همانطور که مت هیگ در مقدمه کتاب اشاره میکند، The Comfort Book مثل یک زندگی، درهم و برهم و شلوغ است. به نظرم این توصیف میتواند توصیفی واقعبینانه و درست از ساختار و محتوای کتاب باشد البته نه شلوغی و درهم و برهمی با بار معنایی منفی بلکه به معنای سرشار بودن از صمیمیت و دوستانگی.
The Comfort Book پر است از جستارهای کوتاه و بلند که مت هیگ تلاش کرده از هر آن چیزی که دوست داشته حرف بزند. از خاطرات خود، از احساسات و هیجانانهای خوب و بد خود، از غذاها و فیلمها و حتی از داستانهایی که در کتابها خوانده.
لحن ساده، صمیمی و خودمانی مت هیگ در این کتاب باعث میشود که در طول مطالعه آن، اصلاً احساس نکنید که در حال خواندن یک کتاب هستید. بلکه احساسی که به شما دست میدهد، بیشتر حسی شبیه به حرف زدن با یک دوست صمیمی و نزدیک است که از اتفاقات مختلف زندگیاش برای شما میگوید و احساسات خود را با شما به اشتراک میگذارد.
همانطور که خود نویسنده هم در ابتدای کتاب اشاره میکند، کتاب هیچ ترتیب و روند مشخصی در انتخاب و چینش مطالب کتاب وجود ندارد. میتوانید از ابتدا شروع کنید و تا انتها بروید، میتوانید از وسط کتاب شروع کنید و هر کدام از یادداشتها را که دوست داشتید بخوانید. انتخاب جستار در هر بار گشودن کتاب در پیش روی خودتان، بستگی با حال و هوایتان و حسی دارد که در آن لحظه شما را فرا گرفته.
همچنین مطالعه کتاب به تمرکز چندانی نیاز ندارد، فقط کافی است به شکلی اتفاقی صفحهای را در برابر خودتان باز کنید و با آن همراه شوید.
الان که در حال نوشتن این یادداشت هستم، هنوز نسخه ترجمه شده این کتاب را نخواندهام اما دو بار نسخه اصلی را خواندم. به نظرم خواندن متن انگلیسی کتاب برای فردی با سطح زبان پایینتر از سطح متوسط هم میتواند کاری آسان و چالش نه چندان زیاد باشد. به همین خاطر اگر قصد تقویت مهارت خواندن به زبان انگلیسی را دارید، بهتر است این کتاب را به عنوان یک گزینه خوب در نظر داشته باشید. با این کار هم حسی خوب پیدا کردهاید و هم مهارت خود را در خواندن متون انگلیسی تا حدی بهبود بخشیدهاید.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
چرا دستیابی به شادمانی اینقدر دشوار است؟