معرفی کتاب | معنای زندگی نوشته تری ایگلتون ترجمه عباس مخبر

معنای زندگی نوشته تری ایگلتون ترجمه عباس مخبر

معنای زندگی نوشته تری ایگلتون و ترجمه عباس مخبر کتابی است که با عنوان اصلی The Meaning of Life در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات آکسفورد منتشر شده. یکی از سؤالات جذاب و شاید مبهم زندگی که معمولاً در مقاطعی از زندگی ذهن افراد را به خود مشغول می‌کند، این است که «معنای زندگی چیست؟». سؤالی که به نظر می‌رسد در عصر پسامدرن بیش از همیشه مطرح شده و دنبال کنندگان پاسخ آن علاوه بر فلاسفه در میان مردمان عادی جامعه هم کم نیستند. نویسنده کتاب هم در جستجو و کنکاش برای یافتن پاسخی جامع و کامل به این سؤال دست به نگارش این کتاب زده است.

اما اگر هدفتان از مطالعه این کتاب دستیابی به یک عبارت قطعی و مشخص در خصوص معنای زندگی باشد، به احتمال زیاد این کتاب ناامیدتان خواهد کرد. در واقع نویسنده تلاش کرده از دیدگاهی کاملاً فیلسوفانه و جستجوگرانه به دنبال پاسخ سؤال «معنای زندگی چیست؟» بگردد و برای دست یافتن به پاسخ آن از نظرات و دیدگاه‌های فلاسفه بزرگ و آموزه‌های ادیان مختلف بهره گیرد.

کتاب با بررسی فلسفی سؤال «معنای زندگی چیست؟» شروع می‌شود و در ادامه، از دیدگاه‌ها و جنبه‌های مختلف به آن می‌پردازد. از جمله افرادی که تری ایگلتون به سراغ آن‌ها رفته و سعی کرده از نظرات و اعتقاداتشان در زمینه زندگی و معنای آن بهره بگیرد می‌توان به ارسطو، افلاطون، وینگشتاین، آرتور شوپنهاور، بکت، نیچه، فروید و آرتور میلر اشاره کرد.

خواننده در هنگام مطالعه کتاب با چالش‌های فکری و اعتقادی مختلفی مواجه می‌شود که او را بی‌شک به تأمل وامی‌دارد و مجاب می‌کند تا هر چه عمیق‌تر در مورد عقاید خود و طرز نگاهش به زندگی و معنای آن بیندیشد و همین موضوع باعث لذت‌بخش شدن مطالعه کتاب می‌شود.

البته دیدگاه‌هایی که نویسنده از میان دیدگاه‌های مثبت و منفی افراد و بزرگان مختلف به زندگی و معنای آن بیرون کشیده و مطرح کرده، باعث می‌شود مخاطب هر چه بیشتر با جنبه‌های مختلف مفهوم زندگی آشنا شده و در خصوص آن تأمل کند.

در ادامه بخش‌هایی از دیدگاه‌ها و نظرات مطرح‌شده در کتاب را برایتان نقل می‌کنم.

 

هر قانون اخلاقی چنانچه تحت فشار شدید قرار بگیرد از درزهایش شروع به پاره شدن می‌کند.

 

تأمل کردن درباره بودن در جهان، خود بخشی از شیوه بودن در جهان است.

 

انسان‌ها هر چه بیشتر در خدمت نیازهای اقتصادی قرار گرفته‌اند، کندوکاو در زمینه پرسش‌های بنیادین را بیشتر کنار گذاشته‌اند. به این ترتیب، شمار بیشتری از طالع‌بینان، قاچاق‌فروش‌های هرمی و زدایندگان زهر روح جای آن‌ها را پر کرده‌اند. معنای زندگی اکنون صنعتی پرزرق‌وبرق است. کتاب‌هایی با عناوینی از قبیل متافیزیک برای تجار بانکدار با اشتیاق بلعیده می‌شوند. مردان و زنان سرخورده از دنیایی دچار وسواس پول درآوردن، به عرضه‌کنندگان حقیقت معنوی روی آورده‌اند، و این عرضه‌کنندگان از رهگذر کار خود پول‌های فراوانی به دست آورده‌اند.

 

همین واقعیت که زندگی معنای معینی ندارد، زمینه را برای مردان و زنان هموار می‌کند تا هر معنایی را که خود می‌خواهند به آن بدهند. اگر زندگی ما معنایی داشته باشد، این معنا همان چیزی است که ما به آن داده‌ایم، نه چیزی که حاضر و آماده در اختیارمان قرار گرفته باشد.

 

معنای زندگی پیش‌ساخته نیست بلکه ساخته می‌شود؛ و هر یک از ما می‌توانیم این کار را به شیوه‌هایی بسیار متفاوت انجام دهیم.

 

کسانی که زندگی خود را بی‌معنا می‌دانند، بیشتر منظورشان فاقد اهمیت است. و فقدان اهمیت به معنای فقدان هدف، جوهر، مقصد، کیفیت، ارزش و جهت است. این قبیل مردم منظورشان آن نیست که نمی‌توانند زندگی را بفهمند، بلکه می‌خواهند بگویند انگیزه‌ای برای زندگی کردن ندارند. منظور این نیست که وجودشان غیرقابل فهم است، بلکه صرفاً خالی است. اما برای دانستن این‌که خالی هستند، به مقدار قابل توجه تفسیر و لذا معنا نیاز دارند. «زندگی من بی‌معنا است» یک جمله وجودی است، نه منطقی. کسی که احساس می‌کند زندگی‌اش بی‌معنا است، بیشتر به دنبال قرص خودکشی می‌گردد، نه فرهنگ لغت.

 

همان‌طور که وینگشتاین می‌گوید، جسم بهترین تصویر روح است. اگر می‌خواهید «روح» کسی را رصد کنید، ببینید چه کاری انجام می‌دهد.

 

از دیدگاه ارسطو خوشبختی یا خوش‌زیستی متضمن شکوفایی خلاق توانایی‌های نمونه‌وار انسانی است. خوشبختی، به یک اندازه، کاری است که انجام می‌دهید و چیزی است که هستید. خوشبختی در تنهایی محقق نمی‌شود، و این یکی از فرق‌های آن با لذت‌جویی است.

 

معنای زندگی بیشتر نوعی کردار است، تا یک گزاره. این معنا یک حقیقت پررمزوراز نیست، بلکه «صورت» معینی از زندگی است. ازاین‌رو، تنها در زندگی است که می‌توان آن را شناخت. شاید این همان چیزی باشد که وینگشتاین هنگام نوشتن رساله به آن فکر می‌کرد: «ما احساس می‌کنیم که حتی اگر به همه پرسش‌های علمی نیز پاسخ داده شود، باز هم مسائل زندگی لمس‌ناپذیر بر جای خواهند ماند. البته در این صورت پرسشی باقی نمی‌ماند، و پاسخ دقیقاً همین است. راه‌حل مسئله زندگی در محو شدن این مسئله نهفته است.»

 

معنای زندگی راه‌حلی برای یک مسئله نیست، بلکه زیستن به شیوه‌ای معین است. این پرسش ماوراء طبیعی نیست، بلکه اخلاقی است. چیزی جدا از زندگی نیست، بلکه چیزی است که زیستن را به امری ارزشمند بدل می‌کند – می‌توان گفت حد معینی از کیفیت، عمق، فراوانی و فشردگی زندگی است. به این تعبیر، معنای زندگی خود زندگی است که به شیوه‌ای معین به آن نگریسته می‌شود.

 

پی‌نوشت: من کتاب معنای زندگی نوشته تری ایگلتون را با ترجمه عباس مخبر که به همت نشر بان در سال ۹۶ منتشر شده است، مطالعه کردم.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | وزن چیزها – فلسفه و زندگی خوب نوشته جین کازز

معرفی کتاب | فلسفه ای برای زندگی نوشته ویلیام بی. اروین

معرفی کتاب | درباره معنی زندگی نوشته ویل دورانت

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. با سلام خدمت شما
    دنبال یک‌سری کتاب برای مطالعه می‌گشتم که اتفاقی و از طریق جست‌وجو در گوگل به سایت شما برخوردم
    می‌تونم بگم بالای ۹۵درصد کتاب‌هایی که معرفی کردید، خوب و تأثیرگذار هستن، که جا داره بابت این حُسن انتخاب تبریک بگم
    امیدوارم در ادامه‌ی راه زندگی موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *