک سرمقالهنویس یا یادداشتنویس، باید توان یافتن سوژه را از دل رخدادهای مختلف داشته باشد، سوژهها را ریشهیابی کند و آنها را به مؤلفههای دیگر ربط دهد که شاید در ظاهر هم عامل ایجاد آن رخدادها نباشند، اما او با توجه به دانشی که دارد در حوزه فعالیت خود رگههایی از ایجاد آن رخداد اجتماعی را در مواردی ببیند که شاید پنهان باشد.
من همیشه سعی میکنم اولین مخاطبم خودم باشم؛ یعنی اگر میخواهیم به خودمان حرمت بگذاریم، خودمان هم مخاطب باشیم؛ یعنی بگوییم: اگر من مخاطب باشم و این را بخوانم چه حسی به من دست میدهد، آیا سر خودم را میخواهم کلاه بگذارم؟ اگر به خودمان آنقدر احترام گذاشتیم، با مخاطب یکی شدیم، روشن است که فرد با خودش فریبکارانه رفتار نمیکند یا به خود دروغ نمیگوید؛ بنابراین، حرمت گذاشتن نویسنده به خود، به واسطه آن که خودش هم مخاطب است، بسیار مهم است.
کسی که یادداشت مینویسد، حس و اطلاعات میدهد. اگر این دو را نتوانست تأمین کند، حداقل باید بتواند زاویه دید جدیدی به مخاطب بدهد.
اگر یادداشتی واقعاً کشش داشت، تبدیلش کنید به دوتا، ولی این دو تا استقلال خودشان را داشته باشند و پایان هر بخش چنین نباشد که خواننده روی زمین و هوا بماند و خواندن را ادامه ندهد.
تیتر نباید فریب باشد، چون کسی که فریب میدهد، نویسنده ضعیفی است، برای این که اعتماد به نفس ندارد. یادداشت نویس مطمئن هیچ فریبی نمیدهد.
مخاطب یادداشت باید شناختهشده و کیفیت مخاطب معلوم باشد.
همیشه بروید جای مخاطب. آن هم ایرادگیرترین مخاطب ممکن، آن که با تو اصلاً همدلی ندارد. آن که همدلی دارد، ممکن است دو تا اشکالتان را هم ندید بگیرد یا حتی نفهمد. آن که همدلی ندارد، رقیب است، ببینید کجای حرف شما را ایراد میگیرد.
پینوشت: کتاب یادداشتهای مطبوعاتی و سرمقالهنویسی نوشته ایرج رستگار به همت نشر نی در سال ۹۸ و در ۲۲۴ صفحه به چاپ رسیده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | ۷۰ نکته ناب: راهنمای نویسندگان جوان نوشته باقر رجبعلی
1 دیدگاه