معرفی کتاب | اندیشیدن درباره مغز نوشته مایکل اوشی

معرفی کتاب اندیشیدن درباره مغز نوشته مایکل اوشی

اگر به دنبال مطالعه کتابی هستید که به شکلی علمی، مختصر و نه‌چندان تخصصی به موضوعات مرتبط با ساختمان و عملکرد مغز و همچنین فلسفه ذهن پرداخته باشد، کتاب اندیشیدن درباره مغز اثر مایکل اوشی می‌تواند یک گزینه خوب برای دستیابی به این هدف باشد.

مایکل اوشی در این کتاب که در هفت فصل نگاشته شده، به شکلی ساده و مختصر، مباحثی را در مورد تاریخچه علوم مغز و اعصاب، روند تکاملی مغز آدمی، ساختمان فیزیکی مغز، نحوه کارکرد آن، چگونگی انجام هماهنگی میان اعضای مختلف بدن، چگونگی دریافت پیام، پردازش پیام‌ها و ایجاد خروجی مناسب و در نهایت چگونگی عملکرد حافظه در هنگام مشاهده، یادگیری و به‌خاطرسپاری، ارائه کرده است.

کتاب اندیشیدن درباره مغز از مجموعه کتابهای A Very Short Introduction انتشارات دانشگاه آکسفورد است که در رشته‌های مختلف دانش منتشر شده. از جمله مشخصه‌های مهم این مجموعه کتابها، تالیف توسط مولفان شناخته‌شده و مسلط به موضوع و همچنین تلاش در جهت ارائه عصاره آن علم به شکلی مختصر است.

 

بخش‌هایی از کتاب اندیشیدن درباره مغز

 

مغز پیشرفته‌ترین حشرات مانند زنبور عسل، دارای یک میلیون نورون، حلزون، حدود ۲۰ هزار نورون، و کرمهای ساده، حدود سیصد نورون است. این تعداد نورون را مقایسه کنید با حدود یکصد میلیارد یا بیشتر نورون که برای میزان هوش انسان مورد نیاز است. اما تک‌تک نورون‌های موجودات ساده به همان شیوه الکتریکی و شیمیایی مغز پیشرفته‌ترین موجودات امروزی پیام‌رسانی می‌کنند. چه بخواهیم چه نخواهیم نتیجه شگفت‌انگیز مطالعات تطبیقی مغز موجودات زنده این است که تکامل مغز ما برای انجام توانایی‌های فوق‌العاده پیشرفته مستلزم تکامل «نورون‌های پیشرفته» نیست. ساختار بنیادی اجزای سلولی کارکردهای ذهنی، چه برای موجودات ساده و چه انسان، تا حد زیادی برای همه حیوانات یکسان است.

* * *

مغز یکی از اندام‌های عمده مصرف‌کننده انرژی بدن انسان است. در حالیکه فقط دو درصد وزن بدن ما را تشکیل می‌دهد، ۲۰ درصد انرژی بدن ما را مصرف می‌کند و علاوه بر این برای اجرای یک عمل خاص، ۸۰ درصد انرژی مغز به آن اختصاص داده می‌شود. این مقدار انرژی صرف باتری‌های بیولوژیکی یعنی منبع تقویت‌کننده‌های سیگنال الکتریکی در آکسون‌ها می‌شود.

* * *

اطلاعات حسی که به مغز وارد می‌شود، ادراک‌ها، خاطره‌ها، قصدها و اعمال ما را تغذیه می‌کنند. اگرچه عموما فقط از حواس سنتی – بینایی، لامسه، شنوایی، چشایی و بویایی – سخن می‌گوییم، در حقیقت حواس بسیار دیگری هم وجود دارد. حواس دیگر ما عبارت‌اند از حس گرما و سرما، حس جاذبه، شتاب، حس درد و غیره. علاوه بر این، هر یک از حس‌های سنتی نیز از آمیزه پیچیده‌ای از حس‌های فرعی مختلف و متمایز از هم تشکیل شده است. برای نمونه در حس بینایی توانایی‌های تشخیص حرکت، رنگ، شکل، روشنی، بافت و تقابل در پدیده‌های قابل مشاهده را می‌توان نام برد.

مغز اطلاعات حس های بنیادی را تجزیه و تحلیل و سپس آنها را به ادراک‌هایی منتقل می‌کند که اعمال آینده ما بر اساس تصمیم‌گیری‌های آگاهانه آنها انجام می‌شود.

* * *

توانایی انسان‌ها برای تغییر رفتار در واکنش به تجربه‌های زندگی با همه حیوانات مشترک است و نمودی از آمادگی مغز برای یادگیری است. یادگیری موجب شکل‌گیری حافظه می‌شود و در انسان‌ها این فرآیند به ظریف‌ترین و پیچیده‌ترین شکل خود می‌رسد که حاصل آن امکان تداعی خلاق اندیشه‌های گذشته، زایایی اندیشه‌های نو، و مهم‌تر از همه توانایی یادگیری زبان به عنوان ابزاری برای بیان و برقراری ارتباط است. برای شکل‌گیری حافظه، لازم است مغز بر اثر تجربه به صورت فیزیکی تغییر کند و درست همین خاصیت برجسته است که توانایی اندیشیدن، آگاهی و یادگیری زبان را ممکن می‌سازد.

* * *

بهترین توصیه ما برای کسانی که در جستجوی حافظه بهتر و توانایی به یاد آوردن هستند، تلاش پیگیر برای یادگیری بیشتر است. همان‌طور که ملاحظه شد مغز یک سامانه فوق‌العاده انعطاف‌پذیر و مساعد برای تاثیرپذیری و یادگیری است. هنگام شکل‌گیری حافظه‌های جدید، پروتئین‌های جدیدی ساخته می‌شود و سیناپس‌های جدیدی هم شکل می‌گیرد، بعضی از بخشهای مغز عملاً در پاسخ به اطلاعات تازه ذخیره‌شده رشد می‌کنند. اما همچنان که پا به سن می‌گذاریم و پیرتر می شویم، نیروی عضلانی خود و در نتیجه نیروی مغزی خود را از دست می‌دهیم، و این تا حدی مربوط به نورون‌هایی است که همراه با پیر شدن از دست می‌دهیم و قابل جایگزینی نیستند. با وجود این، تمرین بدنی به همان اندازه جوانان در بزرگسالان هم شرایط فیزیکی بدن را بهبود می‌بخشد و هم‌اکنون بر اساس یافته‌های علم عصب پایه می‌دانیم که تمرین‌های ذهنی هم می‌توانند به نحو چشمگیری اثرهای مثبتی بر مغز انعطاف‌پذیر ما داشته باشند. پیام نهایی ما در این مورد این است: «آن را به کار بیندازید وگرنه آن را از دست خواهید داد.»

* * *

پی‌نوشت: من کتاب اندیشیدن درباره مغز نوشته مایکل اوشی را با ترجمه آقای دکتر رضا نیلی‌پور مطالعه کردم که نشر هرمس آن را منتشر کرده است.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | زندگی پنهان ذهن نوشته ماریانو سیگمان

معرفی کتاب | جهش اجتماعی نوشته ویلیام فون هیپل

معرفی کتاب | توهم آگاهی نوشته استیو اسلومن و فیلیپ فرنباخ

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

4 دیدگاه

  1. سلام
    سال نو مبارک
    بریده های جذاب کتاب رو با سلیقه زیادی انتخاب کردی. حتما در آینده میخونمش. راستی چندماه پیش چهارمین و آخرین کتاب راهنمای اندیشه ورزان (همون کتابهای مربوط به تفکر نقادانه از نشر نو) رو خوندم.
    شروع آشنایی من با تفکر نقادانه از معرفی اون کتابها و این وبلاگ بود. هروقت به این موضوع فکر میکنم یاد اینجا و خود تو می افتم. واقعا ممنونم. 🙂
    از اونجایی که خیلی اوقات برامون پیش میاد که از ترجمه، ویراستاری یا کیفیت چاپ کتاب راضی نباشیم، من خوشحال میشم نظر کسی که کتاب معرفی میکنه درباره این موارد رو هم بدونم. همین کتاب «اندیشیدن دربارۀ مغز» ترجمه و ویراستاریش چطور بود؟
    شاد و تندرست باشی حسین عزیز.

    1. سلام نویدجان،
      سال نوی شما هم مبارک،
      امیدوارم سال خوب و پرباری پیش رو داشته باشی.
      ممنونم از لطفت و خوشحالم از این بابت. واقعیت اینه که مدتی تمرکز زیادی بر موضوع تفکر نقادانه داشتم و سعی کردم اکثر کتاب‌های تالیف‌شده در این زمینه رو مطالعه و تو وبلاگ هرچند به شکلی مختصر معرفی کنم. البته همچنان مطالعاتم تو این زمینه ادامه داره. اما در کل تفکر نقادانه مهارتی هست که صرفا با خوندن و یاد گرفتن تئوری نمیشه تو اون به جایی رسید، لازم هست که آدم آموخته‌هاش رو حتما تو عمل هم به کار بگیره. همین موضوع باعث میشه که یادگیریش تدریجی و در گذر زمان اتفاق بیفته.
      در خصوص کیفیت ترجمه این کتاب به نظرم گفتن این نکته کافی باشه که مترجم کتاب آقای دکتر رضا نیلی‌پور، زبان‌شناس، روان‌شناس و عصب‌شناس بزرگ ایرانی هستند. البته در کنار ترجمه خوب به نظرم از اونجایی که کتاب کمی تخصصی هست، علاقمندی به موضوع هم باید وجود داشته باشه.
      موفق باشی.

      1. سلام دوباره 🙂
        کاملا موافقم که صرفا خوندن کتاب فایده خاصی نداره و وقتی توی فکر کردن و تصمیم گیری و رفتارمون اثر بذاره میشه گفت که تفکر نقادانه رو یاد گرفتیم.
        ممنون بابت توضیحاتِ خیلی خوب و دقیق. شاید بد نباشه به پی‌نوشت اضافه بشه. چون ممکنه بعضی ها بخش دیدگاه ها رو نادیده بگیرن.
        شاد و تندرست باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *